محل تبلیغات شما

وبلاگ عترت پیامبر اعظم








امام عسگری(ع) شعر شهادت

 

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن


عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن


در عزای عسگری آید زِ نایِ اهلِ دل
صد فغان همراه با شور و نوا یابن الحسن


آب شد شمع وجودش زآتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن


در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن


این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
تسلیت گوئیم امشب/امروز بر شما یابن الحسن


گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع
گاه از فقدان آن نور هُدی یابن الحسن


دست رَد بر سینه ام امشب مَزَن، زیرا که من
با محبّان تو هستم آشنا یابن الحسن






امام حسین علیه السّلام-شعر مدح

درگلشن زهرا گُـلِ دلخواه حسین است

ماجمله غلامیم و فقط شاه حسین است

 

هررهرو عشقی که بود طالب مقصود

براو تو بگو هادی این راه حسین است

 

شاهیکه به جود و کرم خویش ببخشد

یککوه گنه را به پرِ کاه حسین است

 

ازدرد فراق و غم عشقش چه بگویم ؟

ازحال محبان خود آگاه حسین است

 

رخسارخود ار روز جزا هم بنماید

ترسمهمه گویند که الله ، حسین است

 

درعالم اگر هر که به هر چیز نوازد

مارا شرف و منزلت و جاه حسین است

 

آنکه دل ما را به نگاهی بربوده

بردهدل ما جمله به والله حسین است

 

مهمانِشب اول قبر همه ی  ما

واللهدر آن لحظه ی جانکاه حسین است

 

عمریبه خطا رفتی و گر باز نیایی

بخشندههر عاشق گمراه حسین است

 

آوارهی  او باش به بازار محبت

چونمشتری هر دل پر آه حسین است






حضرت زهراء-شعر مدح/شهادت


منبر توحید ذاتاً وامدار فاطمه است

حامل وحی است و وحی از آبشار فاطمه است

هم نبوت هم امامت در مدار فاطمه است

بهترین اوصاف ربّ در انحصار فاطمه است

لافتی تصدیق الا ذوالفقار فاطمه است

 

 

تا نوشتیم از خدا، آیات کوثر جلوه کرد

نام  زهـرا» آمد و الله اکبر» جلوه کرد

عصمت زهرا شب قدر پیمبر جلوه کرد

گاه دختر جلوه کرد و گاه مادر جلوه کرد

نور خاتم جلوه ای از شاهکار فاطمه است

 

 

شهـپر جبریل با رخصت از این در ، شد بلند

خاکبوسی کرد فضه ، عاقبت  زر ، شد بلند

تا به پای حضرت صدیقه با سر شد بلند.

رتبه ی ایمان سلمان صد برابر شد بلند

این مقام ویژه ی خدمت گذار فاطمه است

 

 

هست  زهرا قاب قوسینِ» مصلّای علی

جانماز فاطمه است عرش معلای علی

این علیِ فاطمه است و اوست ، زهرای علی

روی گردنبند زهرا نام زیبای علی

روی سربند علی نقش و نگار فاطمه است

 

 

دین ، بدون فاطمه نوعی لطیفه سازی است

از تن سرزنده ی اسلام ، جیفه سازی  است

ننگ بر فکری که دنبال خلیفه سازی است

رهبری با شیوه ی شورا سقیفه سازی است

رهبر زهرایی ما افتخار فاطمه است

 

 

درد ما این است دین بازیچه ی تزویر شد

واژه ی تکلیف» ذبح واژه ی تدبیر» شد

دیدی آخر غفلت بسیار دامن گیر شد

آی حزب الله برخیزید ، آقا پیر شد

تحت فرمان ولی بودن شعار فاطمه است

 

 

خسته ایم از زهد تو خالیِّ دنیا دوست ها

خسته ایم از طرز اسلام اروپا دوست ها

وای از لبخند استکبار دون ، با دوست ها

از خطاب تندرو گفتن ، به آقا دوست ها

این میانه رو  شدن ها انکسار فاطمه است

 

 

لشکر اسلام در خیبر، توکل بایدت

سوریه، لبنان، یمن، دست توسّل بایدت

اربعینی، در ریاضت ها تکامل  بایدت

تا چهل ساله شدن قدری تحمّل بایدت

اربعین انقلاب ما بهار فاطمه است

 

 

رفت زهرا پشت در، در با شتاب آتش گرفت

در هجوم تیرگی ها آفتاب آتش گرفت

شعله ها بالا که می رفتند آب آتش گرفت

فاطمه می سوخت اما بوتراب آتش گرفت

این وسط مسمار خونی اشکبار فاطمه است

 

 

آتش افروزان پَـر پروانه را انداختند

عدّه ای با پا در کاشانه را انداختند

پیش دختر مادری ریحانه را انداختند

پیش مادر نیز مرد خانه را انداختند

مرتضی با دست بسته بی قرار فاطمه است

 

 

عاقبت تابوت تشییع بدن آماده شد

فاطمه کم کم برای پَـر زدن آماده شد

زینبش با دیدن آن سه کفن آماده شد

عاقبت هرطور بود این پیرهن آماده شد

کربلا دعوا سر این یادگار فاطمه است

 

 

می رسد بالای گودال و زمان می ایستد

مادرش می آید و نبض جهان می ایستد

خواهرش بالای تل ان می ایستد

شمر بر روى جسمی نیمه جان می ایستد

ناله ای می آید . آه غصه دارش فاطمه است

 

محمد جواد پرچمی







حضرت زینب(س)- شعر مدح/ ولادت/شهادت


کعبه رقیب حرمت زینب نمی شود

عالم حریف هیبت زینب نمی شود

 

این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها

یک قطره از کرامت زینب نمی شود

 

 تنها به احترام حسینش اسیر شد

هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود

 

 هر جا که حرف اوست، همان جاست کربلا

در هر مکان که صحبت زینب نمی شود

 

 باید به سوی عرشِ خدایش سفر کند

 روی زمین، رعایت حرمت زینب نمی شود

 

***

 

کربلا شهریست ای دل، شهریارش زینب است

اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است

 

نام زینب با حسین حک گشته در ایوان دل

دل که شد بیت الحسین نقش ونگارش زینب است

 

شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی

ناشرش باشد حسین، آموزگارش زینب است

 

هرکه نازد بر کسی، زینب بنازد بر حسین

جان زهرا این حسین دار و ندارش زینب است 









امام حسین علیه السّلام-شعر مدح/ مناجات

چقدر نام تو زیباست، اباعبدالله

چشم تو خالق دنیاست، اباعبدالله

 

زائر کرببلا، حق شفاعت دارد

قطره در ‌کوی تو دریاست، اباعبدالله

 

دستگیری ز گدا، گردن هر ارباب است

کار ما دست تو آقاست، اباعبدالله

 

مستجاب است دعا، گوشه ی شش گوشه ی تو

حرمت عرش معلی ست، اباعبدالله

 

هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت

او نظر کرده ی زهراست، اباعبدالله

 

بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدم

جلوه اش اکبر لیلاست اباعبدالله

 

چشم ما روز قیامت، به پر قنداقه ست

پسرت مالک فرداست، اباعبدالله

 

روزی گریه ی ما، دست رباب افتاده

روضه خوان در دل صحراست، اباعبدالله

 

باب بین الحرمین، از حرم عباس است

همه جا سفره ی سقاست، اباعبدالله

 

ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم

زینب کبری ست، اباعبدالله

 

مادرت گفت "بُـنَیَّ"، دل ما ریخت به هم

بردن نام تو غوغاست، اباعبدالله

 

مادرت گوشه ی گودال، تماشا می کرد

بر سر نعش تو دعواست، اباعبدالله

 

قاسم نعمتی







امام حسین علیه السّلام-شعر مدح

ما را تمام خلق شناسند، با حسین

ما نوکریم و حضرت فرمانروا، حسین

 

ناز طبیب و مِنَّت مَرهَم، کجا کِشی؟

وقتی که هست تربت پاکش، دوا حسین

 

با هر طپش زِ سینه ی ما، میرسد به گوش

ای پادشاهِ تشنه لب کربلا، "حسین"

 

مِنَتْ خدایِ عزّوجل را که لحظه ای

ما را به حال خویش نکرده رها، حسین

 

در روز ، ان ناله می کنیم

شور و نشور میکند آنجا به پا، حسین

 

نوکر کنار سفره ی ارباب، دل خوش است

شکر خدا که گشته خریدار ما، حسین

 

آری، وصیّت همه ی ما همین بُوَد

بر روی قبر ما بنویسید : "یا حسین"

 

مجید خضرایی "دعبل"






با ولایت و رهبری

آفرین بر هرکه گوشش بر دهان رهبری ست
رهبری که ناهی سرسخت بدعت آوری ست


افتخار ماست که پیر و مراد راهمان
خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدری ست


بیرق اسلام باید در زمین محکم شود
این همان تکلیف هر رزمنده در هر سنگری ست


جمله ی ما میتوانیم” از پیام کربلاست
 
اولین رکن و اساس جامعه خودباوری ست


روضه های هرشب ما بی رسالت نیست، نیست
اشک ما و باور ما، موجب روشنگری ست


کربلای دیگری برپا نخواهد شد دگر
خاکریز شیعه مملو از حمید باکری ست

 

اِرباً اِربا هم شویم از حامیان رهبریم
ما مقلدهای چشمان علی اکبریم

 

خلق و خویش مصطفایی، قد و بالایش علی ست 
چشم و ابرویش، چون پیمبر، نور سیمایش همچون علی ست


او علی بن حسین بن علی و فاطمه ست
مادرش زهرای مرضیه ست و بابایش علی ست


میمنه تا میسره یا میسره تا میمنه
بهترین شیرین ترین ذکر رجزهایش علی ست


کوری چشم تمام قاسطین و مارقین 
نقش سربندش و بازوبند زیبایش علی ست


با علی یعنی حیات و بی علی یعنی ممات
عشق امروزش علی و عشق فردایش علی ست


ابن ملجم ها سر او را نشانه می روند 
به همین جرمی که نام بامسمایش علی ست

 

چون مدینه بار دیگر کوچه ای وا می کنند
با هجوم تیغ و نیزه اربا اربا می کنند

تیغ دشمن بی هوا برگ و برش را می برد
خنجری از پشت سر بال و پرش را می برد 


هرکسی با حمله ای با حربه ای با ضربه ای
پاره پاره پاره های  پیکرش را می برد 


بگذرم …من مانده ام آخر حسین از معرکه
با چه حالی تا حرم تاج سرش را می برد


لشگری آمد برای بردنش تا خیمه ها
چه غریبانه علی اکبرش را می برد 


مثل تسبیحی که با چنگی زِ هم پاشیده است
تکه تکه در عبا پیغمبرش را می برد 


با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد
اکبرش را می برد یا اصغرش را می برد؟


دل شکسته بعد اکبر از دل نامحرمان 
سمت خیمه همره خود خواهرش را می برد


علیرضا خاکساری






امام کاظم(ع)شعرمدح/ولادت

ای آفتـاب حُسن، به زیبائیت سلام
وی آسمــان فضل، به دانائیت سلام


در صبر شاخصی، به شکیبائیـت سلام
تنها تو کاظمی، که به تنهائیت سلام


هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
از آبِ عفــوِ آتشِ خشمت فرو نشست


ای صرف گشته عُمرِ گران تو، در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو، در نماز


مطلوب ایزد است بیان تو، در نمــاز
واجب بُود درود به جان تو، در نماز


ای جلوه های لطف خدا، دودمان تـو
این دوستی است، دوستی خاندان تو


تو عَـبـدِ صالح و به کَـفَـت، قدرتِ خــداست
هـر ادّعا زِ قدرت و عزّت، تو را سزاست


هارون چگونه، صاحب این دعوی خطاست
کِـی ابر، هر کجا که بباری زِ مُلک ماست


قدرت از آن توست کــه بر ابر پیــل وار
فرمان دهی و شیعـۀ خود را کنی سوار


ای نبضِ روزگار، بـه کفِ با کفایتــت
شیرازۀ کتــاب شفاعــت، ولایتت


شمس و قمر دو جلـوه زِ نور هدایتت
گر، می نبود جوشش بحر عنایتت


تبلیغ سوء رشتۀ احکام می گسست
طوفان کفر کشتی اسلام می شکست


بـاران ابــر دست تو، پایــان پذیر نیست
دریــای قلب پاک تو، طوفـان پذیر نیست


مهر تو گوهری است که، نقصان پذیر نیست
خصم تو کافری است که، ایمان پذیر نیست


آن سان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجـــود توست


ای کشتی نجات، به دریای حادثـات
دارند شیعیان به شما، چشم التفات


لب تشنه ایم، تشنۀ یک جرعۀ فُـرات
بر ما ببخش از کَـرَمِ خویشتن برات


در آستــان قـدس رضا، نور عین تو
دل پر زند، به سوی تو و کاظمین تو


چون قلب مُـرده، از دَمِ تو، جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم، آرزوست


سر تا به پای دردم و درمانـم آرزوست
پا تا به سر نیــازم و احسانـم آرزوست


بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضــا
سوگند می دهم ات، به جگر گوشه ات رضا


 اشعار از :  استاد مؤیـد





حضرت علی(ع) شعر مدح/غدیر


دست هایت را کهدر دستش گرفت آرام شد 
تازه انگاریدلش راضی به این اسلام شد 

دست هایت راگرفت و رو به مردم کرد و گفت
مومنین! (یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت):

 

خوب میدانید در دستانم اینک دست کیست؟ 
نام او عشقاست، آری می شناسیدش : علی است 

من اگر برجنگجویان عرب غالب شدم 
با مددهایعلی ابن ابی طالب شدم 

در حُنین وخیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی 
تا مبارزخواست عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی 

با خداگفتم: علی، شب در حرا گفتم: علی 
تا پیام آمدبخوان یا مصطفی»! گفتم: علی 

هر چه میگویم علی، انگار اللّهی ترم 
مرغ اوادنی»ییم وقتی که با او می پرم 

مستجار کعبهرا دیدم، اگر مُحرِم شدم 
با یَدُالله» آمدم تا فُوقِ اَیدیهِم» شدم 

تا که ساقیاوست سرمستند اصحابُ الیمین
»
وجه باقیاوست، اِنّی لا اُحبُّ الافِلین
»

دست او دردست من، یا دست من در دست اوست
ساقیپیغمبران شد یا دل من مست اوست 

یکصد و بیستو چهار آیینه با هر یک هزار 
ساغر آوردندو او پر کرد با چشمی خمار 

آخرینپیغمبر دلداده ام در کیش او 
فکر می کردمکه من عاشقترینم پیش او 

دختری دارمدلش دریای آرامش، ولی 
شد سراپاشور و توفان تا شنید اسم علی 

کوثری کهناز او را قلب جنت می کشید 
ناگهانپروانه شد دور سر حیدر پرید 

روزگارش شدعلی، دار و ندارش شد علی 
از ازل درپرده بود آیینه دارش شد علی 

رحمتٌللعالمینم گرد من دیو و پری 
می پرند ومن ندارم چاره جز پیغمبری 

بعد از اینسنگ محک دیگر ترازوی علی است 
ریسمانرستگاری تارِ گیسوی علی است 

من نبی اَمدر کنارم یک نبأ» دارم عظیم
»
طالباناِهدنا» اینهم صراطَ المستقیم
»

چهره اشمرآتِ یاسین»، شانه هایش مُحکمات
»
خلوتشوالطّور»، شور مرکبش والعادیات»

هر خط قرآنِمن، توصیفی از سیمای اوست 
هر که منمولای اویم، این علی مولای اوست
 


قاسم صرافان  






حضرت علی(ع) شعر مدح/غدیر

 

جبرئیل وحی طبعمباز بال و پر گرفته 
باز بال وپر گرفته زندگی از سر گرفته 

زندگی از سربه عشق ساقی کوثر گرفته 
ساقی کوثرکه فیضش خلق را در برگرفته 

شهریار ملکجان ها رهبر فرد جهان ها 
حکمرانآسمان ها شمع سوزان زمان ها 

خیز و از خمّ غدیر او بزن جام بلا را 


** 


قدسیان رابر سر از شوق علی (ع) شور افتاده 
آسمان گلبوسه بر خاک غدیر خم نهاده 

یپک حق درمحضر احمد به تعظیم ایستاده 
رخ نموده لبگشوده دل ربوده حال داده 

از خدا برلب پیامش بر نبی ذکر سلامش 
با علی (ع) عشقمدامش ذکر خاص و فیض عامش 

در حضورمصطفی سر داده مدح مرتضی را 

** 


نخل طوبی درزمین و آسمان بر می فشاند 
آسمان برخاک، دامن دامن اختر می فشاند 

یا امین وحیدر بزم علی (ع) پر می فشاند 
نقل بلغ برسرو روی پیمبر (ص) می فشاند 

مصطفی لبباز کرده حرف دل ابراز کرده 
دم به دماعجاز کرده مدح مولا ساز کرده 

کرده خوشبوبا مدیحش غنچه ی معجز نما را 


**  


وادی تفتیدهصحرا و گرما بیش از حد 
منبر از چوبجهاز اشتران گوینده احمد (ص) 

مستمع حجاجو عنوان سخن فرمان سرمد 
داده انصارو مهاجر را ندا شخص محمد (ص)

کی بقاتانآرزویم وی گرائیده به سویم 
بشنوید اینکبگویم هر که من مولای اویم 

خوانده مولااز برای او علی (ع) شیر خدا را 


** 


گر به قدرعمر دنیا کس کند حق را عبادت 
روز و شب اورا بود ذکر و نماز و روزه عادت 

در صفا ومروه اش حاصل شود فیض شهادت 
بی تولایعلی (ع) هرگز نمی بیند سعادت 

دشمن دادارباشد کافری غدّار باشد 
حق از اوبیزار باشد تا ابد در نار باشد 

یا رب از خطولای او جدا مگذار ما را 

** 


ای مهاجر ایهمه انصار پاک و حق پرستم 
خوب میدانید یاران من همان پیغمبر(ص) استم 

کز پیارشادتان با حق از اول عهد بستم 
این علی (ع)که دست خیبر گیر او باشد بدستم 

پای تا سرداور است این هستی پیغمبر (ص) است این 
مسلمین رارهبر است این حیدر است این حیدر است این 

خوب بشناسیداین تنها وصی مصطفی را 

** 


این علی (ع)مخلوق اول بوده خلاق مبین را 
این علی پیشاز خلایق خوانده رب العالمین را 

این علیدارد زمام آسمان ها و زمین را 
این علیاستاد و مرشد بوده جبریل امین را 

این علی حقالیقین است این علی حبل المتین است 
این علی فتحالمبین است این علی حصن حصین است 

این علی پیشاز ولادت بوده رهبر انبیا را 

** 


این علی باحق و حق برگرد او گردد هماره 
این علی ازحق و حق از او نمیگیرد کناره 

این علی ازخاک برافلاکیان دارد نظاره 
این علی جانگیرد و جان می دهد با یک اشاره 

این علی غیبو شهود است این علی شمع وجود است 
این قعوداست این رکوع است این سجود است 

این علیکامل کند با مهر خود دین شما را 

** 


بی ولایمرتضی نخل عبادت بر ندارد 
آتش است وحاصلی جز دود و خاکستر ندارد 

بی کس استآن کس که در روز جزا حیدر ندارد 
سر فراز استآن که دست از دامن او بر ندارد 

باش یا اللهیا رب با علی همراه یا رب 
وال منوالاه یا رب عاد من عاداه یا رب 

کن اجابت ازبرای ابن عمم این دعا را 


** 


یا علی ایبر سر دستت زمام آسمان ها 
ای خدائیداده حی لامکانت در مکان ها 

ای به گردونگوی چوگان ولایت کهکشان ها 
نقل تو نقلسخنها ذکر تو ورد زبان ها 

تو علیمرتضائی حیدری خییر گشائی 
عبد پا تاسر خدائی نه خدائی نه جدائی 

کبریائی کنکه عالم در تو بیند کبریا را 


** 

 
ای کف پایتو را گلبوسه از مهر نبوت 
ناقه ات راساربان گردیده ایثار و فتوت 

نقش سّمدلدلت تصویری از عدل و مروت 
بسته حق بینتو و خیر البشر عقد اخوت 

سایه ی تیغتعدالت آیه عشقت رسالت 
پایه ی قصرتجلالت مایه ی حبت اصالت 

نسبتی نبودبه هم مهر تو و نسل خطا را 

** 


من نه مغروراز نماز و روزه و حج و زکاتم 
نیست جز مهرتو و اولاد تو خط نجاتم 

با تو بودمبا توهستم در حیات و در مماتم 
گشته گم دربحر غفران تو کوه سیّئاتم 

ای به دامانتو دستم هر که بودم هر چه هستم 
(میثمم)دل بر تو بستم بر سر راهت نشستم 

دست گیر ازلطف، این افتاده و بی دست و پا را

 

استاد سازگار






حضرت علی(ع) بحر طویل غدیر

ساقی از خمّ ولایم بچشان باده که امشب به تولای علی مست شوم،بی خبر از هست شوم، عاشق یکدست شوم، سر بکشم، پر بکشم، حلقه ی اقبال زنم، از قفسخاکی تن بال زنم، لب به سخن باز کنم، خوانم و پرواز کنم، گویم و اعجاز کنم، بر دوجهان ناز کنم، مدح علی بر همه آغاز کنم، هان منم و عشق امیرم، به همین عشق اسیرم،که کشد سوی غدیرم، روم و دامن دلدار بگیرم، نگهی افکند آنگونه که صد بار شوم زندهو صد بار بمیرم، چه غدیری، چه امیری، چه بشیری، چه مه و مهر منیری، چه قیامی، چهپیامی، چه امامی، چه مقامی، همه جا بحر عنایت، همه جا نور لایت، شده از خالق معبودروایت، که بود عید ولایت، ملک و حور و پری، ارض و سما، کوه و چمن، دشت و دمن، ریگو حجر، نخل و شجر، جنّ و بشر، یکسره کوشند مگر تا شنوند، از دو لب ختم رُسل، فخرسُبل، هادی کل، مدح علی شیر خدا را 
***
جبرئیل آمده از سوی خداوند تعالی، به رخش نورتجلی، به لبش حکم تولّی، که الا ختم رسالت، گهر بحر جلالت، نبی امی خاتم، پدر عالمو آدم، صلوات از سوی حق بر تو بر آل تو هر دم، به علی باش مبلّغ، به تو امر از طرفخالق سرمد شده، بلّغ، برسان حکم خدا را، وَ بگو گفته ی ما را، که خدا یار تو باشد،اگر امروز زبان را نگشایی و تولای علی را به خلایق ننمایی و دل اهل ولا را نربایی،به خدایی که تو را داده چنین قدر و جلالت، به تو و حیدر و آلت، همه ابلاغ تو باطلشود از بدو رسالت، بگشا لعل لب و بانگ به عالم بزن و سیطره ی کفر و دو رویی همه برهم بزن از شیر خدا دم بزن اینک بچشان بر همگان جام ولا را 
*** 
چو شنید این سخن از پیک خدا خواجه ی عالم، شرفدوده ی آدم، نبی پاک و مکرم، همه توحید مجسم، لب جانبخش مسیحایی او غنچه صفت بازشد از هم، که الا ای همه حجاج، زن و مرد، ز پیر و ز جوان، خُرد و کلان، باز بگیریدعنان، کز طرف ذات خدای دو جهان آمده فرمان، که بگویم به شما آنچه شده وحی به من ازسوی خلاق زمن، خلق در آن برکه شده جمع، چو پروانه که بر دور و بر شمع، بفرمود نبیتا ز جهاز شتران گشت به پا منبر و چشم همه بر قامت پیغمبر و بگذاشت نبی پای بر آن منبرو فرمود بسی حمد و ثنای احد داور و پس خواند یکی خطبه ی غرّای ز هر نقص مبرا، بهنوایی که بسی بود دل آرا، به ندایی که زن و مرد شنیدند ز لعل لبش آن طُرفه ندا را 
***
سخن ختم رسل برد ز سر هوش زن و مرد، سراپا همگانگوش، به جز نطق محمد همه خاموش، الا ای همه را بار ولایت به سر دوش، مبادا شود اینقصه فراموش، که ناگاه نگاه نبی افتاد به رخسار علی، حجت حی ازلی، شیر خداوند جلی،آن به خداوند ولی، فارس میدان یلی، خواند ورا بر روی منبر به کنارش به چنان عزّ ووقارش، صلوات همه ی خلق نثارش، نگه ختم رسل سوی علی، شیفته ی روی علی، گشته ثناگویعلی، آی همه امت احمد بشتابید و بیایید و ببینید، همه دست علی را به سر دست محمد،دو لب خویش گشوده، دل یک خلق ربوده، که هر آنکس که منم رهبر و مولاش، بود تاابدالدهر علی رهبر و مولاش، علی سرور و آقاش، علی حصن حصین است، علی سرّ مبین است،علی یاور دین است، علی یار و معین است، علی فخر زمان است، علی میر سماوات و زمیناست، علی حبل متین است، امام است و امین است، همین است همین است، علی رهبر ومولاست شما را 
*** 
علی صوم و صلات است، علی حج و زکات است، علی صبرو ثبات است، علی خضر حیات است، علی نیت و تکبیر، علی حمد و رکوع است، وَ قیام استو قعود است، علی حج و علی کعبه، علی مروه، علی سعی و علی رکن و مفاف است و طوافاست، علی اول اسلام، علی آخر اسلام، علی محور اسلام، علی رهبر اسلام، علی سروراسلام، علی یاور اسلام، علی ردّ و قبول است، علی بحر عقول است، علی جان رسول است،علی زوج بتول است، علی عرش و علی فرش، وَ علی مهر و علی ماه، وَ علی آدم و نوحاست، وَ خلیل است و کلیم است و مسیح است، علی یوسف و یعقوب و سلیمان و علی یونس وخضر است، علی فاتح بدر و اُحد و خیبر و احزاب، علی اصل خطاب است، ثواب است و عِقاباست، ظهور است و حجاب است، به ربّی که کریم است و رحیم است و ودود است و غفور استو حلیم است و عظیم است، خدا مثل علی شیر ندارد، دو جهان مثل علی میر ندارد، نتوانیافت همانند علی گر چه بگردید همه ارض و سما را 
*** 
علی شاهد و مشهود، علی عابد و معبود، علی قاصد ومقصود، علی حامد و محمود، علی ذاکر و مذکور، علی ناصر و منصور، علی آمر و مأمور،علی ناشر و منشور، علی ناظر و منظور، علی باب مراد است، علی مرد جهاد است، علیکیست ولی الّه و وجه الّه و عین الّه و باب الّه و نور الّه و سر الّه یکتاست، علیآیت عظماست، علی عالِم اسماست، علی عالی و اعلاست، علی والی و والاست، علی شوهرزهراست، علی واسطه ی فیض الهی است، علی آمر و ناهی است، علی مُهر گواهی است، علیرا علی را، بجز هو نشناسد، خدا را خدا را، به جز او نشناسد، بخدا غیر خدا و نبی وغیر علی، عالم خلقت نشناسند علی را، به همه خلق بگوئید که بی مهر علی هیزم ناراست، گر آرید همه طاعت و تقوا و عبادات و دعا را 
***
سخن ختم رسل را همه حجّاج شنیدند، وَ زدل نعره یتکبیر کشیدند، به حیدر گرویدند، وَ مقامش همه دیدند، بدو روی نمودند و پی بیعت اودست گشودند و علی را همه از جان و دل خویش ستودند، بسی نغمه ی تبریک سرودند، گروهیشده مسرور، گروهی ز حسد کور، که بر خواست ز قلب کره ی خاک به نُه قلّه ی افلاکندای علی مولا علی مولا، همه آئید و ببینید چه غوغای عظیمی شده بر پا که زن و مرد،چه از پیر و چه برنا، همه پروانه ی مولا، همگی مست تولا، همگی غرق تجلی، همهدلداده ی مولا، علی عالی اعلی 
*** 
همه دیدند که عطر گل لبخند محمد به بهشت ابدیکرده مبدّل همه جا را، علی ای سرّ ودودم، علی ای بود و نبودم، علی ای غیب و شهودم،علی ای رکن و سجودم، تو قیام و تو قعودم، به تو پیوسته برازنده بود از طرف ختم رسلخلعت زیبای خلافت، تو امامی، تو قیامی، تو سلامی، تو شه عرش مقامی، تو صلاتی، توصیامی، کرم و عزت و ایمان و شجاعت بود از تو، تو ولیّی، تو علیّی، تو همان وجهخدایی، تو همان شمس هدایی، تو همه هستی مایی، تو به هر درد دوایی، تو شفیع دوسرایی، تو شه ارض و سمایی، تو همان نفس رسولی، تو همان زوج بتولی، تو دَرِ شهرعلومی، تو هماره ز دل ختم رسل عقده گشودی، تویی آنکس که همه خلق نبودند و تو بودی،به خدایی که تو را داد چنین جاه و جلالت، به ولایت، به رسالت، به فضیلت، به عدالت،که ره غیر تو کفر است و ضلالت، همه عالم ز تو گوید، دم میثم» ز تو گوید، توامامی، تو امامی، تو امامی، تو وصیّی، تو وصیّی، تو وصیّی، به خداوند قسم شخص رسولدو سرا را. 


استاد سازگار



حضرت علی(ع) شعر مدح/غدیر

 

هو الغنی الحمید هو العلی الکبیر

هو الغفور الرحیم هو اللطیف الخبیر

 

هو الولی الودود هو السمیع البصر

هو الرئوف الکبیر هو الولی القدیر

 

که در تمام وجود گرفته عید غدیر

عیدی بس جانفزا عیدی بس دلپذیر

 

عید خدای جلی عید ولای علی

عید رسول خدا عید بزرگ علی

**

عید تمام نعم نعمت بی حد شده

مُلک خدا سر به سر خلد مخلّد شده

 

شادتر از خلق خود، خالق سرمد شده

آیه ی اکمال دین هدیه به احمد شده

 

معرّف شیر حق رسول امجد شده

بلکه محمد، علی، علی، محمد شده

 

ثنای حیدر کنید علی علی سر کنید

بَلّغ ما اُنزِلَ اِلیک از بر کنید

**

ندای اکمال دین عیدی خاص خداست

حیات دین خدا از این مبارک نداست

 

تمام عالم پُر از علی علی یکصداست

وجودش از هم جدا هر که ز حیدر جداست

 

علی سراج المنیر علی طریق الهدی است

طریق تا انتها سراج از ابتداست

 

عروج حق تا علی است تمام دین یا علیاست

بخوان بخوان جبرئیل بگو که مولا علیاست

**

زعیم خلق جهان علی است آری علی است

رسول را جان جان علی است آری علیاست

 

کتاب حق را زبان علی است آری علیاست

خطاب حق را بیان علی است آری علیاست

 

امام پیش از زمان علی است آری علیاست

بهشت را میزبان علی است آری علی است

 

جان پیمبر یکی است ساقی کوثر یکیاست

چه باک از دشمنان بگو که حیدر یکیاست

**

ندای قرآن علی نظام قرآن علی است

حروف قرآن علی کلام قرآن علی است

 

صلاه قرآن علی صیام قرآن علی است

پیام قرآن علی امام قرآن علی است

 

قوام قرآن علی نظام قرآن علی است

تمام دین نه، بگو تمام قرآن علی است

 

قیام یعنی علی قعود یعنی علی

رکوع یعنی علی سجود یعنی علی

**

امیر پیش از وجود امیر شد در غدیر

سفیر ملک ازل سفیر شد در غدیر

 

به خاتم الانبیاء وزیر شد در غدیر

مدار شد در غدیر مدیر شد در غدیر

 

مشار شد در غدیر مشیر شد در غدیر

بشیر شد در غدیر نذیر شد در غدیر

 

الا تمام ملل به ذات حی ازل

علی است خیرالبشر علی است خیر العمل

**

امام ما کیست کیست فاتح خیبر علیاست

فاتح خیبر علی جان پیمبر علی است

 

جان پیمبر علی ساقی کوقر علی است

ساقی کوثر علی مظهر داور علی است

 

مظهر داور علی اول و آخر علی است

اول و آخر علی حیدر صفدر علی است

 

شیعه فقط حیدری است ز خصم حیدر بریاست

هر که علی را فروخت دوزخ را مشتریاست

**

مشام خصم علی کجا و بوی بهشت

علی است بوی بهشت علی است روی بهشت

 

شیعه ی او راست پا بر سر کوی بهشت

علی است خُلق بهشت علی است خوی بهشت

 

شیعه کند کار خضر بر لب جوی بهشت

آی علی دوستان پیش بسوی بهشت

 

نجاتتان سرنوشت بهشتتان در سرشت

بهتش یعنی غدیر غدیر یعنی بهشت

**

سقیفه آن سو برو غدیر از آن ماست

غدیر توحید ما غدیر ایمان ماست

 

غدیر پیوند ما غدیر پیمان ماست

غدیر در روز صراط و میزان ماست

 

غدیر تفسیر نور غدیر فرقان ماست

غدیر فردوس ما غدیر ضوان ماست

 

مپرس ما کیستیم چه بوده و چیستیم

بجان مولا قسم سقیفه ای نیستیم

**

بت شکن کعبه بر دوش نبوت یکی است

برادر مصطفی روز اخوّت یکی است

 

امیر خیبر ستان به دست قدرت یکی است

علی اگر شد امام تمام امت یکی است

 

رسول اگر حکم کرد حکم رسالت یکی است

اگر دو بین نیستی غدیر و بعثت یکیاست

 

هماره این یاد ماست فیض خداداد ماست

حرا و خم غدیر کعبه ی میلاد ماست

**

اگر چه بین دو یار سه یار شد فاصله

فقط به شأن علی است روایت منزله

 

محمد است و علی حلقه ی یک سلسله

هر که جدا از علی است جداست از قافله

 

نامه ی اعمال اوست نوشته ی باطله

به دوزخش نیست جز شرار آتش صله

 

میثم» اگر میثمی، میثم تمار باش

دل ببر از جان و سر در طلب یار باش


استاد سازگار






حضرت علی(ع) شعر مدح/غدیر

 

گوش‌ها باز که امروز هزاران خبر است

خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

 

صف ببندید که هنگام نماز روح است

در گشایید که جبریل امین پشت در است

 

همگی عید بگیرید که عید آمده است

این همان عید خدای احد دادگر است

 

سوره ی مائده خوانید که صد مائده نور

از خدا در دل هر آیه ی آن مستتر است

 

هر طرف می‌نگرم قافله در قافله دل

هر دلی بال‌ن سوی علی رهسپر است

 

این همان عید غدیر است که در خم غدیر

گوش‌ها یکسر بر خطبه ی پیغامبر است

 

خطبه ی ختم رسل حکم خدا مدح علی است

خطبه ای که سندش مستند و معتبر است

 

ایها الناس هر آنکس که منم مولایش

این علی او را تا روز جزا راهبر است

 

این علی بعد نبی رهبر و مولای شماست

این علی منجی یک خلق به موج خطر است

 

این علی وجه خدا چشم خدا گوش خدا

این علی دست خدا بازوی فتح و ظفر است

 

من همان شهر علومم همه باشید گواه

که علی تا ابدالدهر بر این شهر، در است

 

این امام است امام است امام است امام

که امامت به وجودش همه جا مفتخر است

 

چشم، بی‌نور علی تا صف م کور است

دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است

 

شرر نار همان بغض علی بغض علی است

مهر او پیشِ روی آتش دوزخ سپر است

 

به تمام بشر اعلام کند ختم رسل

که علی بن ابیطالب خیرالبشر است

 

خصم او را پسر مادر خود باید خواند

غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است

 

بی‌نمازی است اگر بی‌علی آرید نماز

این نمازی که اجرش همه نار سقر است

 

مهر پرونده ی اعمال شما مهر علی است

بی‌علی طاعت ین زیان و ضرر است

 

گر دو صد کوه طلا در ره معبود دهید

بی تولّای علی جمله هبا و هدر است

 

هر که شد خصم علی خصم نبی خصم خداست

در حقیقت ز زاده زاده تر است

 

دشمن آل محمّد چو به م آید

آتش خشم خدا از نفسش شعله ور است

 

به سر دوش رسول و به کف پای علی

بنویسید علی بت شکن بی‌تبر است

 

بی‌ولایش نفسی گر بزند جبراییل

کمتر از مرغ زمین خورده ی بی‌بال و پر است

 

جنت از مهر محبّان علی شاخه ی گل

دوزخ از بغض غلامان علی یک شرر است

 

بی تولّای علی نیست رسالت کامل

ثمر باغ نبوّت همه از این شجر است

 

نخل‌ها جمله گواهند خدا می‌داند

که علی تشنه، ولی تشنه ی اشک سحر است

 

سجده بی‌مهر علی سجده به بت باشد و بس

روزه با بغض علی نیز گناه دگر است

 

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین

کوثر و مهر علی قصه ی شیر و شکر است

 

صورت حق و علی صورت غیب است و شهود

طلعت احمد و او سوره ی شمس و قمر است

 

میثم»این فخر تو را بس که از این مزرع عمر

نخل سرسبز تو را بار ولایت ثمر است سازگار



استاد سازگار





حضرت علی(ع) شعر مدح/غدیر

فردوس به صحرای کویر آمده امروز 
یا با نفس صبح عبیر(1) آمده امروز 

فرمان ز خداوند غدیر آمده امروز 
پیغمبر اسلام بشیر آمده امروز 

عید است ولی عید غدیر آمده امروز 
حیدر به همه خلق امیر آمده امروز 

اصحاب، رس رود ارس را بگذارید 
در عید علی دل به محمد بسپارید 
**
عید است ولی عید خداوند قدیر است 
عیدی است که پیغمبر اسلام بشیر است 

عیدی است که حیدر به همه خلق امیر است 
عیدی است که بر جان عدو نار سعیر است 

این عید نه نوروز، نه مرداد، نه تیر است 
این عید غدیر است غدیر است غدیر است 

حق است که از پاره دل گل بفشانید 
تا عیدی خود را ز محمد بستانید 
**
عیدی که ز معبود رضایت شده کامل 
انوار جهانگیر هدایت شده کامل 

از سوی خدا لطف و عنایت شده کامل 
با نطق نبی امر وصایت شده کامل 

آئین پیمبر به نهایت شده کامل 
ابلاغ رسالت به ولایت شده کامل 

جبریل دل از خواجه عالم برباید 
با نغمه اکلمت لکم دینکم آید 
**
حکم آمده از خالق دادار، محمد 
ابلاغ کن از لعل گهربار، محمد 

ای دست خداوند تو را یار، محمد 
برگیر عنان ناقه نگهدار، محمد 

مگذار رود قافله مگذار، محمد 
فریاد ز اعماق وجود آر، محمد 

اعلام کن این حکم خداوند غدیر است 
بعد از تو علی بر همه خلق امیر است 
**
او شیر خدا فاتح پیکار تو بوده 
جان بر کف و پیوسته خریدار تو بوده 

در غزوه، احزاب و احد یار تو بوده 
در حمله اشرار طرفدار تو بوده 

در غار حرا شمع شمع شب تار تو بوده 
شمشیر تو و خالق دادار تو بوده 

این است که یک لحظه تو را ترک نگفته 
این است که در موج خطر جای تو خفته 
**
ظهر است و هوا شعله، زمین گرم، خدا را 
بینید همه تابش خورشید و فضا را 

آورده به یاد همگان روز جزا را 
بگشوده پیمبر دو لب روح فزا را 

یکباره ندا داد همه قافله ها را 
نه قافله ها خلق زمین را و سما را 

حجاج نه، عالم شده سر تا بقدم گوش 
با نطق دل آرای محمد همه خاموش 
**
منبر ز جهاز شتران حکم ز داور 
داننده و گوینده ی آن حکم پیمبر 

عنوان سخن رهبری ساقی کوثر 
شمشیر نبی شیر خدا فاتح خیبر 

کای خلق بدانید همه تا صف م 
از ابیض و از اسود و از اصفر و احمر 

هر کس که منم بر وی و بر نفس وی اولا 
او راست علی ابن عمم رهبر مولا 
**
این دست قدیر است قدیر است قدیر است 
بر خلق بشیراست بشیر است بشیر است 

پیوسته نذیر است نذیر است نذیر است 
خورشید منیر است منیر است منیر است 

دانا وبصیر است بصیر است بصیر است 
تا امیر است امیر است امیر است 

این حج و زکوه است و صلوه است صیام است 
تا امام است امام است امام است 
**
این است که بر دوزخ و بر نار قسیم است 
این است که تا زعیم است زعیم است 

این بر همه اسرار، علیم است علیم است 
این آیت عظمای خداوند عظیم است 

این است که مهرش همه جنات نعیم است 
این است که بغضش شرر نار جحیم است 

این است که از نار بشر را برهاند 
در شما را به محمّد برساند 
**
ای مردم عالم به علی روی بیارید 
بر خاک علی چهره طاعت بگذارید 

بر صفحه ی دل نام علی را بنگارید 
میراث نبی را به وصیش بسپارید 

از غیر علی، غیر علی دست خدا را بفشارید 
با دست علی، دست خدا را بفشارید 

این نصّ کلام الله و این قول رسول است 
با مهر علی طاعت ین قبول است 
** 
این جان نبی اصل نبی دست اله است 
بی دوستیش هر چه ثواب است گناه است 

در تباه است تباه است تباه است 
این است که بر لشگر دین میر سپاه است 

این است که بر خلق پناه است پناه است 
قرآن و خداوند گواه است گواه است 

کامروز زمعبود عنایت شده کامل 
توحید و نبوت به ولایت شده کامل 
**
این است امیری که خدا خوانده امیرش 
این است وزیری که نبی خوانده وزیرش 

این است بشیری که رسل بوده بشیرش 
این است بصیری که خرد خوانده بصیرش 

این است بزرگی که بزرگیست حقیرش 
این است صراطی که نجات است مسیرش 

بودند علی دوست اگر مردم عالم 
بالله قسم خلق نمی گشت جهنم 
**
سرچشمه ی لطف و کرم و جود علی بود 
از روز ازل شاهد و مشهود علی بود 

بر لوح و قلم مقصد و مقصود علی بود 
در ارض و سما عابد و معبود علی بود 

بر خیل ملک ساجد و مسجود علی بود 
تا هست علی باشد و تا بود علی بود 

مردم، علی و آل علی مشعل نورند 
بی نور علی مردم عالم همه کورند 
**
ما غیر علی در دو جهان یار نداریم 
داریم علی را به کسی کار نداریم 

با دشمن او جز سر پیکار نداریم 
بیم از ستم و طعنه ی اغیار نداریم 

جز دوستی حیدر کرّار نداریم 
بی او همه هیچیم و خریدار نداریم 

روزی که سرشتند به عالم گل ما را 
دادند همان لحظه به حیدر دل ما را 
**
ای جان نبی جان دو عالم به فدایت 
جنّ و ملک و حوری و آدم به فدایت 

ارواح رسولان مکرم به فدایت 
صد موسی و صد عیسی مریم به فدایت 

لوح و قلم و عرش معظم به فدایت 
هر چند نیم قابل، من هم به فدایت 

تا هست زبان سخن و نطق و سپاسم 
بالله قسم جز تو امیری نشناسم 
**
ای همدم ما پیش تر از آمدن ما 
ای مُهر تولای تو نقش کفن ما 

با مِهر تو حق روح دمیده به تن ما 
با حّب تو جان باز رود از بدن ما 

روزی که زبان یافت توان در دهن ما 
شد نام دل آرای تو اول سخن ما 

(میثم) نه، همه شفیته ی دار تو هستند 
خاک قدم میثم تمار تو هستند 


استاد سازگار

*****

1- نوعی از خوشبوهای خشک که برجامه پاشند.






امام حسین علیه السّلام-شعر مناجاتی

من یك كبوترم كه تویی شهپرم حسین

صد شكر در هوای غمت میپرم حسین

 

اربابِ من تویی و به كس نیست مُرتَبط

در آستان كوی تو گر نوكرم حسین

 

بی شك بدون لطف تو من غرق میشدم

ای كشتی نجات من و یاورم حسین

 

لطفی كه كرده ای تو به من مادرم نكرد

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین

 

من هم ز داغ تو به خدا قول میدهم

تا اینكه زنده ام بزنم بر سرم حسین

 

آخر به جرم چه كفنت نیزه ها شدند؟

آقای خوب و از همه كس بهترم حسین

 

باید كه مثل پیكر تو زیر آفتاب

بی غسل و بی كفن بشود پیكرم حسین






امام حسین علیه السّلام-شعر مدح


ای سایه ات فتاده به روی سرم، حسین

معنای واقعی اصول الکرم، حسین

 

یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند

تسکین دردهای دل مضطرم، حسین

 

یادم نمیرود که همه عزتم تویی

من پای سفره تو شدم محترم، حسین

 

لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد

ای مهربان تراز پدرومادرم، حسین

 

من سالهاست دربه در روضه توام

داغ تو را به جان ودلم میخرم، حسین

 

در کوچه های ی سالیان سال

در حسرت هوای حرم می پرم، حسین

 

کابوس من شده غم دوری کربلا

در خواب هم ذکر لب من حرم، حسین

 

تا گفتم اسم کرب و بلا را دلم گرفت

مانند خواهری که صدا زد دلم، حسین

 

اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس

رحمی نما به سینه شعله ورم، حسین

 

اینجا عجیب بوی فراق تو میرسد

یک دم نگاه کن تو به چشم ترم، حسین

 

زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا

یک ذره حق بده نشود باورم، حسین

 

مجموع حرف های من اینجا خلاصه شد

در یک کلام ای همه باورم، حسین








امام حسین علیه السّلام-شعر مدح/مناجاتی


مادرم  نذر تو کرده است  مرا اربابم

طفل بودم به بغل ذکر ترا  یادم  داد

 

عسل عشق ترا ریخت به کامم با شیر

لذّت  بردن  نامت  به خدا  یادم  داد

 

تربت  کرببلای  تو  زبانم  وا  کرد

معنی عشق  نه  تنها , که دوا یادم داد

 

با ارادت همه دم عکس حرم میبوسید

قتلگاه و حرمت خون خدا  یادم  داد

 

به تنم جامه نه از  بهر  تو سقا  میکرد

روضه می خواند غم  کرببلا  یادم  داد

 

رو به سمت حرمت صبح, زیارت میخواند

با توسل به شما ذکر  و  دعا  یادم  داد

 

یاد سقای حرم بود و آبی که نخورد

از علمدار  تو  میگفت  وفا  یادم داد

 

اشک میریخت لب خشک مرا میبوسید

یاد ششماهه ی تو  وا عطشا  یادم  داد

 

یاد میکرد از آن واقعه ی عاشورا

واژه ی صبر به طوفان بلا  یادم  داد

 

اشک میریخت و  میگفت غریب است حسین

به لبم  بردن  این  ذکر  ترا  یادم  داد







حضرت علی(ع) شعر با زمزمه

 

توی نجف یه خونه بود، که دیواراش کاهگلی بود 
اسم صاحاب اون خونه، مولای مردا، علی بود

 

علی، علی - جانم علی      علی، علی- جانم علی     


نصف شبا بلند می شد، یه کیسه داشت که بر می داشت 
خرما و نون و خوردنی، هر چی که داشت تو اون میذاشت 

 

علی، علی - جانم علی      علی، علی- جانم علی     


راهی ی کوچه ها می شد، تا یتیمارو سیر کنه 
تا سفره ی خالیشونو، پُـر از نون و پنیر کنه 

 

علی، علی - جانم علی      علی، علی- جانم علی     


شب تا سحر پرسه می زد، پس کوچه های کوفه رو 
تا پُـرِ بارون بکنه باغای بی شکوفه رو 

 

علی، علی - جانم علی      علی، علی- جانم علی     


عبادت علی مگه، می تونه غیر از این باشه 
باید مِثِ علی باشه، هر کی که اهل دین باشه 

 

علی، علی - جانم علی      علی، علی- جانم علی     


بعدِ علی کی می تونه، مَـحـرَم رازِ من باشه 
دردِ دلم رو گوش کنه، تا چاره سازِ من باشه 

 

علی، علی - جانم علی      علی، علی- جانم علی     


فردا اگه مهدی بیاد، دردا رو درمون می کنه 
آسمون شهرمونو، ستاره بارون می کنه 

 

علی، علی - جانم علی      علی، علی- جانم علی     


چشاتو وا کن آقا جون، بالای خستمو ببین 
منو نگا کن آقا جون، دل شکستمو ببین

 

علی، علی - جانم علی      علی، علی- جانم علی     

 

از مرحوم محمد رضا آقاسی 





حضرت علی(ع) -شعر مدح

کعبه خلوتگه اسرار فراوان علیست 
بیت حق جلوهگراز روی درخشان علیست 


در جهان مرد عمل باش و علی را بشناس 
که ترازوی عمل کفه و میزان علیست 


ای کج اندیش مکن غصب خلافت زیرا 
به خدا بعد نبی سلطنت از آن علیست 


روز م که گذرنامه جنّت طلبی 
آن گذرنامه به امضاء و به فرمان علیست 


دادگاهی که به فردای قیامت برپاست 
حکم حکمِ علی و محکمه دیوانّ علیست

 
کشتن مرحب»(1)و بگرفتن خیبر در کف 
خاطرات خوش دیباچه دوران علیست 


دور شو ای پسر "عبدود" از دیدهی او 
که شجاعان عرب پشه به میدان علیست 


این حسینی که رئیس الشهدایش خوانند 
با خبر باش که شاگرد دبستان علیست 


گرچه این دیده ز دیدار نجف محروم است 
در عوض ریزهخورسفره احسان علیست 

سید حسن خوش زاد 

 

==============

(1)-مرحب بن حارث یهودی» معروف به مرحب خیبری، مردی بلندقامت، عظیم الجثهو بسیار شجاع بود. او رئیس یکی از قلعه‌ها و دژهای خیبر بود و از سران یهود به شمارمی‌آمد.

وی از جمله یَـلان یهود بود که به همراه حارث، اسیر، یاسر و عامر حفاظتخیبر را بر عهده داشت.

ابن هشام می‌گوید: مرحب، برادر یاسر بن حارث و از تیره حمیر بوده است.

 

تنها صحنه زندگی مرحب که در تاریخ اسلام بازگو شده، مربوط به جنگ خیبراست. وی در آن نبرد چند تن از جنگ جویان سپاه اسلام را از پای در آورد، بر سر محمودبن مسلمه، سنگ آسیایی افکند که بر اثر آن محمود بن مسلمه پس از سه روز جان باخت.

این دلاور نامی در حالی که غرق سلاح بود و زرهیمانی بر تن و کلاهی که از سنگ مخصوص تراشیده بود بر سر داشت و کلاه خود را روی آنقرار داده بود، رجزخوانان پای در میدان نهاد که به دست شیر خدا علی بن ابی طالب علیهالسلام کشته شد.







حضرت علی(ع) -شعر مدح 

اگر خسته جانی بگو یا علی

اگر ناتوانی بگو یا علی

اگر رو سیاهی بگو یا علی

 اگر پر گناهی بگو یا علی

اگر مست مستی بگو یا علی

 اگر حق‏پرستی بگو یا علی

اگر می پرستی بگو یا علی

 اگر شیعه هستی بگو یا علی







امام حسین علیه السّلام -شعربا زمزمه

لطف حسین ما را، تنها نمی‌ گذارد

گر خلق وا گذارد، او وا نمی‌ گذارد

 

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

 

او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم

مولا به کام گرداب، ما را نمی‌ گذارد

 

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

 

هل من معین او را، باید جواب دادن

شیعه امام خود را، تنها نمی‌ گذارد

 

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

 

زهرا به دوستانش قولِ بهشت داده است

بر روی گفته ی خویش، او پا نمی‌ گذارد

 

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

 

ما و فسرده حالی، مولا نمی‌ پسندد

مسکین و دست خالی مولا نمی‌ گذارد

 

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

 

از بس گناهکاریم، ما مستحق ناریم

باید که سوخت ما را؛ (امّا)زهرا نمی‌ گذارد

 

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین 

***** 

         از نوکری درت مرا سیر نکن)حسین جان(

جز درگه خود جای دگر پیر نکن!

 

من منتظر توام شب اول قبر

سوگند به جان مادرت دیر نکن 






امام رضا(ع)شعر مدح


قطعاً خدا می خواست تا جانان تو باشی
تا هشتمین آیینه ی قرآن تو باشی


هرکس تو را دارد یقین اهلِ نجات است
گویا خدا می خواست که میزان تو باشی


ای قبله ی هفتمامامِ مهربانی
بهتر که بر سرهای ما سامان تو باشی


مثلِ کویری خشکم و لب تشنه هستم
آیا شودمولای من ، باران تو باشی


مثلِ رعیّت آمدم بهرِ غلامی
حق خواسته تا بر همه سلطان تو باشی


این کشورِ ما بیمه ات باشد رضاجان
پشت و پناه ِ مردمِ ایران تو باشی

 

جانها فدایِ نامِ زیبایت که عشق است»
دارم سری در زیرِ پاهایت که عشق است»

 

خاکی شدم بال و پرم را قوّتی ده
بهرِ سخن گفتن به طبعم قدرتی ده


نزدیکتر کن نوکرت را بر حریمت
بهر گداییِ درت یک همّتی ده


بی دست و پایم ، بیکسم،بی همزبانم
با صیقلی دادن دلم را قیمتی ده


ایرانی ام از نسلِ سلمانِ محمّد
نسبت به خود مانند سلمان غیرتی ده


مانند مومی بینِ دستانِ تو هستم
لطفی کن و بر قلبِ زارم حالتی ده


من آبرویم را به دستِ خویش بردم
ای ضامنِ بی آبروها!عزّتی ده

 

شد قبله ی من تا ابد گنبد طلایت»
سلطان علی موسی الرضا جانم فدایت»

 

گرچه که از قلبم همه عشق و صفا رفت
باگفتنِ یک یا رضا ، جرم و خطا رفت


خیلی دلم گرم است آقا بر نگاهت
با گوشه ی چشمت تمامِ غصّه ها رفت


با نامِ زیبایت امامِ هشتمینم
دل تا نجف تا محضرِ ایوان طلا رفت


از پنجره فولاد ِ تو دیدم که صدها
زائـر زِ مشهد تا حریمِ کربلا رفت


آقا بهشتِ ماست این صحن و سرایت
با هر قَدَم در صحنِ تو دل تا خدا رفت

 

من در تو می بینم علی مرتضا را»
درقلب ها ترسیم کردی کربلا را»

 

محسن راحت حق






حضرت علی(ع) -شعر مدح/ولادت

حق روز ازل کلّ نعم را به دلمداد
بر روی سرم سایه عشق علی افتاد


از لطف خدا شد دل تنگم علی آباد
هر ذره ای از جان و تن من شده فریاد 


با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

 

از چرخش چشمان علی، چرخ فلک هست
از خنده مولاست که در سفره نمک هست 


فرمانبر او انس، همه جنّ و مَـلَـک هست
هرکس که نشد شیعه او، لعن بر او باد


با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

 

او گر که نخواهد سحر از راهنیاید
او گر نپسندد به فلک ماه نیاید 


او گر نخرد یوسفی از چاه نیاید
هر صبح دمد روح الامین در نفس باد


با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

 

لبخند علی جلوه جـنّـات نعیم است 
بر هر که کند خشم سزاوار جحیم است


او مهرخدا قهر خداوند عظیم است
اینگونه خدا حکم خدایی به علی داد


با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

 

موسیعلیمرادی




حضرت علی(ع) -شعر مدح/ولادت


خلقتِ عالم، به دستانِ خدایِ مرتضاست

هر دو عالم، هرچه باشد خاک پای مرتضاست

 

مدحت شاهِ جوانمردان بگویم روز و شب

رزق و رزوی من ازذکر و ثنای مرتضاست

 

غافل از حیدر شدی، مشغول دنیایی چرا؟

روزی کُـلّ خلائق از دعای مرتضاست

 

فطرتم میلش به سویِ عشق پاک حیدر است

صُـلبِ آدم پُـر زِ نـور باصفای مرتضاست

 

از سخا و بخشش و لطف و کرامت دم مزن

حاتم طائی گدایِ بی نوایِ مرتضاست

 

گر زند آسان به دریای بلا، نوح نبی

اهل عالم روی سکانش لوای مرتضاست

 

گر شکسته در دل بتخانه بتها را خلیل

شیعه یِ بی شک و تردید وِلای مرتضاست

 

موسی عمران، شکافد نیل پرجوش وخروش

چونکه در دستش عصا، معجزنمای مرتضاست

 

می نماید زنده عیسی مرده را با یک نفس

تا نفس هایش تمامی از برای مرتضاست

 

چون تکلّم میکند اندر شب معراجِ حق

گـوئـیا لحن خدا هم با صدای مرتضاست

 

یاعلی جان، حُــبِّـتـان هم دین و هم دنیای ما

ذکرتان باشد شفیع روز وانفسای ما


 میلاد یعقوبی





امام رضا(ع) شعرمدح

اَلمِـنَّتُ لله که شدم شیعه ایران

تنها کس و کارم شده آقای خراسان

 

فخرم شده همسایگیِ حضرت سلطان

یک عمر نشستم سَر ِ این سفره ی احسان

 

من آخر خط بودم و او داد پناهم

روی سیـهم دید ، ولی کرد نگاهم

 

در مدح تو محکوم ، به حیرانی ام آقا

پابوسی تو برد پریشانی ام آقا

 

ای چاره ی هر بی سر و سامانی ام آقا

آخر کُنَد عشق تو خراسانی ام آقا

 

دیوانه مشهد شدم و حال و هوایش

داده است به من جان ، حرم و خاطره هایش

 

هر چند به جز آه به پیمانه نداریم

سرمایه به جز این دل دیوانه نداریم

 

در خانه اگر سفره ی شاهانه نداریم

جز صحن گوهرشاد تو میخانه نداریم

 

میخانه ی ما مست کننده است خیالش

هر کس که در آن مست نشد وای به حالش

 

ای سایه ی بالاسرم ای راه نجاتم

ای قبله و قرآن من و صوم و صلاتم

 

ای آب حیاط حرمت ، آب حیاتم

جز تو که به دادم برسد وقت وفاتم

 

عمرم شده با نوکری خوب کسی سر

فریاد رسم گر تویی از مرگ چه بهتر ؟

 

افسوس خورم تا ابد از بی سر و پایی

نه فرشچیان گشتم و نه شیخ بهایی

 

نه دعبلم و روی لبم شعر رسایی

نه خوب غلامی بلدم من نه گدایی

 

اما تو نگفتی که نیا در حرم آقا

مثل پدری دست کشیدی سرم آقا

 

ای در حرمت ناشدنی ها ، شدنی ها

از عشق تو هستیم اویس قرنی ها

 

مدیون تو این روضه و این ی ها

ای صحن رویای بقیع حسنی ها

 

در صحن تو هر کس که به لب داشت حسن جان

حس کرد که در قلب بهشت است به قرآن

 

ای صاحب بی چون و چرای وطن ما

ای جان جهان ، خسرو شیرین دهن ما

 

مدیون ِکرم خانه ی تو مرد و زن ما

کار که به جز توست حسینی شدن ما؟

 

لطف نظر توست فقط قبله عالم!

این قصه وابستگی ما به مُحرّم

 

ما قوم عجم بی سر و سامان حسینیم

از لطف دعای تو پریشان حسینیم

 

چی بهتر از این است که گریان حسینیم

دیوانه داغ لب عطشان حسینیم

 

از مرد و زن شیعه گرفته سر و سامان

گودال ِ پر از نیزه شکسته ، تن عریان

 

محمد حسین رحیمیان






(ع)شعر ولادتامام رضا


فصل غم و درد به پایان رسید
جان، به تن عالم امکان رسید


ماهیت سوره انسان رسید
حضرت سلطانِ خراسان رسید

عرش به پابوسیِ طوس آمده
ماه! ببین شمس شموس آمده

 

خیل ر‌ُسُل مدیحه خوانی کنند
پیر و جوان دست فشانی کنند


دل ، تُهی از هر نگرانی کنند
باده و پیمانه، تبانی کنند

 

تا همه، بد مست تر از هم شوند
از قِـبَـل عشق تو، آدم شوند

 

آی؛جگر گوشه طاها، رضـا
رئوفِ خاندانِ زهرا، رضـا


مثل علی شأن تو والا، رضـا
سَـیّـدِ اهل بیت موسیٰ، رضـا

 

ما همه جا، تحت پنـاه توایم
بنـده ی در بَـنـدِ نگـاه توایم

 

غیر تو، در دهر مُرادی که نیست
اَباالحَسن،اَباالجوَادی که نیست


با تو، خطا در اعتقادی که نیست
در حرمت، حرف کسادی که نیست

 

بقیع، هر چه ساکت و خلوت است
در عوضش، گرد تو جمعیّت است

 

اَمــر ، به فرمان خدا، دست توست
دردی اگر هست، دوا دست توست


بخشش ما روز جـزا، دست توست
حساب ما، کتاب ما، دست توست

 

عِنْـدَ تَطائِـرِ الکُـتُـب در جـزا» 
دست به دامان تو هستیم ما

 

مایه ی دلگرمی ما کیست؟ تو
شخصِ مُعین الضُّعَفا کیست؟ تو


آبروی دین خُدا کیست؟ تو
حـجّ تمام فُـقرا کیست؟ تو

 

وصف تو را همین که بشنیده است
قبله نما، سمت تو چرخیده است

 

اشاره ات، معجزه ها کرده است
سنگِ مرا، کوهِ طلا کرده است


به لال ها، بیان عطا کرده است
تکلّمت، کار عـصـا کرده است

 

نقش و نگار پرده، چون شیر شد 
مأمون غش کرده و تحقیر شد

 

سر به کف پایت کشیدن، خوش است
طعم طعام تو چشیدن، خوش است


با تو به اصل دین رسیدن، خوش است
سلسلهُ الذَّهَب شنیدن، خوش است

 

با سَـنـَـدِ خود از خُـدا گفته ای
از أنَا مِنَ شُرُوطِها” گفـته ای

 

غمزه ی تو”کُنْ فَیَکُونْ”می کند
فـال مرا پُر از شُگُون می کند


از دل من، غصّه بُرون می کند
ذهن مرا، بَـسـتِ جُنون می کند

 

تا به سویت راهنمایی شَـوَم
هم نفسِ شیـخ بهایی شَـوَم

 

محل بده این همه اِصرار را
پر بـده این مُـرغ گرفـتار را


خوب ببـین حـالِ منِ زار را
عفو کن این عبد خطاکار را

 

آمدم ای شاه، پناهم بده
خطّ امانی زِ  گناهم بده

 

عنایتی به سائل خویش کن

اشک مرا بیشتر از پیش کن 

محمدقاسمی





امام زمان علیه السّلام–شعر مناجات


غفلـت از یـــار گرفتـــار شـــدن هم دارد  

 از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد


هر که از چشم بیفتاد، مَحَلَّش ندهند
  

 عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد


عیب از ماست که هر صبح نمیبینیمت 
 

  چشم بیمار شده، تار شدن هم دارد


همه با درد به دنبال طبیبی هستیـــم 
 

  دوری از کوی تو، بیمار شدن هم دارد


ای طبیب همه، انگار دلـــــت با ما نیـست 
 

   بد شدن، حس دل آزار شدن هم دارد


آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده 
 

 این همه عقده، تلنبار شدن هم دارد


از کریمان، فقرا جود و کرم می خواهند 
 

  لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد


نکنــــد، منتــــــظر مــــردن مـــــایی آقـــا 
 

  این بدی، مانع دیدار شدن هم دارد


ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیــــــــــم 

غفلت از یار، گرفتار شدن هم دارد





حضرت محسن علیه السّلام-مدح

مثل حسن ، مثلحسین ، آقاست محسن
نور دو چشم حضرتزهراست محسن

 

در این فضیلت مثلو مانندی ندارد
اول شهیدِ غربتمولاست محسن

 

روز قیامت اوشفیع شیعیان است
مشکل گشای عرصهی عقباست محسن

 

ش آمد ،که بابایش بماند
مانند اصغر ،حامیِ باباست محسن

 

اصلٌا به دنیا همبیاید یا نیاید
یک سوّمِ ساداتِاین دنیاست محسن

 

هرکس که دستِ کمگرفته داغ او را
با او بگو :اصلِ عزای ماست محسن

 

از پشتِ در آتشبه جان خیمه افتاد
پس ریشه ی اصلیعاشوراست محسن

 

روز قیامت اولینحکم الهی است
پایه گذار مکبراست محسن

 

پوریا باقری






ولادت همراه با شهادت

ولادت غم ‏انگیز محسن علیه‏ السلام همانا روز شهادتش نیزبود، و کیفیت شهادتش قبلاً پیشگویى شده بود.

این دلیل بربزرگى مصیبتى است که با قتل محسن علیه ‏السلام بر اسلام وارد شد و نشانه‏ ى شدتغصه‏ اى است که مادر دلسوخته ‏اش حضرت زهرا علیهاالسلام با از دست دادن این پسر کشید.

 

نامش را محسن علیه ‏السلامگذاشت

محسن علیه‏السلام عزیز پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بود و آن حضرت قبلاً نام او را تعیینکرده بود. اگر این آخرین گل زهرا علیهاالسلام به دنیا مى‏ آمد کثرت یک سوّم نسل جلیله سادات و ذریّـه حضرت زهرا سلام الله علیها بیش از این بود و همه به عنوان یادگارپیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از او یاد مى ‏کردند و گرامیش مى ‏داشتند.

چه سوک استکه پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله از شهادت یادگار خود خبر دهد و بفرماید: اینشهادت در اثر ضربتى است که بر دخترم فاطمه علیهاالسلام وارد مى ‏شود!


قال رسول ‏اللَّه صلى اللَّهعلیه و آله 

و تضرب و هی حامل،… و تطرح ما فی بطنها من الضرب و تموت من ذلک الضرب.


پیامبر صلىاللَّه علیه و آله فرمودند 

حضرت زهرا علیهاالسلام زده مى ‏شود در حالى که بارداراست. در اثر این ضربت فرزندى که همراه دارد سقط مى ‏شود، و خود او در اثر همانضربت از دنیا مى ‏رود.








در مکّه می شکوفد، امشب گل رسالت

بر سالکان بشارت، بر عاشقان مبارک

 

ای منجی عالم-پیغمبر خاتم-ای رحمت جانم-

عیدت مبارک- عیدت مبارک

 

امشب زِ شامِ دلها، سر می زند سپیده

دوران جاهلیّت، دیگر به سر رسیده

 

ای رهبر اُمّت- پیغمبر رحمت-وجود تو حکمت-

عیدت مبارک- عیدت مبارک

 

یاایهالمُدثّر، برخیز و نهضتی کن

ای آخرین مبشّر، خیز و اشارتی کن

 

ای مقصد و مقصود-ای شاهد و مشهود-یا احمد و محمود-

عیدت مبارک- عیدت مبارک

 

ای عشق ناب هستی، خیز و علم بپا کن

بر خفتگان غفلت، قرآن بخوان، دعا کن

 

ای صاحب اعجاز-عالم به شورانداز-کن رهبری آغاز-

عیدت مبارک- عیدت مبارک

 

دین تو بهترین دین، نام تو بهترین نام

خدا ترا پسندید برای عشق و پیغام

 

یا سیبد بطحا-مهر تو در دلها-غوغا کند غوغا-

عیدت مبارک- عیدت مبارک

 

یا مصطفی محمّد بپاخیز، برپا لوای حق کن

نای وجود خود را، پُـر از نوای حق کن

 

ای روح یزدانی-در جسم انسانی-تو جانِ جانانی-

عیدت مبارک- عیدت مبارک

 

ای شاهدتجلّی، برخیز و دلبری کن

انگشــــتر رسالت، خیز و پیمبری کن

 

زیبنده رحمت-دیباچه خلقت-برهان تو حکمت-

عیدت مبارک- عیدت مبارک














امام حسین علیه السّلام-شعر مناجاتی


تا بگیرد زندگانی ام صفا، گفتم حسین

با همه بی بند و باری، بارها گفتم، حسین

 

دست هایم راگرفتی، هرکجا خوردم زمین

تا نهادم دست خودرا روی پا گفتم، حسین

 

اشک هایم را خریدی، خنده دادی جای آن

در میان خنده ها و گریه ها، گفتم حسین

 

هرکه باهرنیّتی خوانده تو را، دادی جواب

گاهی با اخلاص و گاهی با ریا، گفتم حسین

 

گاهی در تنهایی ام نام تو را ناله زدم

گاهی در بزم عزایت بی صدا، گفتم حسین

 

تا که دیدم نوکرانت یک به یک، زائر شدند

ناگهان بغضم شکست وبی هوا، گفتم حسین

 

"از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد، حسین"

اربعین، من از نجف تاکربلا، گفتم حسین





رهبر ۷۸ ساله ایران


مجله تایمز در سرمقاله خود می نویسد: 


رهبر ۷۸ساله ایران، ۲۸ سال کشوری را در پر تلاطم ترین طوفانها 

جوری رهبری کرد که امن ترین کشور خاورمیانه باشد.


رهبر ۷۸ساله ایران، سه ساعت برای مردمانش صحبت میکند بدون 

ذره ای تکرار، آن هم بدون خوردن قطره ای آب!!

(در علم ت به آن تَکلُّم سه وجهی گویند)


رهبر ایران با۸۰دقیقه تکلم سه وجهی، رکورد تکلم سه وجهی که 

مربوط به هیتلر و چرچیل، با ۹دقیقه بود را شکسته است.


رهبرِ۷۸ساله ایران درحالی که دروس تخصصی اقتصاد را نخوانده، 

طرحی چند صَد صفحه ای از مباحث اقتصادی نوین را برای 

کشورش می نویسد که مورد تحصین اقتصاد دانان 

بین المللی قرار میگیرد!!!


رهبر۷۸ساله ایران دریک سخنرانی یک ساعته جامعه خویش را 

آسیب شناسی کرده و نقاط ضعف و قوت جامعه را با ساده ترین 

کلمات به مردم میفهماند.




رهبر ۷۸ ساله ایران به مانند یک عضو کم درآمد جامعه 

زندگی می کند. و از همه جالب تر اینکه فرزندان خود را 

از مسئولیت های کشور منع کرده است.


رهبر ۷۸ ساله ایران با یک هشدار واولتیماتومش شاه کشوری 

دیگر را به شدت مرعوب سازد(حادثه منا) تا جایی که فردای 

سخنرانی اش، تمام وعده های بر زمین مانده عملی میشود!!



رهبر ایران رکورد بیشترین ساعات حضور در مناطق جنگی

(هشت سال جنگ) را دارد.


رهبر ۷۸ ساله ایران مسائل بین المللی و آینده ی جهان را 

بدرستی محاسبه و پیش بینی میکند!

(برجام، جنگ یمن، رئیس جمهوری ترامپ و.)


رهبر ۷۸ ساله ایران چنان ت مدار قدرتمندی می باشد که 

بزرگترین جنگ نرم جهانی که توسط تمامی سازمان های جاسوسی 

دنیا از سالها قبل طراحی شده بود را تنها با یک سخنرانی 

چند دقیقه ای خنثی میکند.


کجای دنیا دیده اید رهبری که در سن ۷۸ سالگی به تنهایی 

کوه پیمایی میکند ؟؟؟




 مجله تایمز دسامبر 2016
















امام عسگری(ع) شعر ولادت


زمین چشم تماشا شد، امام عسکری آمد

بهشت آرزوها شد، امام عسکری آمد

 

هوای سامره گلپوش از عطر نفس هایش

گل ایمان شکوفا شد، امام عسکری آمد

 

سروش هاتف غیبی بشارت داد هادی» را

گره از کار دل وا شد، امام عسکریآمد

 

حسن خویش، حسن رویش، حسن بویش، حسن مویش

تمام حُـسن پیدا شد، امام عسکری آمد

 

چنان پیچید در صبح ازل گلبوی لبخندش

که عقل از شوق،شیدا شد، امام عسکریآمد

 

صفا دارد سرور اهل دل در عالم معنا

بساط سور بر پا شد، امام عسکری آمد

 

تجلی کرد در برق نگاهش هیبت حیدر

طلوع مهر زهرا شد، امام عسکری آمد

 

صدای پای او در کوچه باغ زندگی پیچید

حضورش عالم آرا شد، امام عسکری آمد

 

زمان،  از شوق، سر از پای نشناسد

که - خلقت - باز معنا شد، امامعسکری آمد



گریزشماره بیست و نه، دعای کمیل

قو علی خدمتک جوارحی»

خدایا اعضاء و جوارح بنده گنه کار خودتو برای بندگی خودت و جهاد در رکاب مهــدی فاطمه (ع) آماده و نیرومند کن!

خدایا اگه قرار با قوت و نیروی اعضای بدنم دنبال گناه برم همین الان منو زمین گیر کن تا توان انجام گناه و قدرت بر نافرمانی توی مهربونو نداشته باشم تا با قدرت بدنم هی خون به دل مهــدی فاطمه (ع) نکنم .

خدایا یکی از آرزوهای من اینه که اینقدر توان بدنی داشته باشم تا تمام مصیبت هایی که به اهل بیت (ع) وارد شده به من هم وارد بشه.

چی میشه منم در راه دفاع از ولایت مثل مادرم سیلی بخورم؟

خدا، چی میشه منم مثل مادرم استخوان پهلوهام بشکنه؟

چی میشه منم مثل عباس (ع) و باباش علی (ع) فرق سرم بشکافه؟

خدای من،چی میشه منم مثل رسول خدا(ص) و امام حسن (ع) و امام رضا (ع) و امام جواد (ع) در راه خودت بدنم مسموم بشه ، جگرم از زهر پاره پاره بشه؟

چی میشه مثل بی بی زینب (س) تازیانه بخورم طناب به گردنم بیاندازند و بین دشمنان مهــدی (ع) منو بچرخونند و سنگ بهم بزنند؟

پروردگار من، چی میشه منم مثل بچه های حسین (ع) تو بیابونا منو با پای روی خارها و زمین داغ و سوزان ببرند و کتکم بزنند؟

چی میشه مثل اربابم حسین (ع) با لب عطشان و گرسنگی شدید لحظه آخر عمرم یک ملعونی روی سینه  من بشینه مثل حسین (ع) سر از بدنم جدا کنه؟

اون وقت تو خون خودم غلت بخورم . مهدی فاطمه (ع) بیاد بالای سرم سرمو به دامن بگیره هی بگم یا مهــدی ! راضـی شدی یا نه؟ خوب بود یا نه؟ اینقدر زجر بکشم تا از من راضی بشه .



 گریزشماره سی ، دعای کمیل

فبعزتک استجب لی دعائی»

خــدایا امشب به غربت مهــدی فاطمه (ع) قسمت میدم دعاهای این مردم رو مستجاب کن، 

به اشکهای نیمه شب زینب(س) تو خرابه شام قسمت میدم امید این مردمو امشب قطع نکن! 

به پاهای کوچک دختر سه ساله حسین (ع) که از بس تو بیابونا دوید و تاول زد قسمت میدم امشب گرفتاریها و مشکلات این مردمو بر طرف کن! 

خدا این مردم امشب خیلی به فضل و کرمت دل بسته اند، خیلی آرزو دارند . خدایا به اون لحظه ای که مادر حسین (ع) تو گودال قتلگاه هی صدا می زد غریب مادر حسین، قسمت میدم دعاهای شیعیان مهدی فاطمه (ع) رو  مستجاب کن! 

بذار چند تا دیگه قسم بدم تا هرکی دلش نشکسته دلش بلرزه ، خدایا به زلف خاکی علی اصغر(ع) و به موی خونی علی اکبر(ع) به دست ساقی لشکر (ع) به ضرب سیلی مادر به تنهایی و غربت حیدر (ع) به گریه وناله بی بی زینب (س) قسمت میدم این جمع رو امشب حاجت روا کن! 

خدا اگه این مردم همشون مدینه بودند نمیذاشتند اون ملعون به صورت مادرشون سیلی بزنه . خدایا ! اگه دعاهای من به درد بخور نیستند لااقل وقتی مادرم فاطمه (ع) نیمه شب با پهلوی شکسته و با دستانی که از درد برای قنوت بالا نمی آمد در حق شیعیانش دعا میکرد دعاهاشو در حق ما مستجاب کن!

دعاهایی که برای من شیعه گنه کار میکرد همه رو امشب مستجاب کن ! خدایا به چی دیگه قسمت بدم نکنه منتظری برم تو گودال قتلگاه؟

آخه اونجا یه  آقایی داره دست و پا میزنه که زمین و زمان رو به هم ریخته.

خدایا قسمت میدم به اون لحظه ای که شمر با چشمان غضبناکش به چشمان مهربون و خونی حسین (ع) نگاه می کرد. 

یا امام زمان منو امشب ببخشید آقاجان، نباید اینقدربه این تندی و صراحت و شفاف قسم میخوردم ولی یابن الحسن ! به من حق بده آقا! آخه آنقدر وضعم خرابه! آنقدر اوضاعم داغونه ! آنقدر بیچاره و بدبخت و گرفتار دنیا و شهوت هستم که چاره ای جز این ندارم ، باید کاری کنم امشب تا همه آسمانها و اهل زمین دلشون به حال زار من تنها و غریب و نا امید بسوزه لااقل اونا از خدا بخواهند که خدا منو نجاتم بده دعاهامو مستجاب کنه آخه دیگه طاقت ندارم ، دیگه از خودم خسته شدم ، 

دیگه معلوم نیست عزراییل به من مهلت بده یانه . باید امشب پاک بشم . ولی ای مردم ای جوونایی که با یه دل امیدی اومدید در خونه اش ،آی جوونایی که عاشق مهــدی فاطمه (ع) هستید لازم نیست اینقدر التماس خدا کنید ، اون همیشه منتظر بنده هاشه خیلی زود راضی میشه ، خیلی زود می بخشه ، خیلی زود تو رو در آغوش میگیره ، خیلی زود تو رو میخره ، اینقدر التماس نکن، 

میگه بنده من اینقدر ضجه نزن ! اینقدر خودت رو به زحمت نینداز ! قبولت کردم ، بخشیدمت حالا صداش بزن  یا سـریـع الـرضا.

 




گریزشمارهسی و یک، دعای کمیل


 یا من اسمه دواء و ذکره شفاء» 

خدایا همه مریضان رو شفا عنایات کن، خدایا عمریه که منم مریضم،بیمارم ، گناهان منو بیچاره کردند روحم مریضه یه عمریه صفات رذیله منو بیچاره کردهخدا، همه از بیماری من می رنجند.

 از یه طرف امامزمانم ناراحته از یه طرف مادرم داره غصه منو میخوره . همه مردم میگن این چه شیعهایه این چه محبّ فاطمه ای است که نمیتونه بر خشم و غضب و شهوت خودش غلبه کنه؟

این چه حسینی است  که حسین (ع) شفاف نمیده؟

این چه شیعه ای است که همیشه دم از حسین (ع) و علی (ع) میزنهاما زندگیش فلجه؟

 این چه دوستدار امامزمانی هست که زندگیش پر از رذائل و گناهـه؟

خدایا دیگه تاب و تحمل شنیدن این همه زخم زبان رو ندارم، مردماینقدر منو ملامت کنند نذار از بوی گند روح کثیف من همه به تو بدبین بشن آخه من بهتو منسوب هستم تو همه کاره ی من هستی همه میگن اگه خدا همه کاره توست اگه امامزمان (ع) ارباب و صاحب اختیار توست پس چرا درمانت نمی کنند؟

چرا شفایت نمیدهند؟ خدایا ! اگه شفایم ندی برای خودت بد میشه! از من که توقعی نیست من که ادعایی ندارم ولی تو خدای عالمیان هستی ، تو امامزمان (ع) داری تو حسین (ع) و فاطمه (ع) و علی (ع) داری ،

اینهمه دکتر و شفا دهنده داری پس چرا منو شفا نمیدی؟ آخه توفقط خدای آدم خوبا که نیستی فقط خدای نماز شب خونا که نیستی ، تو که فقط خدایمقربین خودت نیستی خدای من بیچاره و گنه کار هم هستی مگه ما آدم بدها دلنداریم  مگه ما دلمون نمیخواد آدم بشیم؟

مگه ما دلمون نمیخواد امام زمانی بشیم؟

امام زمان (ع) که فقط برای آدم خوبات نیست ماهم دل داریم 

میخوایم دلداده اش بشیم برای تو که کاری نداره فقط کافیه که اراده کنی چیزی ام کهازت کم نمیشه ، بذار یه دلداده به دلداده های مهدی فاطمه ات بیشتر بشه مطمئن باشخودش هم خیلی خوشحال میشه بذار امام زمانت که غریبه با آدم شدن من یه کم ازغربتبیرون بیاد.






شب رحمت


شب راز و نیاز است

شب سوز و گداز است



در رحمت بود باز

کند عاشق سوی معشوق پرواز



شب راز و نیاز قدسیان است

شب سوز و گداز عاصیان است



زِ عصیان و خطا نالیم امشب

به درگاه خدا نالیم امشب



ز جان گوییم ای غفار رحمان

گناه ما را ز لطفت عفو گردان



خداوندا دل ما را صفا ده

مریضیم از گنه ما را شفا ده




الهی العفو، الهی العفو،


الهی العفو، الهی العفو






بار عصیان

شکسته بار عصیان پشت ما را

مبادا وا کند حق مشت ما را



ترحم کن به فضلت بگذر از ما

که خجلت بشکند بال و پر از ما



به حق چهارده معصوم یا رب

به حق محسن مظلوم یا رب



به آن قبری که بی شمع و چراغ

به آن قلبی که خون از درد و داغ



به حق یوسف زهرا ببخشا

گناهان مرا از لطف مولا


 

یابن الحسن، یابن الحسنیابنالحسن، یابن الحسن، 








گدای بی پناه


به درگاه تو یارب من گدایم

گدایی بی پناه و بی نوایم



برانی گر هزاران بار از خویش

ز نو رو سوی درگاهت نمایم



اگر من با تو بنمودم جدایی

تو از الطاف خود منما جدایم



گشا پای مرا از بند شیطان

که شیطان لعین بسته است پایم



اگر لطف تو را نادیده گیرم

دو عالم کور گردد چشمهایم



به دریای گنه گر غرق هستم

بسوی توست یارب التجایم



از این دریا نجاتم بخش یارب

خداوندا اجابت کن دعایم

 


الهی العفو، الهی العفو،

 

الهی العفو، الهی العفو



(سلطانی)






مهربان


الا ای مهربان، آمد گدایت

کتد با حالتی محزون صدایت


خدای من، تو خوب و مهربانی

مرا از درگهت هرگز مرانی


تو خود آگاهی از درد درونم

تو دانی غصه های قلب خونم


خدایا من به غفلت مبتلایم

دگر از معصیت بنما جدایم


جدایم کن که پیش تو بمانم

سحر گاهان تو را جانانه خوانم


بیا و لطف خود را بیشتر کن

بیا و از عذاب من حذر کن


تو خوبی بهتر از هر خوب هستی

تو تنها بهر من محبوب هستی


تو تنها دستگیر این گدائی

کریمی و رحیم و باوفائی


تو هستی عاشق سوز ونوایم

منم عاشق به نام تو خدایم


تو خود لبیک گفتی بر ندایم

نمودی عاشق کرببلایم


بده با صوت حیدر تو جوابم

که من مجنون صوت بوترابم


مرا آواره کن در دشت و صحرا

کنار مرقد مخفی زهرا



الهی العفو، الهی العفو،

 

الهی العفو، الهی العفو






زمزمه


در درگهت خدایا، دست دعا آوردم

چشمان پر زِ اشک و، روی سیاه آوردم



بنگر به اشک و آهم بگذر تو از گناهم

ای کردگار رحمان بنما نظر به حالم


در چنگ جرم و عصیان مرغ شکسته بالم

غیراز تو من، پناهی یارب دگر ندارم



گر تو مرا برانی، بیچاره و فکارم

بنگر به اشک و آهم بگذر تو از گناهم



الهی العفو، الهی العفو،

 

الهی العفو، الهی العفو






خدایا، بی پناهم


خدایا، بی پناهم، بی پناهم، بی پناهم

الها، غرق دریای گناهم، گناهم، گناهم

 


الهی العفو، الهی العفو،

 

الهیالعفو، الهی العفو

 


گنهکارم، گنهکارم، گنهکار

کسی جز تو نباشد تکیه گاهم

 


الهیالعفو، الهی العفو،

 

الهیالعفو، الهی العفو

 


گر از بار گنه افتادم از پا

مسلح با سلاح اشک و آهم

 

الهیالعفو، الهی العفو،

 

الهیالعفو، الهی العفو

 


بجز "لا تقنطوا" من رحمةالله

نمی باشد امید و زاد راهم

 

 

الهیالعفو، الهی العفو،

 

الهیالعفو، الهی العفو

 


خداوندا تو غفار الذّنوبی

ببخشا از کرم جرم و گناهم



الهیالعفو، الهی العفو،

 

الهیالعفو، الهی العفو

 


الهی راه خود بگشا به رویم

که عمری در خطا و اشتباهم

 

 

الهیالعفو، الهی العفو،

 

الهیالعفو، الهی العفو

 


به درگاه تو من عبد ذلیلم

که اشک دیده ام باشد گواهم

 

 

الهیالعفو، الهی العفو،

 

الهیالعفو، الهی العفو

 


تهیدست و فقیر و مستمندم

بود بر لطف و احسانت نگاهم

 


الهیالعفو، الهی العفو،

 

الهیالعفو، الهی العفو

 



محمد نعیمی






زبانحال گنه کار


ای دوست دلم ز عشق احیا کردی

این بنده ی زشت را تو زیبا کردی



بر درگه احسان تو یادم هست

هر وقت که در زدم در وا کردی

 


هر چند که من گناه کارم یا رب

بر رحمت تو امیدوارم یا رب

 


بر وسعت لطفت چون نگاه اندازم

بر کرده ی خود نظر ندارم یا رب

 


در قید هوای دل اسیرم یا رب

باشد که شوی تو دستگیرم یا رب

 


گر دست دعا بلند کردم از بهر دعا

از شرم گناه سر به زیرم یا رب

 


امشب که شب قدر/جمعه بود امضا کن

حکم فرج مهدی زهرا یا رب











امام عسگری(ع) شعر ولادت


امشب که کار و بار گدایان گرفته است
بوی بهشت عالم امکان گرفته است


حاجات ما روا شده باران گرفته است
عالم تمام ، ذکر حسن جان گرفته است

 

شکر خدا که روزی من لطف مادری است
امشب حسن حسن حسنم جور دیگری است

 

شادند عرش و فرش به شادی اهل بیت
غوغای دیگری است به وادی اهل بیت


روح الامین شده است منادی اهل بیت
واکرد چشم ، نایب هادی اهل بیت

 

امشب چه عاشقانه عطا می کند خدا
حاجات را نگفته روا می کند خدا

 

هم نور چشم مادر عالم تویی حسن
هم جانشین حیدر عالم تویی حسن


پشت و پناه و سرور عالم تویی حسن
ابن الرضای آخر عالم تویی حسن

 

جان و دل نقی و جواد و رضا تویی
چشم و چراغ و آبروی سامرا تویی

 

نازد به خود خدا که تویی از مظاهرش
کعبه گرفته غم که نبودی تو زائرش


قرآن نموده فخر که هستی مفسرش
ایران بها گرفت ، تو گشتی مسافرش

 

بالا نوشته اند عَلَم عزت تو را
هر جا رسیده پات شده سُرِّ مَن رَأیٰ

 

یوسف تو و زمین و سماوات مشتری
از هرچه گفته اند و نوشتند بهتری


دارد امامتت به جهان لطف دیگری
کار تو هست مهدی موعود پروری

 

ایل و تبار من به فدای مقام تو
منجی عالم است مرید مرام تو

 

آقا اجازه ! خاک درت می شویم ما ؟
پروانه های دور سرت می شویم ما ؟


مشمول ندبه سحرت می شویم ما ؟
یعنی فدایی پسرت می شویم ما ؟

 

قربان یک نگاه تو جان و جوانی ام
من را بغل بگیر که صاحب زمانی ام

 

مات از هنر نمایی تو مانده این زمین
بعد از هزار سال تویی م آفرین


لب تر کن ای امیر ، بیایند مومنین
پای پیاده ، کرببلا ، روز اربعین

 

آنانکه زیر سایه تو با خدا شدند
دیوانه مسیر نجف ، کربلا شدند

 

محمد حسین رحیمیان








امام زمان علیه السّلام–شعر مدح و مناجات

ای منجی دل‌های خزان‌دیده، کجایی
کی می‌رسد آن جمعه موعود، بیایی


ای نبض زمان، ذکر دعای فرج تو
مافوق مکان، در نظر اهل ولایی


کنزُالفقرایی و همانند نداری
تو رحمت موصوله احسان خدایی


عیب از دل ما نیست، گرفتار تو هستیم
عیب است کریمان، که برانند گدایی


ای زائرِ تنهایِ سحرهایِ مدینه
دلسوخته از روضه اُم‌النجبایی


باید که تقاصِ دمِ مظلوم بگیری
چون منتقمِ خونِ امام‌ُالشُّهدایی


یک جمعه بیایی، همه باشیم کنارت
گر میل کنی، یا که اراده بنمایی

یابن الحسن، یابن الحسن، یابن الحسن، یابن الحسن





مِـهـر عـلـی


آدم که عاشق میشود، فکر خطر نیست
در عاشقی اصلًا، ضرر مد نظر نیست

 

دربدری دارد به دنبال خودش، عشق
عاشق نبوده آنکسی که دربدر نیست

 

پشت سر پروانه دریا هم بریزی
پروانه برگشتی ندارد، تا 
که سحر نیست

 

پروانه را دیدم که خاکستر نشین شد
پروانه یادم داده عاشق، فکر پر نیست

 

قدر جوانی را بدان و گریه کن باش
من شک ندارم، وقت پیری بی اثر نیست

 

من گریه کردم هر کجا ، قلبم شکسته
پس گریه های من، کم از شق القمر نیست

 

گریه برای این تبار محترم بود!
سر تا سرش سود است و اصلًا هم ضرر نیست

 

غیر از شما (اهل بیت) خرج هرکه شد خونش هدر رفت
خونی که میریزم به پاتان اسمش هدر نیست

 

دارم مـقـرّب می شوم بین گدایان
با این که در عالم، گدائی معتبر نیست

 

این کاسه را باید پر از مهر علی کرد
اینجا گدا، اصلا به فکر سیم و زر نیست

 

بنشین و اینجا گریه کن، آن جا بخندی
فردا که م شد، خبر از چشم تر نیست

 

حتی صدایش در نیامد، پشت آن در
جانم به زهرا که، مثالش در بشر نیست

 

آتش به دامانش گرفت، پایش نلرزید
گفتم کسی که عاشق است، فکر خطر نیست

 

رسول عسگری











تو این روز طلایی، تو اومدی به دنیا

وجود پاکت اومد، تو جمع خلوت ما



تولدت مبارک، تولدت مبارک 

تولدت مبارک، تولدت مبارک



تو تقویما نوشتیم، تو این ماه و تو این روز

از آسمون فرستاد، خدا یه ماه زیبا



تولدت مبارک، تولدت مبارک 

تولدت مبارک، تولدت مبارک



تو این روز پر از عشق، تو با خنده شکفتی

با یه گریه ی ساده، به دنیا بله گفتی



تولدت مبارک، تولدت مبارک 

تولدت مبارک، تولدت مبارک



ببین تو آسمونا، پر از نور و پرندس

تو قلبا پر عشقه ، رو لبا پر خندس



تولدت مبارک، تولدت مبارک 

تولدت مبارک، تولدت مبارک








میلادت ای دوست، مبارک باشد
پیوسته دلت شاد ِسعادت باشد


هر سبزه سبز رنگ، بهارت باشد
راهت سپیدِ راه عدالت باشد

 

میلادت ای دوست، مبارک باشد

میلادت ای دوست، مبارک باشد


چَـشمِ شادی، نگارت باشد
ایزد، پشت و پناهت باشد


میلادت ای دوست، مبارک باشد
دلشاد ازین اهلِ جماعت باشد

میلادت ای دوست، مبارک باشد

میلادت ای دوست، مبارک باشد

 


لبخند زدی و آسمان آبی شد
شب‌های قشنگ، مهر مهتابی شد


پروانه پس از تولّدِ زیبایت
تا آخر عمر، غرق بی تابی شد

 

میلادت ای دوست، مبارک باشد

میلادت ای دوست، مبارک باشد






دعــــــای فــــرج

بخوان دعــــــای فــــرج را، دعــــا اثــر دارد
دعـــــا كبـــوتر عشق است، بـــال و پــر دارد

بخوان دعـــای فرج را، به شوق روز وصـال
مســــافـر دل مــــــــا، نیّت سفـــــر دارد









حضرت زهراء-شعر مدح

زهرا همان کسی است که بیت محقرش
طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش

او را خدا برای خودش آفریده است
تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش

شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست
آن کس پیمبراست که زهراست دخترش

مانند احترام خداوند واجب است
حفظ مقام فاطمه حتی به مادرش

یک نیمه اش نبوت و نیم اش ولایت است
حالا علی صداش کنم یا پیمبرش

دست توسل همه انبیاء بود
بر رشته های چادر فردای مش

ما بچه های فاطمه ممنون فضه ایم
از اینکه وا نشد، پس در پای دخترش

مسمار در اگرچه برایش مزاحم است
اما مجال نیست که بیرون بیاورش

علی اکبر لطیفیان







امام زمان علیه السّلام–شعر مدح و مناجات

باز شد فصل بهار و آن گل رعنا نیامد

باز صبح (جمعه/امروز) آمد یوسف زهرا نیامد

 

عاشقان گویند با هم شمع جمع عاشقان کو

دوستان پرسند از هم مهدی آمد یا نیامد

 

این ندای هر گرفتار است در هر بامدادی

ای خدا امروز هم صبح آمدو مولا نیامد

 

دیده ها دریا شد و کشتی دلها در طلاطم

غرق گردیدیم و کشتی بان این دریا نیامد

 

رو به صحرای عدم بردیم از بی رهنمایی

راه خود گم کرده ایم و رهنمای ما نیامد

 

چشم ما دریای خون شد قلب ما دریای آتش

موکب مولای ما از دامن صحرا نیامد

 

شیعیان گمگشته ای دارند در شهر مدینه

تا که آن گمگشته را مهدی کند پیدا نیامد

 

این ندا از پرچم سرخ حسین آید هماره

کز چه تنها وارث خونهای عاشورا نیامد

 

نوجوانان پیر گردیدند و پیران دسته دسته

آرزو در زیر گل بردند و آن مولا نیامد

 

شام را با اشک حجران صبح کردیم از فراقش

روز ما شب گشت و آن مهر جهان آرا نیامد

 

چشم میثم» زمزم اشک است بر آن ماه کعبه

آفتاب کعبه دل قبله دلها نیامد

 






امام زمان علیه السّلام–شعر مدح

من کیم قلب وجودم من کیم جان جهانم

من کیم نور عیانم من کیم سرّ نهانم

 

من کیم کهف حصینم من کیم مهد امانم

من کیم مولای خلقت در زمین و آسمانم

 

من کیم فرمانروای ملک حیّ لا مکانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

من کیم من آسمانی مصلح خلق زمینم

من کیم من دست تقدیر خدا در آستینم

 

من کیم من وارث پیغمبر و قرآن و دینم

من کیم سر تا قدم مولا امیرالمؤمنینم

 

من کیم من آخرین تیر الهی در کمانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

من کیم من آفتاب یازده خورشید نورم

من کیم من مصحفم، توراتم، انجیلم، زبورم

 

من کیم من مظهر عفو خداوند غفورم

من کیم من آن کلیم استم که عالم گشته طورم

 

من یگانه مصلح عالم امام انس و جانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

ماه شعبان خنده زن بر آفتاب منظر من

بوسه گاه جدّه ام زهرا جبین مادر من

 

سیزده معصوم را روح و روان در پیکر من

جان به قرآن می دهد لعل لب جان پرور من

 

نقش جاء الحقّ به بازویم شهادت بر زبانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

پیشتر از آنکه کامم تر شود از شیر مادر

داشتم بر آسمان معراج چون جدّم پیمبر

 

بر لبم گردید جاری آیه ی قرآن چو حیدر

بر همه مستضعفین دادم نوید فتح را سر

 

با گل لبخند، بابا بوسه می زد بر دهانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

من به چشم شیعیانم جلوه ی الله و نورم

من میان دوستانم، گر چه پندارند دورم

 

ملک هستی بحر موّاجی بود از شوق و شورم

دوستان آماده نزدیک است ایّام ظهورم

 

می رسد دیگر به پایان انتظار شیعیانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

گر چه چون یوسف به چاه غیبت کبری اسیرم

هر کجا باشم به کلّ عالم خلقت امیرم

 

غیبتم را هست سرّی نزد دادار قدیرم

تا در اقطاع زمین با دوستانم انس گیرم

 

گه به سهله گه به کوفه گه به قم گه جمکرانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

من همان خون خدا هستم که در جوش و خروشم

بانگ هل من ناصر جدّم بود دائم به گوشم

 

پرچم سرخ حسین ابن علی باشد به دوشم

پر شود از عدل این عالم به عزم سخت کوشم

 

چون پیمبر گلّۀ صحرای هستی را شبانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

جامه ی ختم رسل پوشیده بر قدّ رسایم

ذوالفقار مرتضی در پنجه ی مشکل گشایم

 

چارده خورشید پیدا در جمال دلربایم

می رسد از کعبه بر گوش همه عالم صدایم

 

جمع می گردند در یک لحظه گردم دوستانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

می رسد روزی که با عدلم اروپا را بگیرم

وز پی احیای قرآن کلّ دنیا را بگیرم

 

پنجه ی قهر افکنم حلقوم اعدا را بگیرم

داد حیدر، داد محسن، داد زهرا را بگیرم

 

داد ثاراللّهیان را از یزیدی ها ستانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

 

منتظر باشید مهدیّون به امیّد وصالم

می رسد روزی که گیرم پرده از ماه جمالم

 

من امید مصطفی من آرزوی قلب آلم

من شما را آبرویم، عزّتم، قدرم، جلالم

 

من به میثم» شهد وصل خویشتن را می چشانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم







امام زمان علیه السّلام–شعر مناجات


من کیم تا تو بیایی به سر بالینم

چه کنم راه نجاتی نبود جز اینم

 

بر من آنقدر توان‌بخش که در بستر مرگ

خیزم از جا و به پیش قدرمت بنشینم

 

نیست انصاف کز این مهلکه بیرون بروم

من که یک عمر تولّای تو باشد دینم

 

کاش صد بار به هر لحظه بمیرم هر روز

تا گل روی تو را در دم مردن بینم

 

هر چه تو جود کنی باز به تو محتاجم

عادتم گشته گدایی چه کنم من اینم

 

روی نادیده‌ات از بس که به چشمم زیباست

زشت آید به نظر جنّت و حورالعینم

 

زخم رن تا که کنم گرد رهت را مرهم

درد ده تا چو طبیب آیی بر بالینم

 

هرگز آن قدر ندارم که شوم مسکینت

این شرف بس که به مسکین درت مسکینم

 

نخل میثم» ز ثنای تو بُـوَد بارآور

ورنه اینقدر نباشد سخن شیرینم







حضرت زهراء-شعر شهادت

شبیه برگ درختان رو به پاییزى
بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزى

 

که گفته از منِ دلخسته، رو بپوشانى؟
از اینکه چهره نشانم دهى، بپرهیزى

 

سکوت کرده اى اما پر از صدایى تو
نگاه هاى تو گوید ز غصه لبریزى

 

چقدر خیره به سقفى؟ بس است جان على
چقدر گریه کنم تا دوباره برخیزى؟

 

حسن به گوشه اى آرام اشک میریزد
تو هم که بر سر سجاده اشک میریزى

 

شده عذاب دلم گریه هاى پنهانت
بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزى


آرمان صائمى







حضرت زینب(س)- شعر مدح/ ولادت


عاشقان را رهبر و الگوی والا، زینب است

زینتِ حیدر، یقین مصداق زهرا، زینب است

 

هم عقیله ،عالمه، علامه ی دَهـر است او

ماورای فکر ما، عالیّ اعلا، زینب است

 

ذوالفقار زینبی یعنی کلامِ نافذش

ناطق آن (ما رایت الّا جمیلا)، زینب است

 

شیربانوی زمین با صوت حیدر خطبه خواند

الگوی حجب و حیا بر کل زنها، زینب است

 

فهم زینب را فقط داند خداوند علیم

ما نَمی هستیم و بی شک فوق دریا، زینب است

 

عمه ی سادات عالم، دخترِ خیر النسا

آنکه باشد درک او بر ما معمّا، زینب است

 

فتخ شام و کوفه را کمتر ز خیبرها ندان

جانشین شخص حیدر، مثل مولا، زینب است

 

شرط او بر ازدواجش دیدن روی حسین

عاشقی را معدن و ماءوا و معنا، زینب است

 

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

تک علمدار حسینی بعد غوغا، زینب است

 

سرشکست و عینُ شینُ قاف را با خون نوشت

مرجع عُشّاق در بین تکایا، زینب است

 

عقل اگر دور از حسینت میکند دیوانه ای

این جنون و عشق را استاد دانا، زینب است

 

ظهر عاشورا فقط زینب صبوری میکند

یکه و تنها میان دشت و صحرا، زینب است

 

خون بگرید بر اسارت منتقم هر صبح و شام

حضرت امُ المصائب بینِ اعداء، زینب است






امام حسین علیه السّلام-شعر ولادت

جهان گردیده دریای کرامت

شب جشن است یا صبح قیامت

 

تو گویی ملک نامحدود هستی

چراغانی است از نور امامت

 

ملک، جن، آدمی بستند امشب

سراسر بر نماز شکر قامت

 

بهشت وحی، آباد حسین است

مبارک باد، میلاد حسین است

 

عروج کل هستی تا حسین است

محمد گرم شادی با حسین است

 

تمام آرزوهای محمد

تمام هستی زهرا حسین است

 

نماز شکر خلقت، شادمانی

دعای آفرینش، یا حسین است

 

محمد در بغل آیینه دارد

علی قرآن به روی سینه دارد

 

سلام الله بر قدر و جلالش

خدا را چشم بر ماه جمالش

 

پر جبریل می‌سوزد به برقی

کند گر قصد معراج کمالش

 

زمان تا با مهرش هم آغوش

قیامت هم بود صبح وصالش

 

لبش سرچشمة نوش محمد

عروجش بر سر دوش محمد

 

لبش با دوست در راز و نیاز است

ولای او قبولی نماز است

 

میان انبیا تا صبح م

محمد زین ولادت سر فراز است

 

ز کوی او همه درهای رحمت

به روی انس و جان پیوسته باز است

 

قیامت، در قیامت بندة اوست

شفاعت لاله زار خندة اوست

 

به شعبان المعظّم ماه دادند

بشر را رهبری آگاه دادند

 

به جسم آفرینش جان تازه

به چشم دل چراغ راه دادند

 

به ثارالله، ثارالله دیگر

به وجه‌الله، وجه‌الله دادند

 

محمد نقش لبخندت مبارک

علی میلاد فرزندت مبارک

 

دل عالم گرفتار حسین است

محمد محو دیدار حسین است

 

به بازار محبت صحنه صحنه

دوصد یوسف خریدار حسین است

 

خدا با دست قدرت تا قیامت

علم گیرو علمدار حسین است

 

دو عالم سایه‌ای از پرچم اوست

محرّم نه، زمان ماه غم اوست

 

تو خون در جسم توحید آفریدی

تو بانگ ارجعی از حق شنیدی

 

تو قرآن را ز نوک نیزه خواندی

تو مقتل را به مهد ناز دیدی

 

تو عزّت را، شرف را، روح دادی

تو ذلّت را سر از پیکر بریدی

 

تو وقتی بر شهادت خنده کردی

تمام انبیا را زنده کردی

 

شهادت بوسه زد بر پیکر تو

ولادت یافت خون از حنجر تو

 

چهل منزل به دنبال خدا رفت

به نوک نیزة دشمن سر تو

 

به حلق تشنه‌ات، قرآن هماره

خورد آب حیات از ساغر تو

 

شهادت می‌دهم نزد خدایت

تو خون دادی، خدا شد خونبهایت

 

تو خود احیا گر اسلام نابی

درون تیرگی‌ها آفتابی

 

تو در رگ‌های قرآن خون پاکی

تو بر گار سبز وحی آبی

 

تو در هر فصل ایمان را بهاری

تو در هر نسل روح انقلابی

 

تو با هر زخم فریاد خدایی

تو روی نیزه هم یاد خدایی

 

شهادت خطّ سرخ خامة ماست

خط تو، مشی تو، برنامة ماست

 

پس از هیهات منّا الذّلة تو

کفن پیراهن و خون جامة ماست

 

هزار و نهصد و پنجاه زخمت

به موج خون زیارتنامة ماست

 

تو حجّی، تو صلاتی، تو زکاتی

تو اسلام محمد را حیاتی

 

خوشا آنانکه در خون پا فشردند

به عشقت از دل و جان سر سپردند

 

به دین زندة ما مرده آن است

که گوید کشتگان عشق مردند

 

همیشه میوه‌های نخل میثم

ز خون عاشقانت آب خوردند

 

ویَبقی وجه ربّک دولت تو است

تمام آفرینش ملت تو است







امام حسین علیه السّلام-سرود

میـــوۀ قلـــب احمـــــدی، ابی عبدالله
خوش آمدی، خوش آمدی ابی عبدالله
دستــه گـــــل محمّـــدی ابی عبدالله


خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله

خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله
 
مژده بـده که سـوّمِ مـاه شعبان است
عیــد ولادت حسین، جـان جانان است


بر روی دست مصطفی، کل قرآن است
قـــدم بـــه چشـم مـا زدی ابی عبدالله


خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله

خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله
 
ای گل سرخ فاطمه، یــوسف زهرا
چشم و چــراغ مرتضی، حجّت یکتا
عالَم ز مقدمت شده، جَنَّتُ الاعلی
حجّـت حــی سـرمدی ابی عبدالله


 
خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله

خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله
 
آمــده فخــر عــالمین چشــم مـا روشن
فــاطمه را نــور دو عین چشم ما روشن
مولای عاشقان حسین چشم ما روشن
جـــــان رســـــول اَمجــــدی ابی عبدالله


خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله

خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله
 
خــدا بــه ختـم الانبیـاء تهنیت گوید
نبــی بــه شــاه اولیـاء تهنیت گوید


علی به دُخت مصطفی تهنیت گوید
مظهـر حُســن اَحــدی ابـی عبدالله


خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله

خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله
 
ثــارالله یــــا سیــّدی و ابـن ثــاره
علی به طلعتت شده محو نظاره


زمـــزمــه نبـــی بـــود دور گهواره
یــا ولــدی یــا ولـدی ابی عبدالله


خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله

خوش آمدی، خوش آمدی، ابی عبدالله





امام حسین علیه السّلام-سرود

جلوه مصباح الهدی به همه ارض و سماء سرزده
قــاصد رحمـت همـه جـا ز ره صدق و صفا در زده
وجــه خـــدای ازلــی بـه جهــان جلـوه دیگــرزده
شب درود و صلوات آمده
عید سفینه النجــاة آمده


یاحسین، یاحسین-یاحسین، یاحسین
 
روشنـی چشــم نبـی بــود از جلـوه روی حسین
خنده ن گریه کنان زده بوسه به گلوی حسین
لیلـه قـــدر علـــوی بــه سیـه طــره موی حسین
فُـطرس بیچـارۀ پرسوخته
دیده به گهواره او دوخته


یاحسین، یاحسین-یاحسین، یاحسین
 
فُـطـــرس بیچـــاره بیـا بـه بـرش زمزمه آغازکن
راز دل ســوخته بـــا پســـر فـاطمــه ابـــرازکن
با کرم و لطف حسین به سما پر زن و پرواز کن
شفا ز ریحانه زهرا بجو
کنــار گهـوارۀ مـولا بگو


یاحسین، یاحسین-یاحسین، یاحسین
 
سـائل درگــاه حسین علم افراشته در عـالمین
من چه بگویم سخن از شرف و عزّت آن نور عین
از دو لب ختم رسل، بشنو ذکراَنَا من حسین»
زادۀ خیــرالبشـر است ایــن پسر
برهمه هستی پدراست این پسر


یاحسین، یاحسین-یاحسین، یاحسین
 
خلــق سمــوات و زمین همگان مست ولای حسین
خیــل رســل را بـه جگـر عطـش جــام ولای حسین
کیست به جز ذات خدا کـه کند مدح و ثنای حسین
اوست کسی که خونبهایش خداست
مــــادح و مـــرثیه ســــرایش خداست


یاحسین، یاحسین-یاحسین، یاحسین
 
سرزده در گلشن وحی، سحر از بیت علی آفتاب
محـــو جمــالش شده‌اند نبـی و فاطمـه و بـوتراب
بــه گفتـــۀ روح خـــدا کــه بــود رهبــر اینانقلاب
عید حسین و روز پاسدار است
این بهتــرین مدال افتخار است


یاحسین، یاحسین-یاحسین، یاحسین
 
ای کـه پیمبـر به لَبَت همـه دم بـوسه مکرّر زده
مرغ دل ما همه شب به سوی کرب و بلا پرزده
آتــش هجــرت بــه خــدا به دل ما همه آذر زده
بر سر ما شور ولایت بده
بـر دل مــا نـور ولایت بده


یاحسین، یاحسین-یاحسین، یاحسین






امام حسین علیه السّلام-شعر ولادت

امشب شب تبسم و اشک پیمبر است
بی‌شبهه از هزار شب قدر بهتر است


جان محمّد است در آغوش مرتضی 
یا روی دست فاطمه قرآن دیگر است


امشب خدا به وسعت ملک وسیع خویش
با جلوۀ حسینی خود نورگستر است


امشب بوَد برای خدا هم شب حسین
گلبوسۀ نبی است به لعل لب حسین


امشب خدا ولیمه به خلق جهان دهد
امشب خدا به پیکر توحید جان دهد


امشب خدا گشوده ز رخ پرده بر رسول
روی حسین را به محمّد نشان دهد


تنها به یک ملک ندهد باز بال و پر
امشب حسین بر همه خط امان دهد


فطرس» به فوج فوج ملک ناز می‌کند
دور حسیـنِ فاطمــه پـرواز می‌کند


این قبلۀ دل همه، جان پیمبر است
این روح انبیا و روان پیمبر است


این مصحف نبی به سر دست فاطمه
این دست حیدر است و زبان پیمبر است


این بر فراز شانه مدال محمّد است
این روی سینه تاب و توان پیمبر است


این است آن حسین که آقای عالم است
آقایـی تمــامی عالــم بــر او کـم است


ماه رسول، ماه خدا را نظاره کن
خورشید آسمان هدا را نظاره کن


بر روی دست فاطمه با صدهزار چشم
رخسار سیدالشهدا را نظاره کن


بر گرد کعبۀ دلِ ختم رسل بگرد
سعی آور و صفای صفا را نظاره کن


سر تا قدم رسول خدا زاد فاطمه
الحـق که سیدالشهدا زاد فاطمه


مادر، حسین زاده بر این مادر آفرین
این حیدرِ علی است، بر این حیدر آفرین 


این منظر جمال خداوند سرمد است
بر منظر آفرین و بر این منظر آفرین


گوهر بوَد حسین و صدف، قلب فاطمه
بر این صدف سلام و بر این گوهر آفرین


امشب خدا سلام فرستد به سوی او
گیرد رسـول در بر و بوسد گلوی او


ای خاک پات تاجِ سرِ شهریارها 
ای برده دل ز طایفه‌ها و تبارها


احمد که انبیا همه بوسند دست او
داده است عضوعضو تو را بوسه بارها


بیش از هزار سال گذشت زمان هنوز
باشد هزاره‌ات همه لیل و نهارها


دل‌هـای دوستـان خـدا نینـوای توست
هر لحظه یک هزارۀ کرب و بلای توست


ملک وجود گوشۀ صحن و سرای تو
دل‌های انبیا حرم باصفای تو


بالله قسم چراغ هدایت به هر زمان
باشد به نوک نی سر از تن جدای تو


دین خدا ز خون گلویت وضو گرفت
خود کیستی که هست خدا خونبهای تو؟


سر تا به پا تمام سرشت محمّدی
اقرار می‌کنم که بهشت محمّدی


تو از خدا جلال خدایی گرفته‌ای 
بر عالمی برات رهایی گرفته‌ای


در بین انبیا و امامان تو از خدا
عنوان سیدالشهدایی گرفته‌ای


هم خود فدای دوست شدی با هزار زخم
هم روی دست خویش فدایی گرفته‌ای


وقتی که تیغ خصم گلوی تو را برید
خون تو را خدا به بهای خودش خرید


ای بر تن مطهر تو جای نیزه‌ها
آوای دلربای تو در نای نیزه‌ها


غیر از سر مقدس تو در چهل مقام
خورشید را که دیده به بالای نیزه‌ها؟


قرآن بخوان که تا در دروازه‌های شام
آیند مرد و زن به تماشای نیزه‌ها


از بـس زدنـد بـر تـن پاک تو نیشتر 
زخمت ز حلقه‌های زره گشت بیشتر


ای خون زخم‌های تو فرش عبادتت
لطف و کرم، سجیّه و ایثار، عادتت


هر چند چهره در مه شعبان گشوده‌ای
میلاد توست روز بزرگ شهادتت


تا بامداد روز جزا روح انبیا
آیند کربلا پی عرض ارادتت


تنها نه در طریق تو میثم» حسینی است
عالـم حسینینـد و خـدا هم حسینی است

 

سازگار








امام حسین علیه السّلام-سرود


عید میلاد حسین‌بن‌علی آمد

خانۀ وحی از جمالش منجلی آمد

 

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

 

 

ای تمام آفرینش، محفلت روشن

یا محمّد یا علی، چشم و دلت روشن

 

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

 

فاطمه نور دو عینت را تماشا کن

لعل لب‌های حسینت را تماشا کن

 

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

 

ای همه مُـلـکِ خدا، غرق هیاهویت

جای لب‌های پیمبر، بر گل رویت

 

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

 

ای تمام تشنگانِ خضر، حیات آمد

مشعل نورالهدا فُـلـکِ نجات آمد

 

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

 

ای حسینیون همه با هم بپا خیزید

گل به روی مقدم خونِ خدا ریزید

 

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

 

ما که از جام ولایت جمله سرمستیم

از ازل دل بر حسین فاطمه بستیم

 

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

ای یوسف زهرا، خوش آمدی مولا

 

غلامرضا سازگار






امام حسین علیه السّلام-شعر مدح

نــام حسیـن نـزد خـدا اسـم اعظم است  
خـون گلـوی تشنــۀ او اشــک آدم است  


خواهـی اگـر درست بدانی حسین کیست  
قــرآن روی قـلب رســول مکــرم است  


بـر خـون پـاک او که نیفتد دمی ز جوش  
تنهـا خـدای عزوجــل صــاحب دم است 

 
خون‌نامـۀ شهــادت او بــاغ لاله‌هــاست  
یک برگ آن به لطف خدا نخل میثم» است  


در پـای نخـل او بنشینیـد دوستان!
زین نخل سرخ میوه بچینید دوستان!


غلامرضا سازگار





امام حسین علیه السّلام-شعر مدح/ ولادت


الا مـلائکة الله! انس و جـان! تبریک!

تمام خلق زمین! اهل آسمان تبریک!

 

پیمبـران خـدا! عیدتـان مبـارک بـاد

ولی امر خدا! صاحب‌امـان! تبریک!

 

ولادت پسر فاطمـه امام حسین

به ذات پاک خداوند لامکان تبریک!

 

خبر دهید به عالم که عید، عید خداست

ادب کنیـد کـه میـلاد سیـدالشهداست

 

***

 

خدا به حضرت زهرا پسر عطا کرده

بگو به عالـم خلقت پـدر عطا کرده

 

برای عفو گنهکارها به پیغمبر

قوی‌تـرین سنـد معتبـر عطـا کرده

 

شکفته لالۀ لبخند بر لب احمد

خدا به نخل امیدش ثمر عطا کرده

 

جمال غیب خداوند دیده شد امشب

فروغ نامتنهاهـی دمیـده شد امشب

 

***

 

زند رسول خـدا بوسه بر لب و دهنش

نه بر لب و دهنش بلکه عضو عضو تنش

 

درود نـور بــه نـور جمــال زیبـایش

سـلام روح بـه آیـات مصحف بدنش

 

به جای جامه دَرَد قلب خویش را یوسف

اگر بـه مصر برد بـاد، بـوی پیرهنش

 

مسیح، تشنۀ لب‌های روح‌پرور اوست

تمـام جـان محمّد درون پیکر اوست

 

***

 

تمام عـالم خلقت یـم کـرامت اوست

بقـای مکتب توحیـد در امامت اوست

 

مـرا ز روز قیــامت کسـی نترســاند!

قیامتی که خدا گفته عکس قامت اوست

 

به شیعیـان علـی می‌خورم قسم صدبار

که درس شیعه همان درس استقامت اوست

 

اگرچه گریـۀ ما در شب شهادت اوست

شب شهادت او هم شب ولادت اوست

 

***

 

بهشت حــور ز نـور وی آفریــده شده

جمال حق همه در این جمال، دیده شده

 

ز دشت کرب‌وبلا تـا به شام، بر سر نی

کلام وحـی ز لب‌هـای او شنیـده شده

 

حسین شـد بـه تمـام ستمگـران پیروز

چه باک اگر که سرش از قفا بریده شده؟

 

سرش به نوک سنان جلوه‌گر شود هر روز

شهیـد راه خــدا زنده‌تـر شــود هر روز

 

***

 

حسین تا صف م چراغ ایمان است

حسین در تـن توحید تـا ابـد جان است

 

رسول گفت: حسین از من و من از اویم

حسین، کیست؟ محمّد؛ حسین، قرآن است

 

برای حفظ شـرف در تمـام نهضت‌هــا

حسین اسـوۀ امـت حسین، میزان است

 

حسین، مشعـل سـوزان عالم‌افروز است

حسین کیست؟ امام همیشه پیروز است

 

***

 

هنوز در جگـر شیعـه زخـم‌ پیکـر اوست

هنوز رهبـر مـا بـر سـر سنان سر اوست

 

اگرچـه آب به لب‌هـای خشک او نرسید

همیشه آبروی خون ز خون حنجر اوست

 

هنـوز خـون علی‌اکبـرش بـه تن جوشد

هنوز خنده به لب‌های خشک اصغر اوست

 

هنوز سینـۀ آزادگان مدینـۀ اوست

هنوز سنگر ما عرشۀ سفینۀ اوست

 

حسین، خون خداوند و خونبهاش خداست

حسین، قبلـۀ جان‌هـا و کعبـۀ دل‌هاست

 

به پـور هنـد جگرخـواره کی شود تسلیم

کسی که جان رسول است و زادۀ زهراست؟

 

اگــرچــه نیسـت همــانند روز او روزی

به یـاد اوست که هـر روز، روز عاشوراست

 

به هرکجا نگری مشعل هدایت اوست

تمـام ملک خـدا مرکـز ولایـت اوست

 

***

 

همیشه زنـده و جاوید، نـام عاشوراست

همیشه شیعه شعارش پیـام عاشوراست

 

بـه آبـروی تمــام پیمبــران سـوگند!

که شیعـه آبـرویش از قیام عاشوراست

 

تمـام خلـق جهـان! بشنویـد، بشناسید

که شیعه پیـرو خـط امــام عاشوراست

 

هنوز آبـروی دین ز خون حنجر اوست

هنوز خنده به گل‌زخم‌های پیکر اوست

 

هماره تا سخن از بلبل و گل است و بهار

حسین نیـز امـامت کنـد به لیل و نهار

 

***

 

حسین بر سر نـی مـاه عالم‌افروز است

حسین بــا بــدن پاره‌پاره پیـروز است

 

حسین بــاب نجـات همـه گنهکـاران

حسین بر همـه عالم بصیرت‌آموز است

 

حسین خـون سیاه سپاه شب را ریخت

حسین تا صف م حقیقت روز است

 

زمین چـو کرب‌وبـلا و زمـان محرم اوست

خموش، آتش دوزخ به اشک "میثم" اوست

 

غلامرضا سازگار

 

 

 

 





امام حسین علیه السّلام-سرود


گلخانـۀ قـرآن همـه آبـاد حسین است 
میلاد حسین است- میلاد حسین است


دل‌های عزیزان خدا شاد حسین است 
میلاد حسین است- میلاد حسین است


*****


تابیـده جمــال ازلیــت ز جمــالش 
جبریـل امیـن آمـده مبهوت جمالش 


قرآن محمّد شده حسن و خط و خالش 
در سر همه را شور خداداد حسین است 


میلاد حسین است- میلاد حسین است


*****


امشب یم عصمت گهر آورده؛ مبارک
خورشیـد نبـوت قمـر آورده؛ مبارک


صدیقـۀ کبـری پسـر آورده، مبارک
حور و ملک و جن و بشر یاد حسین است 


میلاد حسین است- میلاد حسین است


*****

 

این است حسینی که خـدا گفته ثنایش 
گل‌بوسۀ عرش است به خاک کف پایش 


جـان همه خوبان دو عالـم بـه فدایش 
خرم دل جد و دل اولاد حسین است 


میلاد حسین است- میلاد حسین است


*****

 

از صبح ازل رشتۀ ایمان بـه کف ماست 
از مکتب اسـلام، حمایت هـدف ماست 


عالم همه مبهوت جلال و شرف ماست 
این منزلت از مکتب ارشاد حسین است 


میلاد حسین است- میلاد حسین است


*****

 

بی‌دوستی‌اش هیزم نار است عبادت 
ماییم که داریم به او عشق و ارادت 


آزادگــی عــزت و ایثــار و سعادت 
در سایۀ سرو قد آزاد حسین است 


میلاد حسین است- میلاد حسین است


غلامرضا سازگار






حضرت زینب(س) شعرمدح/ولادت 


رنگسبز باغ هستی زینب است

 

رنگسرخ حق پرستی زینب است

 

 

عارفانرا نقش خا تم زینب است

 

عمهسادات عالم زینب است

 

 

قلباو آتشفشان کربلاست

 

کیستزینب قهرمان کربلاست

 

 

نامزینب دلنشین و دلرباست

 

دخترمشکل گشا مشکل گشاست

 

 

نامزینب خاک را زر می کند

 

دختحیدر کار حیدر می کند

 

 

ترسدشمن از حجاب زینب است

 

حفظچادر انقلاب زینب است

 

 

ازازل زینب هماهنگ غم است

 

نامزینب متن فرهنگ غم است

 

 

هرکه خواهد با حسین گیرد تماس

 

ابتداباید شود زینب شناس

 

 

عشقهر جا خود نمایی می کند

 

نامزینب دلربایی می کند

 

 

درحوادث یار می خواهد حسین

 

محرماسرار می خواهد حسین

 

 

نابکارانمی گساران جمله مست

 

درمقابل یک اسیر حق پرست

 

 

برسران ظلم می تازد چو شیر

 

دشمناندر پنجه زینب اسیر

 

 

نکتهای گویم به گوش آویز کن

 

ازکلام ناروا پرهیز کن

 

 

تهمتآوارگی بر او مده

 

ذلتبیچارگی بر او نده

 

 

آنکهاو احیا گر این مکتب است

 

زینباست و زینب است و زینب است

 

 

خلقرا زینب شناسی نیست نیست

 

فاطمهداند که زینب کیست کیست

 

 

زنمگو مرد افکن بی واهمه

 

جانفدای شیر دخت فاطمه






امام زمان علیه السّلام–مناجات

ﺟﻤﻌﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺷﻤﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ

ﺑﻐﺾ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﺳﻂ ﺳﯿﻨﻪ ﻓﺸﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ

ﺑﺲ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ ﮐﺮﺩ

ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﺳﭙﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ

ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ ﺁﻗﺎ

ﻫﯿﭻ‌ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ

ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻦ، ﮔﺮﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ

ﺭﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺩﻟﻢ ﭘﯿﺶْ ﻧﺒﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ

ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﯾﺶْ ﺳﺆﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﻡ

ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ، ﺍﺯ ﭼﻪ ﻧﻤﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ؟

ﺑﺎ ﺣﺴﺎﺏِ ﺩﻝِ ﺧﻮﺩ، ﻫﺮﭼﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪگی‌اﻢ ﺳﻮﺩْ ﻧﺒﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ

ﮔﺬﺭﯼ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻣﺰﺍﺭﻡ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺤﺘﺎﺟﻢ

ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺩﻝِ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ.






حضرت زهراء-ی/زمزمه

در چرا شعله ور است، چه کسی پشت در است

خانه و آتش و دود، مادرم پشت در است

 

بر در خانه ی غربت زده آتش در زد

پیش چشم پدرم مادر من پرپر زد

 

یا فاطمه، یا زهرا - یا فاطمه، یا زهرا (2)

 

مادرم بیمار است، تا سحر بیدار است

راه می رود ولی، کمکش دیوار است

 

مادرم بستری است، وقت بی­مادری است

از نمازش پیداست، سجده آخری است

 

یا فاطمه، یا زهرا - یا فاطمه، یا زهرا (2)

 

آتش کینه به پرهای کبوتر مزنید

نمک اینقدر به زخم دل حیدر نزنید

 

که شما اهل مدینه همه بی­احساسید

گر بیایید، دگر فاطمه را نشناسید

 

یا فاطمه، یا زهرا - یا فاطمه، یا زهرا (2)

 

اشک بابا جاری، زخم مادر کاری

گوید ای وای من و این امانت­داری

 

راه مادر سد شد، حال عالم بد شد

کعبه ی صورت او، حجرالاسود شد

 

یا فاطمه، یا زهرا - یا فاطمه، یا زهرا (2)





حضرت زهراء-شعر شهادت


التماست می کنم چشمان خود را باز کن
ای همه پشت و پناهم بحر خود اعجاز کن

 

از نفس افتاده ام جان علی حرفی بزن
من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن

 

از حسن هربار پرسیدم جوابش اشک بود
تو بگو از کوچه و این راز را ابراز کن

 

می کِشد با گریه صورت بر کف پایت حسین
لااقل برخیز و این تشنه لبت را ناز کن

 

چند روزی می شود پیش تو من نامحرمم
پس بیا حالا که داری می روی رو باز کن

 

سینه ات مجروح مسمار و پَرِ تو سوخته
با چنین بال و پری آرام تر پرواز کن






حضرت زهراء-ی/زمزمه

فروغ دیده علی مادر ای مادر
اول شهیده علی مادر ای مادر


ای حامی حیدر در بین دشمن‌ها
مادر ز جا برخیز باشد علی تنها


مظلومه مادر، مظلومه مادر (2)

 

ای شمع جمع اهل‌بیت از چه خاموشی
چشمان خود را بسته‌ای یا که مدهوشی


ای چشم ما از تو روشن مرو مادر
بی من مرو مادر، بی من مرو مادر

 

مظلومه مادر، مظلومه مادر (2)

 

بودی عزادار و عجب یاریت کردند
بهر تو جای دسته‌گل هیزم آوردند


از شعله آتش شد خانه‌ات روشن
من بودم و فریاد تو بودی و دشمن


مظلومه مادر، مظلومه مادر (2)

 

با آن که از داغ پدر خون‌جگر بودی
تنهاترین یار علی پشت در بودی


تو بودی و دود و باغ خزان‌دیده
یک میوه نارس از شاخه شد چیده


مظلومه مادر، مظلومه مادر (2)

 

وقتی که در شد باز تو پشت در بودی
در موج دشمن همچنان با پدر بودی


من مثل یک جوجه پیوسته لرزیدم
دستی که بالا رفت با چشم خود دیدم


مظلومه مادر، مظلومه مادر (2)

 

هم بر سرت آمد بلا هم بلی گفتی
جان را گرفتی روی دست یا علی گفتی


در آن رخ نیلی نور هدایت بود
قانون ایثار و عشق و ولایت بود


مظلومه مادر، مظلومه مادر (2)

 

مادر مدال تربیت از تو دارم من
بعد از تو در بیت علی خانه‌دارم من


من زینبم مادر، من زینبم مادر
بعد از تو حامی این مکتبم مادر


مظلومه مادر، مظلومه مادر (2)






حضرت زهراء-ی/زمزمه


امشب شب بی‌مادری زینب کبراست
فردا علی و خانه در بسته زهراست

 

امان از دل حیدر (2)


امشب نفس فاطمه شد حبس به سینه
فردا ز غمش گریه کند شهر مدینه


امان از دل حیدر (2)
 
امشب بنویسید به دیوار مدینه
فردا حسنین اند عزادار مدینه


امان از دل حیدر (2)
 
امشب رود از دست علی یار غریبش
یک خانه بی فاطمه فرداست نصیبش


امان از دل حیدر (2)
 
امشب گل و پروانه و بلبل به خروشند
فردا ز غم شمع، سیه‌جامه بپوشند


امان از دل حیدر (2)
 
امشب حرم فاطمه زوار ندارد
جز مهدی موعود عزادار ندارد


امان از دل حیدر (2)

 


حاج غلامرضا سازگار





حضرت زهراء-شعر شهادت

 

فاطمیه اول غم های ماست

فاطمیه موسم حزن و عزاست

 

فاطمیه ثلمه بر عالم بود

فاطمیه فصل غم های خداست

 

فاطمیه قلبهای شیعیان

داغدار ظلمهای اشقیاست

 

ظلمهایی بر علی و فاطمه

ظلمها بر اهل بیت مصطفاست

 

فاطمیه بر مدار فاطمه ست

فاطمیه ماتم عظمای ماست

 

فاطمیه داستانی جانگداز

قصه سیلی و اشک مجتباست

 

فاطمیه آتش کین پشت در

ضربه برپهلوی ناموس خداست

 

فاطمیه داستان غنچه ای است

ناشکفته در ره بابا فداست

 

فاطمیه قصه شیر است و بند

بستن دستان مولا مرتضاست

 

فاطمیه سوزش دلهای ما

بهر تشییعی که در غربت بپاست

 

فاطمیه اشکهای حیدری

در فراق فاطمه اندر خفاست

 

فاطمیه قصه ی بی مادریست

داستان گریه های بیصداست

 

فاطمیه یاد قبری مخفی است

قبر بانویی که دور از چشمهاست

 

فاطمیه ظلم بر آل علیست

فاطمیه کربلا را ابتداست

 

اسماعیل تقوایی








امام حسین علیه السّلام-بحر طویل

بهر خدا خالق یکتا ، خدائی که بود در همه جا یار و مددکار،حسین آمد بسوی کر ب و بلا ، با دل پر بر آن حجت دادار ، به حق سیّد احرار ، سلیل خلف حضرت آدم(ع)غصه و درد و غم و با شور و 

موسی و هم وارث عیسی پسر حضرت مریم ، گل گار نبی ، پاره ی جان ،دُر رخشنده و پاک  روح و روان ، سلسله  احمد و محمود رسول دو سرا ، جان بقا ،صفی الله اعظم ، حسین (ع) حضرت پیغمبر خاتم محمد (ص) ، پسر شیر خدا ساقی کوثر ، اُذُنُ الله علی ،باعث ایجاد کلیم الله حقنوا






مهر منـوّر ، یدالله علی حیدر صفدر ، علی سید اصغر ، علی میر معظم (ع) ،

حسین (ع) نور جلی و گل گلخانه ی زهراء سلام الله علیها ،

 حسین وارث حلم حسن است و ، بهشتی بدن است و، چون اوخوش سخن

است  و کریم است چو برادر ، که بعد از او بُوَد سید و سرور ، بود حجت داور

حسین است به همه نور دو عین است ، بفرموده ی حق فُلک نجات است ،

  چراغ ظُلُمات است ، که اشک غم او آب حیات است ، قتیل العَبَرات است ،

شفیع ما به یوم العرصات است ، و امروز چو خشکیده گلو آمده اینجا

به لب آب فرات است ، همان آب که مهریه ی زهراء سلام الله علیهاست

به خداوندی حق اشک  غمش در همه جا برگ برات است ،

درود و صلواتِ خداوند تبارک و تعالی به نامش ، به مقامش ، به مرام و

به پیامش ، به قعود و به قیامش ، که آورده به همراه همه دار و ندارش ،

همه ایل وتبارش ، همه خُرد و کلان  ، پیر وجوان از زن و از مرد ،

همه رنج و همه درد ، و زینب (س) همان جا ری کوثر به کنارش ،

یکی غنچه نشکفته در دامن مادر ، یکی یار و مددکار، بوَد

در صف لشکر ، حبیب بن مظاهر یلِ موی سفیدِ حَرَم آلِ پیمبر (ص) ،

محرم ، مَهِ غم ، مه اشکِ  دمادم ، به یادِ عزیز دل زهراء سلام الله

علیها ، حسین بن علی (ع) زاده پیغمبر اکرم(ص) ، گرفته ره او

حُـرِ خطاکار ، همان یار گرفتار ، که از کرده  خود گشته پشیمان ،

زِ خجلت شده با دیده ی گریان ، سراسیمه بود زار وپریشان ،

ندا داد اماما ! منم حُـرِ گنه کار ، بده اذن مرا تا به رکابت بشوم یار ،

همان یار وفادار ، زِ یاران و زِ انصار ، بده اذن که قربان تو گردم ،

 پریشان تو گردم ، فدای رهِ جانان تو گردم ، اماما.

حسین (ع) آمده تا دین خدا زنده نماید ، مرام و روش جَدّ و پدر را

به سرتاسر عالم چو پاینده نماید ، حسین (ع) آمده تا امر به معروف

کند ، نهی ز منکر بنماید ، بشر را زِ شمیم و زِ عطر گل و گار محبت

مُعَطَّر بنماید ، در این راه مقدس ، علی اکبر (ع) او آمده میدان ،

که تقدیم کند جان و تن خویش به قربان ، وقاسم ثمر جان حسن(ع)

لاله رخ و پاک بدن ، آمد و گوید : که من بی پدرم ، چون علی اکبر تو را

من پسرم ، اذن بده تا که ببینی هنرم ،  من که عقب مانده ام از قافله کن

رهسپرم ، تا که به دامان بگذاری توسرم ، حضرت مولا.

حسین (ع) است شده غرق تماشا ، نگران بر لب دریا ، شده همسفر آه،

و خسته شده از دیدن صحرا ، که ای وای اباالفضل علمدار نیامد ، سپهدار

نیامد ، سقای حرم یاور و غمخوار نیامد ، که ناگاه طنین آمده ای جان برادر

تو دریاب مرا از همه بهتر ، اَخا نورِ دل حضرت زهرای مطهر(س) ،

حسین جان ، ببین با لب عطشان ، دو دستانِ جدا تیر به چشمان ،

نه مشک وعَلَم ،  وای ، سلامم تو رسان بر حرم آل پیمبر ، بر آن

خواهر غمدیده ی مضطر ، همان زینبِ صدیقه ی کبری (س) ،

حسین آمده بالین برادر ، گرفته به کمر دست ، ابا الفضل کمرم از غمِ

هجران تو بشکست ، تو بودی به حرم پشت و پناهم ، مَهِ آل بنی هاشم

و سردار سپاهم ،  ولی حیف که رفتی تو زِ دستم ، به داغ غم تو تا

اَبَـدُالدَّهر نشستم ، گل اُم بنین ماه دل آرا.

حسین(ع) است و به آغوش گرفته چو قرآن گل نوثمرش را ، علی اصغرِ(ع)

خشکیده گلو چون قمرش را ، که ناگاه یکی تیرِ سه شعبه رها کرد و

 به حلقوم پسر زد ، توگوئی که یکی نیزه به  گلوی پدر زد ، و یا پشت درِ

خانه چو مسمار شد و مادر او را به پهلو و جگر زد ، خدایا.

حسین آمده تا کل بشر از کرمش فیض برند و کنند اخذ شرافت ،

 حسین(ع) آمده در معرکه کرب و بلا بهر هدایت و گوید : اَلا ای همه در

عالم هستی ، سرِ تسلیم نمائید حضور اَحدِ خالق یکتا ، خداوند توانا.

منم حجّت دادار ، منم سید ابرار ، منم پور رسول دو سرا احمد مختار(ص) ،

گل باغ شرف من همه را فیض دهم بهر سعادت ، و تضمین بنمایم همه را

بهر شفاعت ، واندر صف م ، روم مَحضَر مادر سلام الله علیها ،

به همه گریه کنانم ، همه ی انم ،همه ی هیئتی و مجلسی و

روضه و منبر ، پر از فیض مکرر ، کنم اظهار رضایت ،

حسین(ع) آمد و همراه خود آورده گلستان پر از عطر خدا را ،

شهیدان به خون خفته ی صحرای بلا را ، حسین(ع) آمده بیدارکند

خفته ی در بند هوی را ، و افشا بنماید ستم قوم جفا را ،

و احیا بنماید همه جا صلح و صفا را.


سید مجید رضاتوفیق






ســردار سلیمانی-نوحه


ما از تبار آب و آفتابیم / امواج اقیانوس انقلابیم

خورشید را همواره در رکابیم

دلدادگان عترت وکتابیم / نهر زمین و نور آسمانیم

چشم انتظارصاحب امانیم(عج)

*****

تو وعده دیرینه خدایی / اوج بشارت های انبیایی

مولای عزت بخش اولیایی

فرزند مکه، زاده منایی / یابن الحسن عجّـل علی ظهورک

*****

وقتی منا ازفتنه کربلاشد / آل ابی‌سفیان چو مبتلا شد

رسوایی حکام برملا شد / وقت ظهور قدرت وِلا شد

لات و هبل را پیر ما تبر زد / لرزید دشمن تا علی تشر زد

*****

شام و یمن، لبنان، عراق و ایران

باشد همیشه بیشه زار شیران

مردان، ن و کودکان و پیران

شوریدگان، دلدادگان، دلیران

ازنهضت موعودشان نشانند

آیات سرخ آخرامانند

*****

ما روشنیم از مهر و ماه زینب

از پرتو نور نگاه زینب

سردارهای ما سپاه زینب

عالم فدای بارگاه زینب

با قدرت ما خصم آشنا نیست

قاسم سلیمانی» یکی دوتا نیست

*****

عاشق، هراسی از خطر ندارد

تهدید بر جانش اثر ندارد

سودا به سر، جز ترک سر ندارد

دست از امام خویش برندارد

دست بریده، بازوان بسته

درکربلا و کوفه بت شکسته

*****

معیار در عشق خدا حسین است

عشق خدا و عشق ما حسین است

فرمانروای قلبها حسین است

بمب اتم، فریاد یا حسین است

اصل غنی‌سازی ما همین است

رزمایش ما روز اربعین است

****

هرکس که در فرمان رهبری نیست

هرگز حسینی نیست، حیدری نیست

این سرزمین ملک ستمگری نیست

جای ابوموسای اشعری نیست

نیرنگ دشمن گر هزار رنگ است

یارخراسانی ما زرنگ است

*****

هان ای شیوخ شب‌زده، کجایید؟

بازیچه های شعبده، کجایید؟

پوسیده های بتکده، کجایید؟

زینب به کوفه آمده، کجایید؟

باید عزا باید عزا بگیرید

باید همه در ننگ خود بمیرید

*****

وقتی که گردد محمل اسارت

یک منبر پرنور، با جسارت

دارد به مرگ ظالمان اشارت

پیروزی حق را دهد بشارت

باید ببینیم از سربریده

کوفه کدامین آیه را شنیده

 






ســردار سلیمانی

فنا فی‌الله شد اما بقا دارد سلیمانی
مقام قدس در قُرب خدا دارد سلیمانی

 

شهید فی سبیل الله، عزیز جان روح الله
بلی در قلب حزب الله جا دارد سلیمانی

 

ز جان باید سلامش کرد اطاعت از امامش کرد
مرام عاشقی چون اولیا دارد سلیمانی

 

به رضوان کرد کاشانه به دنیا بود بیگانه
که میثاق وفا با آشنا دارد سلیمانی

 

بحق تسلیم مولا بود بلی سردار دلها بود
ارادت بر علی المرتضیا دارد سلیمانی

 

همای رحمت ایزد به اوج آسمان پر زد
خوش آوازه چو پرواز هما دارد سلیمانی

 

بُو‌َد آن کشته‌ی توحید همیشه زنده و جاوید
به گوش جان سرود دلربا دارد سلیمانی

 

سپاه قدس را فرمانده لایق، بلی عاشق
نشان باشکوه مرحبا دارد سلیمانی

 

عراق وشام از او ایمن نشد تسلیم اهریمن
پیام نور بر اهل وفا دارد سلیمانی

 

برادر استقامت پیشه‌ی مردان حق باشد
که ثابت کرد شور کربلا دارد سلیمانی

 

ولی الله کلامی زنجانی





امام هادی(ع) شعر ولادت


اهل ولا مرحبا، فصل سرور آمده

سینه سینای دل، مرکز طور آمده

 

ساقی توحید با، جام طهور آمده

جلوه گر از برج غیب، آیت نور آمده

 

محو شده باطل و حق به ظهور آمده

که گشته روشن به او، چشم و دل خاص و عام

 

بیا به بستان وحی، فیض دگر را ببین

به دست شمس الضحی، رشک قمر را ببین

 

روی ملک را نگر، جن و بشر را ببین

با پدری چون جواد، بهین پسر را ببین

 

علی بخوانش، ولی پیامبر را ببین

امام هادی است این، هدایتش مستدام


اگر دو عالم کند به مهر او اتفاق

به ذات یکتا شود جحیم، دارالسلام


محبّت او بود، عنایت واسعه

به امر و نهیش مدام، جاذبه و دافعه


زِ فیض او شد قوی، باصره و سامعه 

عنایتی از کَـفَـش، عناصر اربعه


حکایتی از دَمَش، زیارت جامعه

کز آن هزار آفِـتاب، درخشد از هر کلام


بیا به بیت الولا، جمال داور ببین

جمال داور نگر، روی پیمبر ببین


کمال خیرالنسا، جلال حیدر ببین

کنار ابن الرّضا، رضای دیگر ببین


جواد را با گلی، بهشت پرور ببین

بهشت از این گل گرفت، آبرو و احترام


ابوالحسن کنیه و علی بود نام او

زِ حور دل می‌برد، کبوتر بام او

 

پرندگان هوا، شیفتة دام او

درندگان زمین، اشک فشان رام او

 

چشمة آب حیات، جرعه‌ای از جام او

الا الا تشنگان، از او ستانید جام

 

پناه من کوی او، نگاه من، سوی اوست

کعبة من، سامره قبلة من، روی اوست

 

رشته توحید من، سلسلة موی اوست

بهشت در سایة، قامت دلجوی اوست

 

جهان هستی همه، پر از هیاهوی اوست

عالم خلقت کند، در حرمش ازدحام

 

به هر کجا ساکنم، مرا وطن سامره است

تکلمم روز و شب، به هر سخن سامره است

 

بر این زمین، آسمان دوخته چشمِ نگاه

بر این زمین، آورد ملک زِ گردون پناه

 

از این زمین می‌وزد، نور به عرض اله

از این زمین، یافت دل به سویِ معبود راه

 

در این زمین، خفته‌اند دو آفتاب و دو ماه

نرجس نیکو سرشت حکیمه با دو امام

 

بگوش عالم رسد ندای این خاندان

دوده آدم شود، فدای این خاندان

 

ناز به شاهان کند، گدای این خاندان

خلقت هستی بود، برای این خاندان

 

زبان میثم» کند، ثنای این خاندان

هماره در روز و شب، همیشه در صبح و شام

 

استاد سازگار






امام حسین علیه السّلام-رباعی مدح/ مناجات


روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس

قبله قلبم کجاست کوی حسین است و بس

 

دیدن وجه خدا گر که تو را آرزوست

وجه خدا ای عزیز روی حسین است و بس

 

بوی بهشت خدا از حرمش می وزد

بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس







حضرت زهرا(س)-طلیعه فاطمیه


فاطمیه آمد و دارم هوای فاطمه

خانه های شهر ما، بیت العزای فاطمه

 

نوکری های مرا، در اصل زهرا میخرد

خادم این خانه هستم، با دعای فاطمه

 

خوش به حال هرکسی که دل به مادر داده است

خوش به حال هر که باشد، مبتلای فاطمه

 

مطمئن هستم، نمک گیر علی مرتضاست

عاشقی که خورده از، آب و غذای فاطمه

 

در نماز شب، برای ما دعا کرده که هست

این دلِ ما بی قرار بچه های فاطمه

 

کوچه ای باریـک ؛ تنهایی و غربت ؛ خشم شب

مانده رویِ خاکِ کوچه ردِّ پای فاطمه

 

شهرِ سرسبزِ پیمبر، ظالمانه سرخ شد

در حقیقت شد مدینه، کربلای فاطمه

 

اشک هایم را بِـخَـر، اُمّ الحسن، اُمّ الحسین

کربلا ما را بِـبَـر، اُمّ الحسن، اُمّ الحسین





امام زمان علیه السّلام–رباعی مناجاتی

(یابن الحسن)ندیدمت کهبگویم چقدر زیبایی
نیامدی که ببینم شبیه دریایی

 

شکوه آمدنت را ببخش بر چشم

که تو همیشه عزیز دل‌هایی

 

یا صاحب امان- یا صاحب امان-یا صاحب امان






رباعی صلواتی

جان را تو صفا ده به صفای صلوات

   همراه ملک شو به نوای صلوات

 

بر هر چه خـــــــدا قـــیمتی دادست ولـی

    گار بـهشت است بــــهای صـــلوات

 

خواهی که شود مشکلت آسان بفرست

   بر چــــهره دلــــربای مـهدی صلوات








شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد

دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می کشد

 

خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو

هی به فضه رو مزن حیدر خجالت می کشد

 

جان من بر لب رسید از سرفه هایت جان من

خانه را جارو مزن حیدر خجالت می کشد

 

من خودم گیسوی زینب را مرتب می کنم

شانه بر گیسو مزن حیدر خجالت می کشد

 

در میان بسترت وقتی که می آیم بمان

اینچنین زانو مزن حیدر خجالت می کشد

 

این علی دیگر علی خیبر و خندق که نیست

بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت می کشد

 

علی حسنی






حضرت زهراء-شعر شهادت


اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است

هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است

 

اوج این واقعه را جان علی می داند

خانم خانه که از کار بیفتد سخت است

 

به خدا فرق ندارد که کجا، یک مادر.

کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است

 

مرد باشد، و زنش پشت در خانهء او

در دل آتش اغیار بیفتد سخت است

 

سینه اش شد سپر شیر خدا، امّا حیف

کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است

 

صورت حور که از برگ گلی نازک تر

گذرش چون که به دیوار بیفتد سخت است.

 

آنکه مادر شده این واقعه را می فهمد

بعدِ شش ماه اگر بار بیفتد سخت است

 

خواست تا شانه کند موی سر زینب را .

شانه از دست گرفتار بیفتد سخت است!

 

دیدنِ نیمه در سوخته سخت است ولی

دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است.

 

کوچه ها اوّل غم واقعهء کرببلاست

. علم از دست علمدار بیفتد سخت است

 

وحید محمدی






حضرت زهراء-شعر شهادت


چرا مادر نماز خویش را بنشسته می خواند؟!

ز فضّه راز آن پرسیدم و گویا نمی داند!

 

نفَس از سینه اش آید به سختی، گشته معلومم

که بیش از چند روزی پیش ما، مادر نمی ماند!

 

به جان من، تو لب بگشا مرا پاسخ بده فضّه!

که دیده مادری از دختر خود رو بپوشاند؟!

 

الهی! مادرم بهر علی جان داد، لطفی کن

که جای او، اجل جان مرا یکباره بستاند!

 

به چشم نیمْ باز خود، نگاهم می کند گاهی

کند از چهره تا اشک غمم را پاک و نتواند!

 

دلم سوزد بر او، امّا نمی گریم کنار او

مبادا گریه من، بیشتر او را بگریاند!

 

کنار بسترش تا صبحدم او را دعا کردم

که بنشیند، مرا هم در کنار خویش بنشاند

 

بسی آزار از همسایگانش دید و، می بینم

دعا درباره همسایگانش بر زبان راند!

 

چه در برزخ، چه در م، چه در جنّت، چه در دوزخ

به غیر از وصف او، میثم » نمی خواند






حضرت زهراء-شعر شهادت


ای تمام تار و پود مرتضی

ای همه بود و نبود مرتضی

 

خانه را خالی ز خوشحالی مکن

یار من پشت مرا خالی مکن

 

ای تمام عشق ای خونین جگر

یا بمان یا که مرا با خود ببر

 

ای تمام عشق بانوی علی

لرزه افتاده به زانوی علی

 

از سخن افتاده ای با من ولی

چشم بگشای, علی هستم علی

 

رفتنت خانه خرابم می‌کند

ماندنت چون شمع آبم می کند

 

ای مسیحای علی اعجاز کن

مشگل مشگل گشا را باز کن

 

ای کتاب عشق من بسته مشو

مثل مردم از علی خسته نشو

--

فاطمه چشمان خود را باز کرد

با زبان دل سخن آغاز کرد

 

ای همیشه همنشین فاطمه

ای امیرالمؤمنین فاطمه

 

ای که غمها را عسل کردی علی

گو چه را زانو بغل کردی علی

 

ای که برارض و سماء هستی امیر

جان زهرایت سرت بالا بگیر

 

این دل غمدیده را هم زنده کن

جان من, جان من یکبار دیگر خنده کن

 

آنکه باید دل غمین باشد منم

دل غمین و شرمگین باشد منم

 

خواستم یاری کنم اما نشد

ریسمان از دستهایت وا نشد

--

منم گدای فاطمه جانم فدای فاطمه






امام زمان علیه السّلام–فاطمیه/ مدح و مناجات


گلهمیشه بهارم چرا نمی آیی؟

گرهفتاده به کارم چرا نمی آیی؟


یابن الحسن-یابن الحسن

یابن الحسن-یابن الحسن


چهجمعه ها که رسید و دلم هوای تو کرد

بهخلوت دل زارم چرا نمیایی ؟


یابن الحسن-یابن الحسن

یابن الحسن-یابن الحسن

 

بیاکه شوق وصالت نهایت عشق است

وصالعشق تو دارم چرا نمی ایی؟


یابن الحسن-یابن الحسن

یابن الحسن-یابن الحسن

 

بهارمن منتظر خزان گشته

بهدیدن خزان من منتظر چرا نمایی؟

 

یابن الحسن-یابن الحسن

یابن الحسن-یابن الحسن


چرازیوسف زهرا خبر نمی آید؟

چراشب غم ما را سحر نمی آید؟

 

یابن الحسن-یابن الحسن

یابن الحسن-یابن الحسن


عزیزفاطمه مهدی بیا به مجلس ما

مگربه مجلس مادر، پسر نمی آید؟


یابن الحسن-یابن الحسن

یابن الحسن-یابن الحسن

 

 






امام زمان علیه السّلام–مناجات قاطمیه

حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد

این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد

 

درد و غم هایم زیاد و این دلم آلوده است

معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد

 

از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی

دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد

 

توبه ها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن

این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد

 

با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم

من که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد

 

خوب کن بدحالی ام ، رو برنگردان از گدا

غیر تو اصلا برای من کسی یاور نشد

 

فاطمیه تو بیا کرببلایی کن مرا

آرزویی بهتر از شش گوشه ی دلبر نشد

 

مادر ارباب ما در بستر و دردش زیاد

چند روزی میشود هم صحبت حیدر نشد

 

زینبش دیده میان شعله ها پهلو چه شد

بعد از آن تب کرد و بهتر حال آن دختر نشد

 

علی انسانی







حضرت زهراء-ی/زمزمه


به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش

ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش


 یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 


کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید

بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش


 یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

 

علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد

مجسم می کند عشق و فداکاری و ایثارش

 

 یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 


کند اشک علی را پاک با دستی که بشکسته

نخواهد اشک مظلومی فرو ریزد به رخسارش

 

 یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 


علی گه در بغل زانو گهی سر بر سر زانوست

تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش

 

 یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 


به زحمت واکند چشم و به سختی می نهد بر هم

رمق رفته دگر از دیده تا صبح بیدارش

 

 یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 


دوای درد خود تنها زِِ مرگ خویش می خواهد

که در فصل جوانی از جهانی گردیده بیزارش


 یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 


علی انسانی





حضرت زهراء-شعر شهادت


به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش

ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

 

کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید

بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش

 

علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد

مجسم می کند عشق و فداکاری و ایثارش

 

کند اشک علی را پاک با دستی که بشکسته

نخواهد اشک مظلومی فرو ریزد به رخسارش

 

علی گه در بغل زانو گهی سر بر سر زانوست

تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش

 

به زحمت واکند چشم و به سختی می نهد بر هم

رمق رفته دگر از دیده تا صبح بیدارش

 

دوای درد خود تنها زِِ مرگ خویش می خواهد

که در فصل جوانی از جهانی گردیده بیزارش


علی انسانی



حضرت زهراء-ی/زمزمه

پرستوی مهاجرم، چرا زِ لانه می روی

اگر زِ لانه می روی، چرا شبانه می روی

 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

 

قرار من، شكیب من، مهاجر غریب من

فدای غربتت شوم، كه مخفیانه می روی

 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

 

حیات جان، امید دل، علی بُـوَد، زِ تو خجل

كه با كبودی بدن زِ تازیانه می روی

 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

 

كبوتر شكسته پر، مرا به همرهت ببر

چرا بدون جفت خود، زِ آشیانه می روی

 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

 

چهار طفلِ خون جگر، زنند در غمت به سر

تو بر زیارت پدر، چه عاشقانه می روی

 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

 

الا به رخ نشانه ات، مگرشكسته شانه ات

كه موی زینبین خود، نكرده شانه می روی

 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

 

همای بی ترانه ام، چرا زِ آشیانه ام

به كوی بی نشان خود، پراز نشانه می روی

 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

 

فتاده بر دلم شرر، كه تو در این دل سحر

زِ همسرت غریب تر، برون زِ خانه می روی

 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 

یا فاطمه یا زهرا - یا فاطمه یا زهرا 






حضرت زهراء-شعر شهادت


پرستوی مهاجرم، چرا زِ لانه می روی

اگر زِ لانه می روی، چرا شبانه می روی


قرار من، شكیب من، مهاجر غریب من

فدای غربتت شوم، كه مخفیانه می روی


حیات جان، امید دل، علی بُـوَد، زِ تو خجل

كه با كبودی بدن زِ تازیانه می روی


كبوتر شكسته پر، مرا به همرهت ببر

چرا بدون جفت خود، زِ آشیانه می روی


چهار طفلِ خون جگر، زنند در غمت به سر

تو بر زیارت پدر، چه عاشقانه می روی


الا به رخ نشانه ات، مگرشكسته شانه ات

كه موی زینبین خود، نكرده شانه می روی


همای بی ترانه ام، چرا زِ آشیانه ام

به كوی بی نشان خود، پراز نشانه می روی


فتاده بر دلم شرر، كه تو در این دل سحر

زِ همسرت غریب تر، برون ز خانه می روی






حضرت زهراء-شعر شهادت


مادرم پشت در افتاد، به دادم برسید

پشت در با پسر افتاد، به دادم برسید

 

ضربه آنقدر به پهلوی گلش کاری بود

که زِ شاخه ثمر افتاد، به دادم برسید

 

در زِ جا کنده شد افتاد به روی مادر

جان او در خطر افتاد، به دادم برسید

 

مادرش نیست به داد دل دختر برسد

فضه در درد سر افتاد، به دادم برسید

 

با همان حال به دنبال علی رفت ولی

چند قدم پیشتر افتاد، به دادم برسید

 

هر چه کردند نمی کرد رها حیدر را

کار با ده نفر افتاد، به دادم برسید

 

یک نفر نیست بگیرد غلاف از قنفذ

ضربه اش کارگر افتاد، به دادم برسید

 

آنقدر در وسط کوچه زدند زهرا را

مثل یک محتضر افتاد، به دادم برسید

 

مردم شهرمدینه چقدر نامردید

دخت خیرالبشر افتاد، به دادم برسید





 

 حضرت زهراء-شعر مدح/ شهادت

 

صلّی الله علیکِ یا فاطمة اّهرا»


این صفای سینه هامان، از صفای فاطمه است
هر چه داریم و نداریم، از عطای فاطمه است

 

چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد
باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است

 

باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت
رونق این روضه ها، از اعتنای فاطمه است

 

باز هم مهدی ما شال عزا انداخته
باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است

 

بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی
کوچه های شهر، مست ربّنای فاطمه است

 

آبرومان رفته، اما بازهم ما را خرید
آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است

 

حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او
دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است

 

مریم و آسیه و حوا و آدم، جای خود
خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است

 

من نمی دانم چه سرّی هست در خلقت ولی
خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است

 

از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود
او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است


کی فروشیم عزّتِ خود از برای آب و نان
بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است

 

مادری کرده، برای بی پلاکان شهید
قبر این گمنام ها، پائین پای فاطمه است

 

گرچه پنهان ماند، قبر مادرِ آلاله ها
سینه ی ان تا هست، جای فاطمه است

 

علت این گریه های ماست، اشک فاطمه
گریه های ما همه از گریه های فاطمه است

 

گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد
یا صدای مجتبی، یا نه. صدای فاطمه است

 

علّت چشمان تارش، بعد ها معلوم شد
جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است

 

وحیدمحمدی





حضرت زهراء-بعد از شهادت


زین پس کسی به قدر تو لاغر نمی شود

 

دستی که زیر چادر خود می کنی نهان

دیگر سپر به یاری حیدر نمی شود 

 

حالا میان خانه اش کوثر ندارد
تنهاست مولایم علی، یاور ندارد

بی بال و پر مانده است حیدر، پرندارد
زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد

مولاست با طفلان بی حال و پریشان
مولاست با یک قبر مخفی، چشمگریان

دائم کنار بستر خالی نشسته
چشمان بارانی خود را باز بسته

هی روضه می خواند به یاد دستبسته
با خاطرات کوچه پهلویش شکسته

با چادر خاکی که بر روی سرش داشت
زینب دوباره رنگ و بوی مادرشداشت

حق علی را هیچ کس باور ندارد
مولای عالم مانده و لشکر ندارد

این خانه دیگر دست نان آور ندارد
دیگر حسین بن علی مادر ندارد»

پروانه ای که پهلویش را در گرفته
حالا از این خانه شبانه پر گرفته

شب ها کنار قبر زهرای جوانش
می سوخت از داغ جوان قد کمانش

وقتی رمق می رفت او از زانوانش
سر باز می کرد او تمام سوزِجانش:

زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی
دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی

با من نگفتی غصه ی غصب فدک را
با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را

شب ها حسن می خوابد اما با تبآخر
در خواب می گوید: نزن سیلی بهمادر

بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن
زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن

برخیز تا این خانه را از نوبسازم
برگرد تا کاشانه را نو بسازم

کج می کنم بانو سرِ مسمارها را
خود در میارم سنگِ این دیوارهارا

دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم
لولای در را رو به کوچه می گذارم

انگار وقت رفتنم نزدیک گشته
دنیا دوباره تیره و تاریک گشته

نه سال بودی بهر تو کاری نکردم
زهرا حلالم کن که باید بازگردم

زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته
حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته

وحید محمدی






امام زمان علیه السّلام -شعربا زمزمه


سوختم زِ آتش هجران تو ای یار بیا

تا نکشته است مرا طعنه اغیار بیا

 

من همه عمر تو را جستم و نایافته ام

تو عنایت کن و یک لحظه به دیدار بیا

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

من که از کوی طبیبم نگرفتم خبری

تو که دانی چه گذشته است به بیمار بیا

 

جان به تنگ آمده بس در قفس کهنه به تن

بهر آزادی این مرغ گرفتار بیا

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

همه جا گشتم و دستم به وصالت نرسید

تو بِـنِـه پای به چشم من و یک بار بیا

 

یوسف فاطمه، عالم همه مشتاق تواند

رخ بر افروز دَمی بر سر بازار بیا

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

با وجودی که همه مست تماشای تو اند

لحظه ای را به تماشای من زار بیا

 

چه شود جلوه دهی، خانه تاریک مرا

روز من شب شده اینک به شب تار بیا

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

خواب را راه ندادم بحرمخانه چشم

زِ انتظارم مَـکُـش ای دولت بیدار بیا


در فراقت نه همین سوختم از اول عمر

تا دم مرگ همین است مرا کار بیا

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

 








حضرت زهراء-شعر شهادت

روزگارای قدیم، تو مدینه یه خونه بود

كه تو اون خونه یه ساقی بود و یك پیمونه بود

 

اهل اون خونه گُـلِ سرسبدِ هستی بودند

هر كدوم دریایِ بی نهایت مستی بودند

 

درِ هستی به روی،  در اون خونه باز می شد

هر نیازمندی در اون خونه بی نیاز می شد

 

اهل اون خونه دو دستِ رحمتِ خدا بودند

همه با وفا و با صفا و با سخا بودند

 

حسن و حسین و زینب، سه تا دُر دونه بودند

گرد شمع روی مادر مثلِ پروانه بودند

 

پیر میخونه شب و روز، به اون خونه سر می زد

دل مستش برای دیدن ساقی پر می زد

 

یه با یك عده اَرازِل اومدند

در اون خونه رو از بغض و حسد آتیش زدند

 

به رخ بانوی  هستی، زِ حسد سیلی زدند

روبروی چشم مجنون، سیلی به  لیلی زدند





حضرت زهراء-بعد از شهادت

هستیام بودی، رفتی از دستم
توچرا رفتی، من چرا هستم

فاطمه جانم فاطمه جانم- فاطمه جانم فاطمه جانم

ازکفم رفتی، ای امیدِ دل
زندگیبی تو، شد به من مشکل

فاطمه جانم فاطمه جانم- فاطمه جانم فاطمه جانم

گشتیآسوده، آخر از غم ها
توشدی راحت، من شدم تنها

فاطمه جانم فاطمه جانم- فاطمه جانم فاطمه جانم

توکفن پوشی من سیه پوشم
نالههای تو، مانده در گوشم

فاطمه جانم فاطمه جانم- فاطمه جانم فاطمه جانم






حضرت زهراء-بعد از شهادت




بیاین  همه با هم بریم از خونه علی یک خبری بگیریم، علیـی که فاطمه شو از 

دست داده، زانوی غم در بغل گرفته



دلابیا به سرای علی سری بزنیم
سریبه غمکده درد پروری بزنیم

زِ کوچههای مدینه یکی یکی گذری
بهخانه ای که درش سوخته دری بزنیم

خبررسیده که این روز ها علی تنهاست
بیابه خانه ی بی فاطمه سری بزنیم


******


ایمحرم غم های من، ای نو گل رعنای من

ای هم نوای نای من
زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من

خیزو ببین غو غا شده، دیگر علی تنها شده
منماندم و غم های من

زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من

پیراهناز خون ترت، مانده به نزد دخترت
آندختر تنهای من

زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من

بامرگ تو ای همسرم، بشکسته رکن دیگرم
شدکوی تو ماوای من

زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من

زینببه یاد مادر است، چشمش به مسمار در است
بگرفتهاو دامان من

زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من

مضطرشدم مضطر شدم، مرغ شکسته پر شدم
ایهم نوای نای من

زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من

گاهیحسینت نیمه شب، از من کند مادر طلب
ایهم دم غم های من

زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من

ازخون پهلویت اثر، مانده بر آن دیوار و در
بینچشم خون آلای من

زهرای من زهرای من، زهرای من زهرای من

قاسمملکی






گوشه ای از شخصیت حضرت ام البنین سلام الله علیها


بمناسبت۱۳ جمادی الثانی سالروز رحلت آن حضرت :


حضرت ام‌البنین(س) زنی باکمال، ادیب و باوقار بود و از روزی که به خانه امیرمؤمنان علی (ع) آمد هرروز بر درخشش و بزرگی او افزوده شد.

 

وی تاپیش از این ازدواج زنی بی‌نشان، اما از خاندانی بزرگ بود، ولی تشرف او به همسری امام،از او چهره‌ای تابناک در تاریخ اسلام ساخت.

ام‌البنین(س) از امام علی(ع) صاحب چهار فرزند شد که عباس (ع) بزرگ‏ترین و درخشنده‌ترین آن‌هابه شمار می‌رفت.

فرزنداناو در دامان مادری تربیت یافته بودند که آنان را خدمت گزار فرزندان فاطمه‏ (س) می‌دانستو چون پروانه گرد حسنین و زینبین می‌گشت.

 

نوشته‏اند هنگام تولد عباس (ع)، امام علی‏ (ع) نوزاد خود را در آغوش کشید و نوازش کرد، سپساشک او جاری شد و دستان عباس (ع) را بوسید و او را در آغوش خود فشرد.

امّ‌البنین(س) با دیدن این منظره، از او پرسید: چرا دستان او را می‌بوسید؟ آیا عیبی در آن هست؟»امام علی‏ (ع) فرمود: اگر خویشتن‏دار باشی، خواهم گفت.

 

این دست ‏هادر پی یاری فرزندم حسین‏ (ع) در کربلا قطع می‌شوند و .» اشک در چشمان این مادر حلقهزد، ولی فرو نچکید؛ زیرا عشق و علاقه‌ی او نسبت به این خانواده به اندازه‏‌ای بود کهخود و فرزندانش را به دست فراموشی سپرده بود.

 

او بهجای زاری، عزم خود را جزم کرد تا ثمره‌ی زندگی اش را برای فداکاری در آن روز بزرگ آمادهسازد.

ثمره‌یپیوند وی با امام علی‏ (ع) چهار پسر بود: ابوالفضل العباس‏ (ع)،عبداللّه که در ۲۵ سالگیبه دست هانی بن ثُبیث حضرمی» در کربلا به شهادت رسید، عثمان که در ۲۱ یا ۲۳ سالگیبه دست خولی بن یزید اصبحی» در کربلا به سختی مجروح و شهید شد و جعفر که او نیز درسن ۱۹ یا ۲۱ سالگی روز عاشورا، شهد شهادت نوشید.

همه‌یاعضای این خانواده، از مادر خویش آموخته بودند که چگونه در خط ولایت و امامت فرزندانفاطمه (س) جان خویش را بر کف اخلاص نهند و در این راه، شهد شیرین وصال بنوشند.

در هنگامشهادت مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب (ع) فرزند بزرگ امّ البنین، عباس بن علی(ع) در حدود چهارده سال سن داشت و برادرانش از او کم سن‌تر بودند.

 

این زنفداکار و ایثارگر، جوانی و نیروی خویش را با تمام وجود، صرف تربیت و حفظ فرزندان مولایمتقیان کرد و بسان مادری مهربان و دلسوز در خدمت آن‌ها بود.

 

همه فرزندانامّ البنین به شایسته‌ترین وجه تربیت شدند و در نهایت با کمال عشق و علاقه در راه اعتلایکلمه حق و در رکاب امام به حق، هستی خود را تقدیم کردند.

 نقلمی‌کنند که جمله معروف او هنگام شنیدن خبر شهادت ۴ فرزند خویش مقام صبر و تحمل اینمادر را آشکار کرده و زینت بخش صفحات تاریخ کربلا شده است.

 

با آنکهبشیر خبر شهادت حضرت ابو الفضل علیه السلام ۳۴ ساله، عبد اللّه ۲۴ ساله، عثمان ۲۱ سالهو جعفر ۱۹ ساله را به مادرشان می‌دهد، وی صبر و بردباری می‌کند و فقط از حال امام خودمی‌پرسد.

امام باقرعلیه السلام می‌فرماید: جناب امّ البنین علیهاالسلام بعد از واقعه عاشورا و دریافتخبر شهادت فرزندان رشیدش، و به ویژه خبر شهادت امام حسین علیه السلام همواره در مدینه،کنار قبرستان بقیع می‌آمد و برای آن رادمردان الهی با سوز و گداز خاصی عزاداری می‌کردو یاد و نام آن گرامیان را زنده نگه می‌داشت.

 

در آنجامردم مدینه حضور می‌یافتند و افزون بر حزن و اندوه در مصیبت حماسه سازان عاشورا، پیام‌هاو سخنان آن بانوی با فضیلت را می‌شنیدند تا آنجا که مروان، از دشمنان اهل بیت علیهمالسلام هم از اشعار و ندبه‌های جانسوز امّ البنین علیهاالسلام، متأثر می‌شد و گریهمی‌کرد.

از ویژگی‌هایبسیار مهم اشعار امّ البنین، توجه به رویداد‌های ی زمان و مسائل مربوط به آن است.

 

وی پساز واقعه عاشورا با استفاده از هنر مرثیه خوانی و نوحه سرایی، توانست ندای مظلومیتو حق طلبی حماسه آفرینان کربلا را به گوش نسل‌های آینده برساند و مردمان غفلت زده رابیدا سازد.

سرانجام،زندگی سراسر فضیلت، مهر، عاطفه و مبارزه حضرت امّ البنین علیهاالسلام، حدود ۱۰ سالبعد از حادثه کربلا به پایان رسید.

آن بانوی بزرگوار، در سال ۶۹ هجری قمری دارفانی را وداع گفت ودر قبرستان بقیع در کنار عمه‌های پیامبر (صفیه و عاتکه) و ۴ امام معصوم علیهم السلامو دیگر چهره‌های درخشان شریعت محمدی صلی الله علیه و آله به خاک سپرده شد.






حضرت ام البنین(س) شعررحلت 


من گَرد راه حضرت زهرا نمی‌شوم

هرگز به جای ام ابیها نمی‌شوم

 

او دختر پیمبر و همتای حیدر است

من جز کنیز دختر زهرا نمی‌شوم

 

هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه

مادر برای زینب کبری نمی‌شوم

 

چون بوسه می‌زنم به قدمهای زینبین

بی اذن زینب از قدمش پا نمی‌شوم

 

او روح امتحان شده ی قبل خلقت است

بی امتحان عشق که حورا نمی‌شوم

 

ضربه نخورده ام که کنم سینه را سپر

دیوار و در ندیده مهیّا نمی‌شوم

 

دین را ز پشت در نفس تازه می‌دمید

صاحب نفس نگشته مسیحا نمی‌شوم

 

بی پهلوی شکسته نگردم امین وحی

سیلی نخورده سرور زن‌ها نمی‌شوم

 

آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان

با اسم گُل شبیه مسمّا نمی‌شوم

 

وقتی حسن به صوت حزین ناله می‌کند

بنشینم از فغان و ز جا پا نمی‌شوم

 

دیگر توان زمزمه از دست می‌دهم

وقتی حریف هق هق مولا نمی‌شوم

 

اشک حسین اوج گرفتاری من است

مرهم برای این همه غمها نمی‌شوم

 

عباس من غلام عزیزان فاطمه ست

بی دست او که حامی‌طاها نمی‌شوم

 

این دستها به درد علم می‌خورد حسین

هرچند یار بازوی زهرا نمی‌شوم

 

این با ادب ترین پسرم نذر کوثر است

من بی شهید علقمه، معنا نمی‌شوم

 

تا کربلا فدا ندهم جان نمی‌دهم

بی چشم تیر خورده من احیا نمی‌شوم

 

از بس حدیث عشق تو لبریز شد حسین

من بیش از این حریف پسرها نمی‌شوم

 

دیگر مرا خطاب به امّ البنین نکن

بعد از حسین مادر سقّا نمی‌شوم

 

مثل رباب کنج بقیع خیمه می‌زنم

سایه نشین گنبد خضرا نمی‌شوم

 

من با فرات قهرم و شاکی ز علقمه

دیگر انیس ساحل دریا نمی‌شوم

 

باور نمی‌کنم که حسینم شهید شد

بعد از حسین ساکن دنیا نمی‌شوم


محمودژولیده





حضرت ام البنین(س) شعررحلت 


مثل او در زمین نباشد کس

بر علی همنشین نباشد کس

 

محرم مرتضی پس از زهرا

غیر ام البنین نباشد کس

 

*** 

 

ادبش بی مثال در دنیا

عشق او بی نظیر بر مولا

 

در میان ن شهر ، فقط

اوست مقبول حضرت زهرا

 

*** 

 

اوست دلدار ساقی کوثر

دامنش ماه هاشمی پرور

 

گر چه گفته منم کنیز علی

اوست زهرای دیگر حیدر

 

*** 

 

چقدر ناله اش شرر دارد

چقدر آه در جگر دارد

 

مادری که به جای جای دلش

داغ یک کربلا پسر دارد

 

 ***

 

پسرانی همه امام شناس

همگی با ادب ، پر از احساس

 

بین آنها یکی شده چون ماه

که بود ساقی حرم عباس

 

 ***

 

گفت روز وداع که : عباسم

خوش قد و قامتم ، گل یاسم

 

نکند بی حسین برگردی

من به جان حسین حساسم

 

*** 

 

می روی کربلا ابوالفضلم

غرق شور و نوا ابوالفضلم

 

نزد زهرا و مرتضی آنجا

روسپیدم نما ابوالفضلم

 

*** 

 

روضه اش بوی فاطمه دارد

هق هق و گریه ، همهمه دارد

 

هر که گرید برای ام بنین

روزی از شاه علقمه دارد


ناصر شهریاری





 حضرت ام البنین(س) شعررحلت 


گویند فقیری به مدینه به دلی زار

امد به در خانه ی عباس علمدار

 

زد بوسه بر ان درگه و استاد مؤدب

گفتا به ادب با پسر حیدر کرار

 

کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم

بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار

 

هر سال در این فصل از این خانه گرفتم

بر خرجی یکساله ی خود هدیه ی بسیار

 

گفتا به ن ام بنین مادر عباس

با سوز دل سوخته و دیده ی خون بار

 

کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید

بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار

 

خود سائل هر ساله ی عباس من است این

عباس دل ازرده شود گر برود زار

 

دادند بدو زیور و زر هر چه که می بود

از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار

 

سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد

بگذاشت ز غم چهره به دیوار

 

گفتند همه هستی این خانه همین بود

ای مرد عرب اشک میفشان تو به رخسار

 

آن سائل دلباخته چنین گفت :

کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار

 

بر من در این خانه گدائیست بهانه

من عاشق عباسم ، نه عاشق دینار

 

من امده ام بازوی عباس ببوسم

من در پی گل روی نهادم سوی گار

 

هر سال زدم بوسه بر ان دست مبارک

هر بار شدم محو رخ صاحب این دار

 

یک لحظه بگوئید که عباس بیاید

باشد که برم فیض از ان چهره دگر بار

 

ناگاه ن شیونشان رفت به گردون

گفتند : فروبند لب ای مرد گرفتار

 

ای عاشق دلسوخته ای محو رخ دوست

ای سائل دلباخته ، ای طالب دیدار

 

دستی که زدی بوسه جدا گشت ز پیکر

ماهی که تو دیدی به زمینگشت نگونسار

 

ان دست کزو خرجی یکساله گرفتی

شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار

 

سر بر سر نی ، دست جدا ، تن به روی خاک

لب تشنه ، جگر سوخته ، دل شعله ای از نار

 

این طایفه هستند در این خانه سیه پوش

این خانه بود در غم عباس عزادار

 

این مادر پیری که قدش گشته خمیده

سر تا به قدم سوخته چون شمع شب تار

 

این مادر دلسوخته ی چهار شهید است

گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چهار

 

این مادر عباس همان ام بنین است

دادند بنینش همه جان در ره دادار

 

سوگند به ان مادر و ان چهار شهیدش

بگذر ز گناه همه ای خالق غفار

 

غلامرضا سازگار






حضرت زهراء-بعد از شهادت


زین پس کسی به قدرِ تولاغر نمی شود 

دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود


دستی که زیر چادر خود میکنی نهان

دیگر سپر به یاری حیدر نمی شود 



حالا میان خانه اش، کوثرندارد
تنهاست مولایم علی، یاور ندارد


بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد
زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد


مولاست با طفلانِ بی حال و پریشان
مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان


دائم کنارِ بسترِ خالی نشسته
چشمان بارانی خود را، باز بسته


هی روضه می خواند به یاد دست بسته
با خاطرات کوچه پهلویش شکسته


با چادر خاکی که بر رویِ سرش داشت
زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت


حقّ علی را، هیچکس باور ندارد
مولای عالم مانده و لشکر ندارد


این خانه دیگر دستِ نان آور ندارد
دیگر حسین بن علی مادر ندارد»


پروانه ای که پهلویش را، در گرفته
حالا از این خانه شبانه، پر گرفته


(زهرا جان)چرا از حیدر خود رو گرفتی؟
دیدم که دستت را، روی پهلویت گرفتی


(فاطمه جان)با من نگفتی غصّه غصب فدک را
با من نگفتی ضربه یِ سختِ کتک را


(زهرا جان)شب ها حسن می خوابد، اما با تب آخر
در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر


بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن
زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن


(فاطمه جان)برخیز تا این خانه را از نو بسازم
برگرد تا کاشانه را از نو بسازم


کج می کنم بانو، سرِ مسمارها را
خود در میارم، سنگِ این دیوارها را


دیگر، توان دیدنِ ماتم ندارم
لولای در را، رو به کوچه می گذارم


(فاطمه جان)انگار وقت رفتنت نزدیک گشته
دنیا دوباره تیره و تاریک گشته


(زهرا جان)نه سال بودی بهر تو کاری نکردم
زهرا حلالم کن که باید بازگردم


زهرا گمانم غرقِ تب بیدار گشته
حالا حسینم، تشنه لب بیدار گشته

وحیدمحمدی

 







حضرت ام البنین(س) شعررحلت/مدح 
 

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمۀ دوم بیت علی

 

اختر تابندۀ برج ادب

شیر زن خیل ن عرب

 

ام‌بنین ام ادب ام نور

چشم بد از قدر و جلال تو دور

 

اختر تابندۀ برج شرف

همسر ارزندۀ شاه نجف

 

یار علی مادر صدق و صفا

مروج مکتب عشق و وفا

 

باغ گل یاس سلام علیک

مادر عباس سلام علیک

 

فخر تمام شهدا کیست؟ تو

شیر زن شیر خدا کیست؟ تو

 

معرفتت زبانزد عالم است

هر چه بگویند به وصفت کم است

 

مقاوم و صابر و آزاده‌ای

چار پسر بهر علی زاده‌ای

 

چار پسر نه، چار قرص قمر

چار ستاره، چار نور بصر

 

ای به علی پس از وفات بتول

همچو خدیجه در سرای رسول

 

درود بر سه سرو بستان تو

بر گل عباسی دامان تو

 

تو گفته‌ای ای گل باغ عفاف

با پسر فاطمه شام زفاف

 

کی همه جا چشم و چراغ همه

منم کنیز مادرت فاطمه

 

همدم نور احدی فاطمه

عروس بنت اسدی فاطمه

 

تو بانوی بیت ولی گشته‌ای

دور حسین ابن علی گشته‌ای

 

تا که در آن بیت مقرّب شدی

از دل و جان عاشق زینب شدی

 

به پاس اخلاق ز گل بهترت

خواند بهمین دخت علی مادرت

 

حق به تو یک بهشت احساس داد

دسته گلی به نام عباس داد

 

دید چو بر عشق وفا قائمت

داد خدا ماه بنی‌هاشمت

 

حق به تو در بیت ولا راه داد

تا به تو سه ستاره یک ماه داد

 

ماه تو از ماه فلک خوب‌تر

پیش علی از همه محبوب‌تر

 

ستارگانت همه خورشید نور

چشم بد از جمالشان باد دور

 

سزد که ناموس خدا خوانمت

مادر کلّ شهدا خوانمت

 

در بغلت بود گل یاس تو

یعنی قنداقۀ عباس تو

 

بود چو خورشید رخش منجلی

خواستی‌اش دهی به دست علی

 

مشام تو شنید بوی حسین

چشم تو افتاد به روی حسین

 

فدایی خون خدا خواندیش

دور سر حسین گرداندیش

 

ای ادب از تو ادب آموخته

به پای مصباح هدی سوخته

 

دلم گرفته ذکر امن یجیب

زیارت مدینه‌ام کن نصیب

 

که گریم از برای تو در بقیع

به یاد گریه‌های تو در بقیع

 

بقیع از اشک تو آید به جوش

صدای گریه‌ی تو آید به گوش

 

کرده به داغ چار فرزند صبر

کشیده‌ای چهار تصویر قبر

 

اشک مصیبت ز بصر ریختی

به یادشان خون جگر ریختی

 

چشم تو از بس که فراوان گریست

به گریۀ تو چم مروان گریست

 

تو نالۀ وا ولدا می‌زدی

اهل مدینه را صدا می‌زدی

 

بدین سخن فکند آهت طنین

که کس نگوید به من امّ‌البنین

***

من که دگر ام‌بنین نیستم

مادر چار نازنین نیستم

 

چار گلم ز تیغ پرپر شدند

چار مَهم به خون شناور شدند

 

امّ‌بنین باغ گل یاس داشت

دسته گلی سرخ چو عباس داشت

 

ای ثمر دل گل احساس من

ساقی اهل بیت، عباس من

 

شنیده‌ام دست تو از تن زدند

به فرق تو عمود آهن زدند

 

شنیده‌ام تا که تو رفتی ز دست

پشت حسین ابن علی هم شکست

 

شنیده‌ام که جای من فاطمه

به دیدنت آمده در علقمه

 

شنیده‌ام شعله به خشمت زدند

شنیده‌ام تیر به چشمت زدند

 

شنیده‌ام سکینه بی‌تاب بود

جام به کف منتظر آب بود

 

شنیده‌ام که دشمنان صف زدند

کنار جسم بی‌سرت کف زدند

 

شنیده‌ام که شد ز شمشیر تیز

پیکر تو چو برگ گل ریز ریز

 

گریه کنم روز و شب ای نور عین

بهر تو نه بلکه برای حسین

 

تو در مدینه مادری داشتی

مادر خونین جگری داشتی

 

اگر که پاره پاره شد پیکرت

بود به دامان برادر سرت

 

حسین فاطمه برادر نداشت

کشته شد و مثل تو مادر نداشت

***

تو را فراق اشجع النّاس کشت

داغ حسین و داغ عبّاس کشت

 

جز غم و اندوه و فغانت نبود

حیف که آن چار جوانت نبود

 

تا که بگریند برایت همه

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

 

سلام بر اشک تو یا فاطمه

جزای تو اجر تو با فاطمه

 

گریۀ تو به جز عبادت نبود

وفات تو کم از شهادت نبود

 

داغ تو یک شرارۀ نار بود

برای اهل بیت دشوار بود

 

مدینه در وفات امّ‌البنین

ناله‌اش افکند به گردون طنین

 

ز ناله و سوز پر آوازه شد

دوباره داغ فاطمه تازه شد

 

سلامِ میثم» به گل یاس تو

به دست و چشم و سر عبّاس تو


استاد سازگار







امام زمان علیه السّلام -شعربا زمزمه


این همه ی آرزومه که من بشم فدایت

یا که یه روزی بیاد که من، کنم نگاهت

دیده ی من به راهت آقا    دل اسیر نگاهت آقا

من که نه! کل انس و جانند  همگی در پناهت آقا

 

یابن زهرا ای گل طاها- یابن زهرا ای گل طاها

 

مرغ دلم پر زده آقا، تا جمکرون تا جمکرون

شب های جمعه بی لونه ام و ،بی آشیون بی آشیون

همچو لیلی مجنونت هستم    من گدای میخونت هستم

جان زهرا برا ظهورت     جمعه ها ندبه خونت هستم

 

یابن زهرا ای گل طاها- یابن زهرا ای گل طاها

 

بیا برا مادرت، یابن الحسن یابن الحسن

برس به فریاد مادرت، یابن الحسن یابن الحسن

آدمایی که بت پرستند   دستای حیدر رُ بستند

ناله زد یا فضّه خذینی»  پهلوی مادرُ شکستند

 

یابن زهرا ای گل طاها- یابن زهرا ای گل طاها

 

روح ا. گایینی






امام زمان علیه السّلام -شعر با زمزمه


ای دلبرم من، دل به گیسوی تو بستم

ای عمر منِ عمری سر راهت بنشستم

محراب من ابـروی تو          یابن اهرا

ای قبــله من  روی تو        یابن اهرا

ای شـام قَـدرَم موی تو       یابن اهرا

از دیده خون فشانده ام      یابن اهرا

چشم انتظارت مـاندهام     یابن اهرا

هر جمعه ندبه خواندهام     یابن اهرا

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

کی میشود، از خاکِ پایِ تو بوسه گیرم

کی میشود، دورت بـگـــردم و بمیرم

من دیده بر راه توأم           یابن اهرا

من عبـد درگاه توام           یابن اهرا

محو رخ مـــاه توأم             یابن اهرا

روی تو بـاشد قمرم           یابن اهرا

خال تو بـاشد حجرم          یابن اهرا

ناز تو با جان میخرم        یابن اهرا

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

مادر به زیر تازیانه زد صـدایت

بین در و دیوار خانه زد صدایت

زمزمه میگوید بیا             یابن اهرا

علقمه میگوید بیا           یابن اهرا

فاطمه میگوید بیا            یابن اهرا

هر خوشــه میگوید بیا     یابن اهرا

بی تـوشـه میگوید بیا      یابن اهرا

شش گوشه میگوید بیا   یابن اهرا

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای آبروی روی زشت من کجــایی

ای چشم تو باغ بهشت من کجایی

هر نــاله میگوید بیا         یابن اهرا

هر لالـه  میگوید بیا         یابن اهرا

سه ساله میگوید بیا       یابن اهرا

پروانه  میگوید بیـا           یابن اهرا

ویرانه  میگوید بیـا           یابن اهرا

دردانه  میگوید بیـا          یابن اهرا

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

سید محسن حسینی





امام زمان علیه السّلام -شعربا زمزمه


ای که تو هستی دلخوشیم      ای کهبه هر سو می کِشیم

گل نرجس به کجایی به کجایی

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

همه شب بیدار توأم      تو گلی ومن خار توام

تا به کی از من، تو جدایی-تو جدایی

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای روی تو، ماهم      من دیده بهراهم

بر سر راه تو نشستم که بیایی

ای یوسف زهرا      ای گمشده ی ما

جلوه نما تا که نَـمُردَم زِ جدایی

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای که بود رویت محترم          خال لبت باشد حَـجَـرَم

تا به ابد من به تو نازم به تو نازم

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

اشک تو  دُر ناب من است    ابروی تومحراب من است

روی تو قبله بود و من به نمازم

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

من مستم ز جامت     من هستم غلامت

روز ازل در دل من حک شده نامت

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

در شور و نوایم         این باشد دعایم

ای همه هستی که تو باشی به سلامت

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای که مسیحایی نفسی    من که ندارم جز تو کسی

من به تو مشغول و تو مشغول که هستی

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای که به اشک و زمزمهای       قتلگهی یا علقمه ای

یا که تو در گوشه ی شش گوشه نشستی

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

من زِ پا نشستم      من دل به توبستم

یوسف زهرا سر بازار تو هستم

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای لاله ی خوشبو     ای سلسله گیسو

من به خدا عاشق دیدار تو هستم

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

اسیر تنهایی شده ام       بیتو تماشایی شده ام

غرق بلایم من و هستی تو سفینه

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای که امید ما همه ای      ای کهعزیز فاطمه ای

دیده به راه تو بود شهر مدینه

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای تو آرزویم      من با تو بگویم

مادرت افتاده به پشت در خانه

شعله ی آتش زده از خانه زبانه

ای همه هستی به فدایت به فدایت

بیا عزیز زهرا      بیا عزیز زهرا

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

سید محسن حسینی




امام زمان علیه السّلام -شعربا زمزمه


تا به کی از من جدایی، گل نرگس

من نمیدانمکجــایی، گل نرگس

ای تمــام بود و هستم       دل بهگیسوی تو بستم

عمر من، عمری بود من       بر ســر راهت نشستم

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

به خم موی تو اسیــرم، گل نرگس

وای اگر من بی تو بمیرم، گلنرگس

از دو دیده خون فشاندم       دیده بـــر راه تو ماندم

از نفس افتــادم از بس     جمعههامن ندبه خواندم

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

روی تو باشد قمر من، گل نرگس

خال تو باشد حَـجَـرِ من، گلنرگس

میزنمای بی قــرینه      سنگ عشقت را به سینه

دیده بر راهت نشسته           کـوچـهتـنــــگِ مـدینه

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

زائر بین الحــرمـیـنی، گل نرگس

به طواف قبر حسینی، گل نرگس

در میان اشک و آهی        هر طرف محو نگاهی

به گمانم یابن اهرا           در میان قتلگـــاهی

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

لاله و صحــرا زد صدایت، گلنرگس

مــادرت زهرا زد صدایت، گل نرگس

زمزمه گوید کجایی          علقمه گوید کجایی

در میان دود و آتش           فاطمه گوید کجایی

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

سیدمحسن حسینی






امام زمان علیه السّلام -شعربا زمزمه


من خار توام، ای گل نرجس

 بیمار توام، ای گل نرجس

شب تا به سحر، ای سحر من

بیدار توام، ای گل نرجس

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

تنهایم و جز تو کس ندارم

جز دیدن تو هَـوَس ندارم

از بس که به دنبال تو گشتم

در سینه دگر نفس ندارم

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای ماه خجل زِ روی ماهت

هستم به خدا دیده به راهت

کی می شود ای یوسف زهرا

یک لجظه تُـرا کنم نگاهت

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ویرانه بگوید مهدی به کجایی

دردانه بگوید مهدی به کجایی

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

اشک و غم و ناله میزند صدایت

خون دل و لاله میزند صدایت

در کنج خرابه یابن اهرا

زهرای سه ساله میزند صدایت

 

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

سید محسن حسینی






امام زمان علیه السّلام -شعربا زمزمه

ای دلبر و دلدار من 

 ای شمع شام تار من

می میرم از جدایی - می میرم از جدایی

سرگشته ام من کو به کو

ای آرزوی آرزو

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

توباغ گل هستی و من خار توام

 ای عمر من عمری گرفتار توام

ای یوسف زهرا سر بازار تو 

باقیمت جانم خریدار توام

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ماه منیرم روی تو

باغ بهشتم کوی تو

ای ماه عالم آرا - ای ماه عالم آرا

ای جان من جانان من

کی می شود یابن الحسن

تُـرا کنم تماشا – تُـرا کنم تماشا

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای من فدای رویت

 هفت آسمان شکوهت

روی تو باشد قمرم

خال تو باشد حجرم

ای کعبه وصالم - ای کعبه وصالم

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن

 

ای آفتاب من بیا

یک شب به خواب من بیا

تامن به خود ببالم - تا من به خود ببالم

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن


سوزو نوا و زمزمه، گوید بیا یابن الحسن

سقا کنار علقمه، گوید بیا یابن الحسن

در بین کوچه فاطمه، گوید بیا یابن الحسن

یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن


سیدمحسن حسینی





امام زمان علیه السّلام -شعربا زمزمه


خوش آن صبح وصالی، که هجران به سر آید
خوش آن جمعه که بر ما، ز مهدی خبر آید
بگویید و بگردید به دریا و به صحرا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا


خوش آن لحظة شیرین، که روی تو ببینیم
سر راه تو همچون، گدایان بنشینیم
ببوسیم رهت را، ببینیم رخت را
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا

 

خوش آن لحظه که آریم، به سوی تو نیازی
همه پشت سر تو، بخوانیم نمازی
برد نغمة حمدت، به هر آیه دل از ما
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا


به پای گل نرگس، بریزید گل یاس
بخوانید حضورش، همه روضة عباس
بگویید بگویید، ز بی دستی سقا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا


خوش آن لحظة شیرین، که در کعبه درآیی
چو پیغمبر اکرم، کنار حجر آیی

شود دیده ی حجّاج، همه محو تماشا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا


همه منتظر هستیم، که آیی به مدینه
کنی یاد، کنی یاد، ز مسمار و ز سینه
ز سوز تو مدینه، شود م کبری
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا


خوش آن لحظه که آیی، سر قبر پیمبر
سر قبر پیمبر، شوی زائر مادر
شود تربت زهرا، به دیدار تو پیدا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا

غلامرضا سازگار







امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه



أینمحیی معالم الدین           بر سرداری تو تاج زرین

 

اینور دو چشم زهرا               ای نور دو چشم زهرا

 

یابنالنجبا الاکرمین                   فرزند امیرالمؤمنین

 

وابن فاطمة الکبری              پسکی آید ذخیره آخر خدا

 

 

أین الطالب بدم المقتول کربلا- أین الطالب بدم المقتول کربلا

 

 

یابنطاها و المحکمات       ای شهنشاه خوش صفات

 

برگدایان بـده برات           دیدار رویت، در عرفات

 

یابنیس و الـذّاریات          یابن الآیات و البیّنات

 

وارثکشتی نجات           جان عالم شود فدات

 

خــــــاتــمالا صـــیاء            همه هستی به فدات

 

 

یابنالحجج البالغات            یابن النّعم السابغات


آسمانغرقِ در تماشایت      آبو آیینه مست و شیدایت

 

یابنالطّور و العادیات              یابن طهوالمحکمات

 

اذنِجنت فقط رضای توست      قرعه عشق نامِ زیبای توست

 

یابنالشّهب الثّاقبه                یابن الانجم الظّاهره

 

متیترانا و نراک               و قد نشرتَ لواءَالنصر تُـرا

 

ایصاحب هر دل پاک         دلم زند پَـر برای دیدار شما

 

یابنالسبل الواضحه         کجایی پسرعلی و پـیمـبر و فاطمه

 

 

أین الطالب بدم المقتول کربلا- أین الطالب بدم المقتول کربلا







امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه



ای عزیز قلب زهرا


آرزو دارم ببینم روی ماهت

 

برسر راهت نشستم


 تا بیفتد بر دل من یک نگاهت

 

توامیر ماسوایی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

دردمندانرا دوایی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

شوقدیدار تو دارم ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

دلشده امشب هوایی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

ماه من تا کی به پشت ابر غیبت


در نهانی در نهانی

 

بی پناهم ده پناهم


تو پناه بی کسانی بی کسانی

 

دردعالم را طبیبی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

حیفباشد که غریبی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

مضطرممن بر در تو ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

توولی امن یجیبی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

آرزو دارم ببینم کربلا را 


ای امیر دلربایم

 

کن عنایت بر گدایت 


ده براتکربلایم کربلایم

 

کربلادرمان دردم ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

ازفراقش گریه کردم ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

کنعنایت با تو مولا ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

دورشش گوشه بگردم ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

جمعهها در انتظار


روی ماهت مینشینم یابن اهرا

 

منتظربا این امیدم


تا که رویت را ببینم یابن اهرا

 

منگدای دل غمینم ،  یابن اّهرا یابن اّهرا

 

عاشقآن مه جبینم،  یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یادعاکن که بمیرم ،  یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یاکه رویت را ببینم ،  یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

ای عزیز قلب زهرا 


آرزو دارم ببینم روی ماهت

 

برسر راهت نشستم


تا بیفتد بر دل من یک نگاهت

 

توامیر ماسوایی ،    یابن اّهرا یابن اّهرا

 

دردمندانرا دوایی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

شوقدیدار تو دارم ، یابن اّهرا یابن اّهراا

 

دلشده امشب هوایی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

ماه من، تا کی به پشت ابر غیبت 


در نهانی در نهانی

 

بی پناهمّ ده پناهم 


تو پناه بی کسانی بی کسانی

 

دردعالم را طبیبی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

حیفباشد که غریبی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

مضطرممن بر در تو ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

توولی امّن یُـجـیبی ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

آرزو دارم ببینم کربلا را 


ای امیر دلربایم

 

کن عنایت بر گدایت ده 


براتکربلایم کربلایم

 

کربلادرمان دردم ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

ازفراقش گریه کردم ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

کنعنایت با تو مولا ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

دورشش گوشه بگردم ، یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

 

جمعهها در انتظار


 روی ماهت مینشینم یابن اهرا

 

منتظربا این امیدم


 تا که رویت را ببینم یابن اهرا

 

منگدای دل غمینم ،  یابن اهرا یابن اهرا

 

عاشقآن مه جبینم،  یابن اهرا یابن اهرا

 

یادعاکن که بمیرم ،  یابن اهرا یابن اهرا

 

یاکه رویت را ببینم ،  یابن اهرا یابن اهرا

 

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا

 

یابن اّهرا یابن اّهرا - یابن اّهرا یابن اّهرا







امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه



منماسیر نگاهت مهدی جان

 

فدایچهره ی ماهت مهدی جان

 

جمالبی بدیل تو      زِ بس كه باشد زیبا

 

بهپای صورت نازت   خدا نشسته تماشا

 

 

یا ابا صالح مدد- یا ابا صالح مدد

یا ابا صالح مدد- یا ابا صالح مدد

 

 

گدایجرعه ی جامت هستم

 

بیابیا كه غلامت هستم

 

ولایتتهمه ایمان     عادت تو كرم و فضل

 

خداكشیده شما رو   از رو جمال ابالفضل

 


یا ابا صالح مدد- یا ابا صالح مدد

یا ابا صالح مدد- یا ابا صالح مدد

 

 

 

تومكه ای، تو منایی آقا

 

خداكند كه بیایی آقا

 

پیراهنتزِ حسینه      عمامه ات زِ پیمبر

 

نشستهاِی گل حیدر    به انتظار تو مادر

 

 

یا ابا صالح مدد- یا ابا صالح مدد

یا ابا صالح مدد- یا ابا صالح مدد







امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه



یوسفخیر البشر یا ابا صالح مدد

 

حجّتثانی عَشَر یا اباصالح مدد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد

 

 

 

ایبه لبم زمزمه ، صبحِ اُمیدِ همه

 

گلپسر فاطمه ، جلوه ی حیّ اَحَد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد

 

 

ایبه دلم آرزو ، نرگس خوش رنگ و بو

 

برمنِ بی آبرو ، لطف تو شد بی عَدَد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد

 

 

زادهی پیغمبر و ، نور دل حیدر و

 

آیهای از کوثر و ، مظهر ربّ اَحَد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد

 

 

یاهر اُفتاده ای ، شور هر آزاده ای

 

رزقکرم داده ای ، بر منِ عاصی و بَد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد

 

 

ایگل زهرا سرشت ، عشق تو اَم سرنوشت

 

باتو شَوَد چون بهشت ، خانه ی قبر و لَحَد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد

 

 

آیهی نور بتول ، پاره ی قلب رسول

 

کنزِ کرامت قبول ، بنده ی مَردود و رَد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد

 

 

لالهکم از خار تو ، دست خدا یار تو

 

برمَهِ رُخسار تو ، بُرده ستاره حَسَد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد

 

 

غرقهشدم در خطا ، رفته ز نایم نوا

 

راهوصال تو را ، فعل گُنَه کرده سَد

 

 

یا اباصالح مدد ، یا اباصالح مدد






امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه



الاای یوسف گمگشته ی کنعان زهرا

 

زپشت پرده ی غیبت برون شو ، جان زهرا

 

ببینرخسار زردم         پر از اندوه و دردم

 

ولیاللهِ اعظم               بیا دورِت بگردم

 

 

بیا و ببین ، تو ای مهجبین ، که بر غفلت اسیرم

 

بده با وفا ، به راه خدا ، فقیرم من فقیرم

 

 

گل فاطمه، گل فاطمه-اباصالح یا مهدی.

گل فاطمه، گل فاطمه-اباصالح یا مهدی.

 

 

دمییاد غریبی ات نبودم، وای بر من

 

دگربر دوری ات عادت نمودم، وای بر من

 

الاای قبله ی جان          شدم بیمار عصیان

 

بدهچشمی که باشد         ز هجران تو گریان

 

 

منم سر به زیر ، به دنیا اسیر ، الا ای هل اتایی

 

شدم روسیاه ، ز فرط گناه ، بگو پس کی میایی

 

 

گل فاطمه، گل فاطمه-اباصالح یا مهدی.

گل فاطمه، گل فاطمه-اباصالح یا مهدی.

 

 

فدایناله هایت هر سحر گاه و شبانگاه

 

برایکوچه و کرببلا داری به لب آه

 

گهییاد شهیده          که قدّش شد خمیده

 

وگاهی هم به یاد          امام سر بریده

 

 

غم کوچه و ، غم کربلا  ، دلت را کرده محزون

 

بود در بکا ،  به سوز ونوا ، روان از دیده ات خون

 

 

گل فاطمه، گل فاطمه-اباصالح یا مهدی.

گل فاطمه، گل فاطمه-اباصالح یا مهدی.







امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه


چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یابن زهرا

چرا یک شب نمی آیی بخوابم یابن زهرا

توئی ماه منیرم، به گیسویت اسیرم

از آن ترسم که آخر، زِ هجرانت بمیرم

 

حبیب منی - طبیب منی - بیا درمان دردم

کجا جویمت - چو گل بویمت - بیا دورت بگردم


یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک


یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک

 

دلِ من بر سر زلف تو دارد آشیانه

نمی دانم چرا از من نمی گیری نشانه

بگو با من کجایی، چرا از من جدایی

گمانم یابن زهرا، نجف یا کربلایی

 

به رویت قسم - به مویت قسم - گرفتار تو هستم

که با نقد جان - من بی نشان - خریدار تو هستم


یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک


یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک


گل غم در دل ویرانه ی ما زد شکوفه

چه گویم با تو من از کربلا و شام و کوفه

بسوزد هست زینب، توئی پابست زینب

بیا در کوفه وا کن، طناب از دست زینب

 

بیا نازنین - بیا مهجبین - از او دفع خطر کن

بکن راه طی - تو بر کعب نی - بیا خود را سپرکن


یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک


یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک




توییجنت و رضوان من     تویی یوسف کنعان من

 

تویی گمشدهی فاطمه    تویی قبله ی جان همه

 

تویی دلبر-توییسرور-تویی وارث حیدر

 

تویی مولا-توییآقا-تویی یوسف زهرا


 

یابنالحسن روحی فداک-متیترانا و نراک


یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک



کجاییای شرف اولیا     امید قلب دو عالم بیا

 

کجاییفاطمه را نور عین      کجایی وارث خون حسین

 

کجایی آقا-امید دلها-امیر عالم بالا

 

کجایی ای شاهِ کشورِ دل-عزیزِ حضرتِ زهرا



یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک


یابن الحسن روحی فداک-متی ترانا و نراک







امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه


ای گل باغ ولایت             الهی شوم فدایت

روز جمعه شد دوباره        می زنم آقا صدایت

تو کجائی نمیدونم             الهی دردت به جونم

روز وشب گردیده آقا          نام تو ورد زبونم

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

آقا جون بگو کجائی          منو کشته از این جدائی

نجفی یا کاظمینی               مدینه یا کربلائی

کربلا غمش زیاده               داغ رویِ دلت نهاده

جدّ مظلوم و غریبت             تشنه لب جُــونشو داده

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

جسم اکبر توتیا شد              فرقش از کینه دو تا شد

پیش هر دو چشمِ بابا           شبه پیغمبر فدا شد

دستای سردار لشکر           شد جدا هردو زِ پیکر

تیر بارونش نمودن             جون داده پیش برادر

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

نمی دونم چی بگم من           که چه ظلمی کردهدشمن

اینو میدونم آقا جون              عمو هاتو کشته بودن

جد تو غریب وتنها                مونده بود میون اعدا

غریبی شو همه دیدن             همه ایستادن تماشا

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

واسه گل یه قطره آب خواست      آبُ ازبهر ثواب خواست

برا ی لبای خشک                   علی اصغرش جواب خواست

طفل ششماهۀ بی شیر             نه گنه داره، نه تقصیر

شده روی دست بابا                حلق خشکش هدف تیر

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

مثل بسمل دست و پازد            انگار آقارو صدا زد

بابا جون توقع آب                  نکن از مردم ناباب

جواب آب توتیره                   اصغراز آب دیگه سیره

چی گذشته، چی میدونم            چه میدونم،چی بخونم

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن

 

تو باید روضهبخونی                بهتر از همه میدونی

روضۀ دست جدارو                 روضۀ فرق دوتارو

روضۀ مشک و عَلَمرو               اون همه ظلم و ستم رو

روضۀ دشت جنون رو              روضۀگودال خون رو

روضۀ سَرِبریده                      پیکر به خون طپیده

روضۀ عمۀسادات                    بخون آقا با اشارات

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن







امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه


بیا یابـــن الحسن، جانمفدایت        تمــــــام زندگیم، باشد برایت

بیا یابـن الحسن، دردم دوا کن      مرا با دیدنت، حاجت روا کن

بیا یابن الحسن، دورت بگردم      بیا تــا دستِ خالی بر نگردم

 

اباصالح کجائی، امان از این جدائی

اباصالح کجائی، امان از این جدائی

 

بیـــــــــــا دردم دوا کن (2)          بیا حــــــــــــــــاجت روا کن

بیــــــــــــــــــا ای پورحیدر          ببـــــــینم روی تو،یکبار دیگر

بیا دورت بگـــــــــــردم (2)         بیا تا دست خالی بر نگردم(2)

 

اباصالح کجائی، امان از این جدائی

اباصالح کجائی، امان از این جدائی

 

بیــــــــــــــا بگیر زِ اعدا (2)        تقاص خـــــــــــــــــــونِ زهرا

که پیش چشــــــــــــــــمِمولا          کتــــــــــــــــکخورده زِ اعدا

بیا دورت بگــــــــــــــردم (2)       بیا تا دست خالی بر نگردم (2)

 

اباصالح کجائی، امان از این جدائی

اباصالح کجائی، امان از این جدائی






امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه

جمعه ها گذشت، و نگار من نیامد

دل به جان رسید و دلدار من نیامد

وای از این جدایی، مُردم از جدایی

 

یابن الحسن کجایی-من آمدم گدایی

یابن الحسن کجایی-من آمدم گدایی

 

کی شود که من با، دو چشم پُـرستاره

ماه عالم آرا، تو را کنم نظاره

(آقاجان)بی تو ای بهارم، چون برگ خشک وزردم

با دل شکسته ام من، دنبال تو بگردم

وای از این جدایی، مُردم از جدایی          

 

یابن الحسن کجایی-من آمدم گدایی

یابن الحسن کجایی-من آمدم گدایی

 

 (اوج صدا) بهخدا فراقت، ربوده صبر و تابم

آفتاب هستیم، یک شب بیا به خوابم

گر چه دل غمینم، غم ِ تو کرده شادم

رفته ام زِ یاد و نمی روی زِ یادم

ذکر شبهای من، ذکر لبهای من

وای از این جدایی، مُردم از جدایی

 

یابن الحسن کجایی-من آمدم گدایی

یابن الحسن کجایی-من آمدم گدایی


سید محسن حسینی




امام زمان علیه السّلام-شعر با زمزمه

شب غمم را سحر نیامد

زِ آفِتابَم خبر نیامد

امیدِ دلم از سفر نیامد

به دیده ام اشکُ و به سینه ام آه

 

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

 

فراقت برده زِ دل صبرم

تویی حبیبم، تویی طبیبم

به تنگ آمد، دل غریبم

زِ طول غیبت، ز عمر کوتاه

 

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

 

به لب دعایم، به سینه آمین

منم ضعیف و غم تو سنگین

به دیده دارم سرشگ خونین

به سینه دارم شرار جانکاه(2)

 

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

 

به زخم دل ها دواست مهدی

به درد جان ها شفاست مهدی

کجاست مهدی، کجاست مهدی

که گشته روزم غروبِ بی ماه

 

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

 

شراره خیزد زِ بیت داور

بیا که تنهاست هنوز حیدر

بیا که سوز سینه ی حیدر

کند دعایت به هر سحرگاه(2)

 

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

 

شب مدینه سحر ندارد

دگر مدینه قمر ندارد

مگر که زهرا پسر ندارد

زِ حال مادر تو هستی آگاه

 

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

 

به مادر بی قرینه بنگر

به زخم مسمارُ و سینه بگر

به کوچه های مدینه بنگر

که چشم زهراست هنوز در راه(2)

 

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

بقیةالله، بقیةالله- بقیةالله، بقیةالله

 

حاج غلامرضا سازگار





حضرت زهراء-شعر ولادت


شهر پر از شعشعه ی نور شد
کوچه پر از همهمه و شور شد


خانه پیغمبر ما طور شد
تجلّی خدای موسا رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید 
(صلوات)

 

فرشتگان مژده به هم می دهند
فاطمه یا فاطمه دَم می دهند


به هر گدا تاج کرم می دهند
تاج سر حضرت مولا رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید

نمونه بانوی سرآمد رسید


انسیه ی حضرت احمد رسید
اُمِّ ابیهای محمَّد رسید

حوریه از عالم بالا رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید (صلوات)

 

خدیجه را نبی خبر داده است
فراق چل روزه ثمر داده است

خدا به تو قرص قمر داده است
نیّره بر ظلمت دلها رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید 
(صلوات)
 
آمده تا آنکه کند سروری
عطیّه ُ النَّبی کند کوثری

به دشمنش گفت: "خودت ابتری"!
خیر کثیر است و به دنیا رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید
 (صلوات)

 

ادامه ی پیمبران آمده
اُمِّ اَئمّه زِ جنان آمده
مادرِ ساداتِ جهان آمده
فاطمه ی علیِّ اعلاء رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید
 (صلوات)

 

یاس نبیُّ و شَجَرِ حیدر است
یار علی، تاج سر حیدر است
پشت و پناه و سپر حیدر است
به دین حق ناجی عظما رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید
 (صلوات)

 

محبتش بـبـین چه ها می کند
سنگ دلت را چو طلا می کند
زِ خاک ها فضّه بپا می کند
بر دل بیمار، مسیحا رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید
 (صلوات)

 

چیست اذان، ارادت فاطمه
حیَّ علی محبت فاطمه
چشم فقیر و خلعت فاطمه
سوره قدر است که یک جا رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید
 (صلوات)

 

سوره ی کوثر وسط کوچه ها
جان پیمبر وسط کوچه ها
حیدرِ حیدر وسط کوچه ها
تا که شود یاور آقا رسید


نور رخ حضرت زهرا رسید
 (صلوات)

 

امیر  عظیمی





 امام زمان علیه السّلام–شعر مدح و مناجات


(آقاجان، یا صاحب اّمان)

عالم بدون روی شما، سامان ندارد

افسوس، گویا هـجرتان، پایان ندارد

 

من فاش می گویم، از این باکی ندارم

بی حُبّ شما، هرگز کسی ایمان ندارد

 

(آقاجان)دنیا به قحطیِ عدالت خو گرفته

برگرد بی رویت عدالت، جان ندارد

 

"اَینَ استَـقَـرَّت" صبح و شب ذکر لب ماست

دور از تو این دل، میل بر رضوان ندارد

 

هر مومنه، هر مومنی که عشق اویی

دیگر توان دوری و هجران ندارد

 

"وَانظُر اِلَینا" ما همه محتاج هستیم

جز با نگاهت، درد ما درمان ندارد

 

جدّت صدا زد، نامتان در بین مقتل

مظلوم چون او، عالم امکان ندارد

 

شاهی که تنها مانده بین نیزه داران

رَأسَش بریدن از قفا عطشان، ندارد

 

یابن الحسن، یابن الحسن- یابن الحسن، یابن الحسن






حضرت زهراء-مدح/زمزمه

ای بانــوی بــی‌همتا - نــور بصــرطاهــا

ای سیّــــدۀ عالـــم - امّالنّجَبـا، زهرا

مـــادر نظـــری بنمـا - سوی بی‌نوایانت

کعبــۀ حقیقیِ مـا - آن تربـتپنهـانت

 

یا فاطمه، یا زهرا- یافاطمه، یا زهرا

یا فاطمه، یا زهرا- یافاطمه، یا زهرا

 

صــدّیقه و مــرضیّه- انسیـــۀ یحـــورایی

هم کفو علی هستی و هـم دختـرطاهـایی

ای عرش خداوندی - خـاکِ قدمت مـادر

من فدای درد و غم و - آن عُمـرِکَمَت مـادر

 

یا فاطمه، یا زهرا- یافاطمه، یا زهرا

یا فاطمه، یا زهرا- یافاطمه، یا زهرا

 

ای مجلس ذکـر تو - عشق همه مشتاقان

حُـبِّ تـو و اولادت - معنـای همـهقرآن

من کجا و مدح تـو - ای حقیقـتِایمـان

مـدّاحِ تـو می‌باشد - ذات ایـــزدمنّــان

 

یا فاطمه، یا زهرا- یافاطمه، یا زهرا

یا فاطمه، یا زهرا- یافاطمه، یا زهرا





من همه جا داد میزنم، جونم فدای زهرا

با عشق فریاد میزنم، جونم فدای زهرا

  

ما با دعای فاطمه، حسینیم

ما غصه دار بدنِ بی کفنِ حسینیم

 

یا زهرا مدد- یا زهرا مدد

یا زهرا مدد- یا زهرا مدد







حضرت زهراء-ی/زمزمه


اُمید روز مم ، نام تو را من می برم

با چشم گریان و با دل سوزان

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

ای دست لطفت بر سرم ، آغوش مهرت در برم

جلوه قرآن، معنی ایمان

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

همیشه غمخوار علی ، یار وفا دار علی،

تویی علمدار علی، دلبر و دلدار علی

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

ای کوکب هدایت ، شهیده ی ولایت

جانم شود فدایت، فدای غصه هایت

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

شنیده ام کشیده ای ، در مدّتِ عُمر کمَت

رنج فراوان، فاطمه جان

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

میان آتش پشت در ، نام علی را برده ای

با قلب سوزان، فاطمه جان

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

چو لاله ای پرپر شدی ، فدایی حیدر شدی،

خمیده و مضطر شدی ، فدایی حیدر شدی،

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

خورده گره داغ تو ، به تار و پود حیدر

یاس کبود حیدر ، بود و نبود حیدر

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

به غصه های تو دلِ ارض و سما، شد مبتلا

داغ تو شد سر منشاءِ ، مصائب کرببلا

 

یا فاطمه جان، یا زهرا- یا فاطمه جان، یا زهرا

 

قسم به قرآن، قسم به ایمان،

که برندارم دست از تولّایت







حضرت زهراء-ی/زمزمه


ای مادر تنها ، عشق همه دلها

ای همسر حیدر ، یا حضرت زهرا

فاطمه ای حبیبه ی داور

جان علی و عشق پیغمبر

 

سیدتی یا حضرت زهرا- سیدتی یا حضرت زهرا

 

صحن بقیع تو ، خوشبوتر از جنّت

ما را شبی بی بی ، بخوان تو از رحمت

ای سبب خلقت این عالم

بوسه زند به دست تو مریم

 

سیدتی یا حضرت زهرا- سیدتی یا حضرت زهرا

 

خیل رسل جمله ، گشته غلام تو

چو آیه ی قرآن ، بود كلام تو

كوثری و یاسین وطاهایی

دختری و امّ ابیهایی

 

سیدتی یا حضرت زهرا- سیدتی یا حضرت زهرا

 

ای عشق پیغمبر ، ای سوره ی كوثر

رشیده بانوی ، خمیده ی حیدر

ای كه شدی فدایی قرآن

از چه شده مزار تو پنهان

 

سیدتی یا حضرت زهرا- سیدتی یا حضرت زهرا

 

ای بانوی عصمت ، ای آیه ی رحمت

ای غربت دائم ، ای مادر خلقت

دلخوشی علی صدایت بود

دست تو حامی ولایت بود

 

سیدتی یا حضرت زهرا- سیدتی یا حضرت زهرا

 

ای عصمت كبری ، انسیةالحورا

پوشیده ای خود را ، حتی زِ نابینا

مظهر پاكی و عفاف و حیا

مادر صبر و اسوه ی تقوا

 

سیدتی یا حضرت زهرا- سیدتی یا حضرت زهرا







حضرت زهراء-ی/زمزمه

سلام ما، به حضرت زهرا انسیةالحورا 

به اُمّ ابیها - بهعشق مولا

سلام ما، به دلبر طاها - ملیكةالدنیا - شفیعةالعقبی- 

امیدِ دلها

 

یا حضرت زهرا - یا حضرت زهرا

اُمّابـیـها

 

ای پناهم یا فاطمه - غرق گناهم یا فاطمه - 

در اشتباهم یا فاطمه

با دستت عنایتی فرما - نوازشم بنـما

ملیكةالدّنیا - شفیعةالعقبی - امیدِ دلها

 

یا حضرت زهرا - یا حضرت زهرا

اُمّابـیـها

حالا ببین آقا امیر المؤمنین داره چی میگه؟

(فاطمه جان)به یاد تو - به غصه های تو - به ناله های تو - 

به گریه هایتو، علی اسیره-

بعد تو زهرا - میان این غم ها - میان دشمن ها - علی شده تنها- 

بی تو می میره

 

یا حضرت زهرا - یا حضرت زهرا

اُمّابـیـها


بود و هستم فاطمه - ببین شكستم یا فاطمه- 

مَـرو زِ دستم یافاطمه

داغ تو، شده برایم بلا - میان این دنیا-

میان دشمن ها - علی شده تنها - بی تو می میره

 

یا حضرت زهرا - یا حضرت زهرا

اُمّابـیـها







صلوات خاصه امام باقر علیه السلام







اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِوَ إِمَامِ الْهُدَى 

وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْعِبَادِكَ 

اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ وَ مَنَاراً لِبِلادِكَ 

وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِكَ وَ مُتَرْجِماً لِوَحْیِكَ وَ أَمَرْتَبِطَاعَتِهِ 

وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِیَتِهِ، 

فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَمَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِكَ وَ أَصْفِیَائِكَ 

یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ.وَرُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ، 




خدایا درود فرست بر محمّد بن على،شكافنده دانش،و پیشواى هدایت،

و رهبر اهل تقوا،و برگزیده از بندگانت.

خدایا چنان‏كه او را قرار دادى براى بندگانت نشانه، و براى 

كشورهایت مشعل نور،

و محلّ سپردن حكمتت‏ و تفسیرگر وحى‏ ات،و به فرمان بردن 

از او فرمان دادى، و از نافرمانى ‏اش برحذر داشتى،

پس بر او درود فرست، اى پروردگار، برترین درودى كه بر یكى از فرزندان پیامبرانت و برگزیدگانت،و رسولانت و امین هایت فرستادى،

اى پروردگار جهانیان






            حضرت زهراء-شعر مدح


در مقامی که نبی مستِ خصال زهراست

نور توحیدی حق، وصف جمال زهراست

 

فخر حیدر به همین همسر زهرا شدن است

همنشینیِ علی، اوج کمال زهراست

 

لیلة القدر که بهتر ز هزاران ماه است

تابشِ کوچکی از روح زلال زهراست

 

همه ی هستی خود را به فقیران بخشید

زیور و زینت این خاک، وبال زهراست

 

فاطمه کوکبِ دُرّی است در افلاک رسول

أنتِ مِنّیِ نبی، شرح جلال زهراست

 

می چشد از نفسش ختم رسل، عطر بهشت

روح معراج نبی، حب وصالِ زهراست

 

ما اگر پای ولی تا دم آخر ماندیم

اثر تربیت و نان حلال زهراست

 

هر کسی مهر علی داشت، مدالش دادند

سینه ی سوخته با میخ، مدال زهراست

 

نور سرخی که به چشمان علی تابیده

نور خورشید رخِ رو به زوال زهراست

 

بر بهارش چقدر رنگ خزان پاشیدند

قاتل جان علی، قد هلال زهراست

 

****

 

صورت و بازو و پهلوی کبودش گویاست

منشأ روضه ی جانسوز سه ساله زهراست



undefined



امام زمان علیه السّلام–شعر مدح و مناجات


(یا صاحب امان، آقاجان)

وقتی نَباشی تو، بهاری دَر زمین نیست

تقویم های سال، غیر از نُقطه چین نیست
 
شبهای جمعه تا سَحر، آشفته هستم
تا عصر می گویم؛ قرارِ ما که این نیست!
 
(مهدی جان)کِی می رسد صوتِ حِجازی ات به گوشَم؟
مانندِ لَحنِ تو، صدایی دلنشین نیست
   
تو وارثِ آوازه های ذوالفقاری
جُز تو کسی پُـورِ اَمیرَالمُؤمنین نیست
 

(یوسف فاطمه)از من تَوقُّع داشتی دلداده باشم!
افسوس… دل پیشِ تو یارِ نازنین نیست
 
دُنبالِ راهِ خیمه ی سَبـزت نبودم
با عاشقانِ تو، مَسیرِ من قَرین نیست
 
(عزیز زهرا)این نیمه شعبان ها مرا افسرده کرده
هرسال گریه؟ گریه؟ عیدیِ من این نیست
 
حالا که دل تَنگ است از داغِ جُدایی
یک روضه ی عَبّاس” می خوانم بیایی


یابن الحسن، یابن الحسن- یابنالحسن، یابن الحسن


 
 
رضا رسول زاده







صلوات خاصه امام جواد علیه السلام


اَللَّهُمَّصَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَلَمِ التُّقَى 

وَ نُورِالْهُدَى وَ مَعْدِنِ الْوَفَاءِ

پروردگارا درود فرست برمحمد بن على (حضرت امام جواد) كه نشانه 

و مثل اعلاى تقوى و خدا پرستى است و نورهدایت 

و ارشاد خلق و معدن اهل وفا


وَفَرْعِ الْأَزْكِیَاءِ وَ خَلِیفَةِ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَمِینِكَ عَلَى وَحْیِكَ‏

و پیرو سایر صاحبانتزكیه نفس و جانشین اوصیاى پیغمبر اكرم 

و امین بر اسرار وحى توست


اللَّهُمَّفَكَمَا هَدَیْتَ بِهِ مِنَ الضَّلاَلَةِ وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَیْرَةِوَ أَرْشَدْتَ 

بِهِ مَنِ اهْتَدَى وَ زَكَّیْتَ بِهِ مَنْ تَزَكَّى‏

پروردگارا پس چنانكهخلق را تو بواسطه او از گمراهى به راه هدایت آوردى 

و از وادى حیرت جهالت نجات دادىو هر كه لایق هدایت بود بواسطه او ارشاد 

كردى و هر كس قابل تزكیه نفس بود روحش راتزكیه و صفا دادى


فَصَلِّعَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِكَ وَ بَقِیَّةِ 

أَوْصِیَائِكَ إِنَّكَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ‏

پس اى خدا درود فرست براو بهترین درودى كه بر احدى از اولیاء و دوستان 

خاصت و سایر اوصیاى پیغمبر اكرمتفرستادى كه همانا تو صاحب عزت 

و اقتدار و حكمت بى نهایتى.

 






صلوات خاصه امام صادق علیه السلام






اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِینِ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ [مُسْتَحْفِظَ] دِینِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

خدایا درود فرست بر جعفر بن محمد صادق، خزانه‏ دار دانش، دعوت‌کننده به سوی تو بر پایه حق، آن نور آشکار! خدایا چنان‏که او را قرار دادی معدن کلامت، و وحی‌ات، و خزانه‏دار دانشت، و زبان توحیدت و سرپرست‏ فرمانت، و نگهدارنده دینت، پس بر او درود فرست؛ بهترین درودی که بر یکی از برگزیدگانت، و حجّت‌هایت فرستادی 

که تو ستوده و بزرگواری.







امام حسین علیه السّلام-شعر مناجاتی



کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی شود

مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی شود



اگر جدائی اوفتد میان جسم و جان من

قسم بجان تو دلم از تو جدا نمی شود



گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می کنم

ورنه زدیده ام عبث اشک رها نمی شود



گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام

هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود



کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی رود

پیرو خط کربلا اهل خطا نمی شود



عمر گذشت، وانشد راه زیارتت به من

حاجت این شکسته دل چرا روا نمی شود


حسین جانم، حسین جانم، حسین جان

حسین جانم، حسین جانم، حسین جان






زیباساز



رباعی ولادت حضرت ابالفضل علیه السلام


بر روی حسین نور داور صلوات

بر موی ابوالفضل دلاور صلوات

 

میلاد حسین است و ابوالفضل رشید

بفرست تو بر این دو برادر صلوات

مؤید

*****


ای نخل بلند استقامت عباس

سیراب زچشمه ی امامت عباس

 

میلاد تو را نوشت تاریخ بخون

میلاد شهامت و کرامت عباس

مؤید

*****


ای اهل ولا مژده که عید است امشب

هنگامه ی دید و بازدید است امشب

 

مولود حسین ابن علی بود امروز

میلاد ابوالفضل رشید است امروز

مؤید

*****


بر شیعه عجب عید سعید است امشب

بگشوده زحق باب امید است امشب

 

در عرش برین فرشتگان می گویند

میلاد ابوالفضل رشید است امروز

نادعلی کربلایی

*****


میلاد ابوالفضل دلاور آمد

از بهر حسین امیر لشکر آمد

 

فرط ادبش همین که در چهارم ماه

از بعد ولادت برادر آمد

فاخر

*****


عباس که در عشق دلی یکدله داشت

در دشت جهاد پرچم غافله داشت

 

یک روز پس از برادر آمد به جهان

یعنی ز حسین یک قدم فاصله داشت

مؤید

*****


دریای دُر از دلِ صدف می آید

تبریکِ سه نور ، با شعف می آید

 

خورشید و مَه و ستاره یکجا جمعند

عطرِ صلوات از نجف می آید

محمود ژولیده

*****


شعبان مَه با صفای خاتم باشد

میلاد سه آزادۀ عالم باشد

 

نذر قدم حسین و عباس و علی

ذکر صلواتِ ما دمادم باشد

محمود ژولیده

*****


ما پیرو خط عترت و قرآنیم

در حسرت دیدار شه خوبانیم

 

از نام اباالفضل مدد می گیریم

آماده ی جشن نیمه ی شعبانیم

سید مجتبی شجاع

*****


زیبا شده باغ از گل یاس

ای ماه نبی خوش آمدی با گل یاس

 

آمیخته از حسین و عباس و علی

عطر دو گل محمدی با گل یاس

مؤید

*****


آلاله ی نو دمیده چیدن دارد

آواز فرشتگاه شنیدن دارد

 

میلاد حسین است و ابوالفضل وعلی

یک ماه و دو آفتاب دیدن دارد

مؤید

*****


مـیـلاد مسعـود اباالفضل جوان است

 هـنگام شـادی و سرور شیـعـیـانــسـت

 

از دامـن اُمّ البنین ماهی عیان است

 کَـز روی وی شرمنده، مـاه آسـمـانست

 *****





صلوات خاصه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْیَكَ وَبَلَّغَ رِسَالاَتِكَ‏

خدایا درود فرست بر محمد (ص) زیرا او بار سنگین رسالت را به دوشجان گرفت 

و به خلق تبلیغ كرد

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَحَلَّ حَلاَلَكَ وَحَرَّمَ حَرَامَكَ وَ عَلَّمَ كِتَابَكَ‏

چنانكه حلال تو را حلال و حرام تو را بر امت حرام كرد و كتابآسمانى تو قرآن را 

به مردم تعلیم داد

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَىاَّكَاةَ وَ دَعَا إِلَى دِینِكَ‏

و باز بر محمد درود فرست زیرا نماز را در عالم برپا داشت و زكوة رااعطا كرد و بندگان 

را به دین تو خواند

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِكَ وَأَشْفَقَ مِنْ وَعِیدِكَ‏

و باز اى خدا درود فرست بر محمد (ص) زیرا وعده تو را تصدیق كرد واز وعده عذاب تو 

ترسید و امت را ترسانید

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَسَتَرْتَ بِهِ الْعُیُوبَ 

وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ‏

و باز درود فرست بر محمد (ص) زیرا بواسطه او گناهان بندگان راآمرزیدى و عیوب و زشتیهاى امت را مستور فرمودى و غم و رنج خلق را بوجود گرامى اوبرطرف ساختى

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ وَكَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ وَ نَجَّیْتَ بِهِ مِنَالْبَلاَءِ

و باز درود فرست اى خدا بر محمد (ص) چنانكه شقاوت و بدبختیهاى خلقرا بواسطه او دفع كردى و اندوه و پریشانى را برطرف ساختى و بواسطه او دعاى بندگانرا مستجاب فرمودى و خلق را به حرمت او از بلا نجات دادى

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَأَحْیَیْتَ بِهِ الْبِلاَدَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَةَ وَ أَهْلَكْتَ بِهِالْفَرَاعِنَةَ

و باز درود فرست بر محمد چنانكه طفیل او بخلق ترحم كردى و شهر وبلاد عالم را بواسطه او زنده و آبادان ساختى و پشت جباران و گردنكشان را بقدرت اوشكستى و فرعونان‏ جهان 

را هلاك ساختى

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَضْعَفْتَ بِهِالْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَالِ وَ كَسَرْتَ بِهِ الْأَصْنَامَوَ رَحِمْتَ بِهِ الْأَنَامَ‏

باز اى خدا بر محمد (ص) درود فرست چنانكه بواسطه وجود گرامى او برثروت و مال مردم افزودى و از حوادث هول انگیز عالم امت را نجات دادى و بتهاىمشركان را در هم شكستى و بر خلایق ترحم فرمودى

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا بَعَثْتَهُ بِخَیْرِالْأَدْیَانِ وَ أَعْزَزْتَ بِهِ الْإِیمَانَ وَ تَبَّرْتَ بِهِ الْأَوْثَانَ وَعَظَّمْتَ بِهِ الْبَیْتَ الْحَرَامَ‏

و باز اى خدا درود فرست بر محمد چنانكه او را بر بهترین آیین حقمبعوث كردى و اهل ایمان را بواسطه او عزت بخشیدى و بتها را هلاك نمودى و بیتالحرام كعبه را عظمت بخشیدى

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَالْأَخْیَارِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً

و باز اى خدا بر حضرت محمد (ص) و اهل بیتش كه همه پاكان و خوبان و برگزیدگان عالمند درود و تحیت كامل فرست.





صلوات خاصه امام زمان علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى وَلِیِّكَ وَ ابْنِ أَوْلِیَائِكَالَّذِینَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَوَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیرا اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدِینِكَ وَانْصُرْ بِهِ أَوْلِیَاءَكَ وَ أَوْلِیَاءَهُ وَ شِیعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَاجْعَلْنَا مِنْهُمْ اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ آُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْشَرِّ جَمِیعِ خَلْقِكَ وَاحْفَظْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَعَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ یُوصَلَإِلَیْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فِیهِ رَسُولَكَ وَ آلَ رَسُولِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِالْعَدْلَ وَ أَیِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِیهِ وَاخْذُلْ خَاذِلِیهِوَ اقْصِمْ بِهِ جَبَابِرَةَ الْكُفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَ جَمِیعَ الْمُلْحِدِینَ حَیْثُ کانُوا مِنْ مَشَارِقِالْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بِحْرِهَا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَعَدْلا وَأَظْهِرْ بِهِ دِینَ نَبِیِّكَ 

عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ 

وَاجْعَلْنِی اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَشِیعَتِهِ وَ أَرِنِی فِی آلِ مُحَمَّدٍ مَا یَأْمُلُونَ وَ فِی عَدُوِّهِمْ مَایَحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ آمِینَ.






صلوات خاصه امام علی علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِأَبِی طَالِبٍ أَخِی نَبِیِّكَ وَ وَلِیِّهِ وَ صَفِیِّهِ [وَ وَصِیِّهِ‏] وَوَزِیرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَالنَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِی إِلَى شَرِیعَتِهِ وَ خَلِیفَتِهِ فِیأُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ‏] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِوَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِی جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِیِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَمِنْ مُوسَى 

اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْمَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَالْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَىأَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَاءِ أَنْبِیَائِكَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ .




صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی الحَسَنِ بْنِ سَیِّدِالنَّبِیِّینَ وَوَصِیِّأَمِیرِالمُؤْمِنِینَ

السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ رَسُولِ الله

السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّیَنَ،أَشْهَدُ أَنَّکَیابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ أَمِینُ الله وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوماًوَمَضْیَتشَهِیداً، وأَشْهَدُأَنَّکَ 

الإمام اَّکِیُّ الهادِی المَهْدِیُّ،

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّیفِی هذِهِ السَّاعَةِ 

أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.






صلوات خاصه امام کاظم علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِینِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَىبْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِیِّ الطَّاهِرِ اَّكِیِّ النُّورِ الْمُبِینِ الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِعَلَى الْأَذَى فِیكَ 

اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتَوْدَعَمِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْیِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِیمَا كَانَیَلْقَى مِنْ جُهَّالٍ قَوْمِهِ رَبِّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّیْتَعَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ‏ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِیمُ





 صلوات خاصه امام هادی علیه السلام


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِیِّالْأَوْصِیَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِیَاءِ وَ خَلَفِ 

أَئِمَّةِ الدِّینِ وَالْحُجَّةِ عَلَى الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ 

اللَّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَهُ نُوراً یَسْتَضِی‏ءُ بِهِالْمُؤْمِنُونَ فَبَشَّرَ بِالْجَزِیلِ مِنْ ثَوَابِكَ

وَ أَنْذَرَ بِالْأَلِیمِ مِنْ عِقَابِكَ وَ حَذَّرَبَأْسَكَ وَ ذَكَّرَ بِأَیَّامِكَ‏ وَ أَحَلَّ حَلَالَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ بَیَّنَ شَرَائِعَكَ وَ فَرَائِضَكَ وَ حَضَّ عَلَىعِبَادَتِكَ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِیَتِكَ فَصَلِّ عَلَیْهِ  أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْأَوْلِیَائِكَ وَ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِكَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ







صلوات خاصه حضرت امام عسکری علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِمُحَمَّدِ الْبَرِّ التَّقِیِّ الصَّادِقِ الْوَفِیَّ

النُّورِ الْمُضِی‏ءِ خَازِنِ عِلْمِكَ

وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِیدِكَ وَ وَلِیِّ أَمْرِكَ وَخَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّینِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِینَ

وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا

فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَىأَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِكَ وَ حُجَجِكَ 

وَ أَوْلَادِ رُسُلِكَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ 







صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام


اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِالْعَابِدِینَ‏

پروردگارا درود فرست بر حضرت على بن الحسین سید و بزرگاهل عبادت

الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُأَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِینَ یَهْدُونَ 

بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ‏

آنكس كه تو او را براى خود خالص گردانیدى و از نسل پاكشپیشوایان هدایت را كه آنها خلق 

را به حق هدایت كنند و به حق باز رجوع كنند قراردادى

اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَاصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً

و او را براى خویش اختیار فرمودى و او را از هر رجس وناپاكى پاك و مطهر ساختى و او را 

برگزیدى و هادى خلق بسوى خدا و هدایت یافته به حققرار دادى

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَىأَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِكَ‏

پروردگارا پس درودى و رحمتى بر او فرست كه بهتریندرودهایى باشد كه 

بر ذریه پیغمبرانت فرستادى

حَتَّى یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِیالدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ‏

تا به آن درود در دنیا و آخرت دیده ‏اش روشن فرمایى كهتو اى خداى مقتدر كامل 

و به حقایق امور آگاهى.





صلوات خاصّه امام حسین علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى صلوات خاصه امام حسین علیه السلامالْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ وَ أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ صَلاةً نَامِیَةً زَاکِیَةً مُبَارَکَةً یَصْعَدُ أَوَّلُهَا وَ لا یَنْفَدُ آخِرُهَا أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْإِمَامِ الشَّهِیدِ الْمَقْتُولِ الْمَظْلُومِ الْمَخْذُولِ وَ السَّیِّدِ الْقَائِدِ وَ الْعَابِدِ اَّاهِدِ الْوَصِیِّ الْخَلِیفَةِ الْإِمَامِ الصِّدِّیقِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ الطَّیِّبِ الْمُبَارَکِ وَ الرَّضِیِّ الْمَرْضِیِّ وَ التَّقِیِّ الْهَادِی الْمَهْدِیِّ اَّاهِدِ الذَّائِدِ الْمُجَاهِدِ الْعَالِمِ إِمَامِ الْهُدَى سِبْطِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَیْنِ الْبَتُولِ صلى الله علیه و آله و سلم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى سَیِّدِی وَ مَوْلایَ کَمَا عَمِلَ بِطَاعَتِکَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَ بَالَغَ فِی رِضْوَانِکَ وَ أَقْبَلَ عَلَى إِیمَانِکَ غَیْرَ قَابِلٍ فِیکَ عُذْرا سِرّا وَ عَلانِیَةً یَدْعُو الْعِبَادَ إِلَیْکَ وَ یَدُلُّهُمْ عَلَیْکَ وَ قَامَ بَیْنَ یَدَیْکَ، یَهْدِمُ الْجَوْرَ بِالصَّوَابِ وَ یُحْیِی السُّنَّةَ بِالْکِتَابِ فَعَاشَ فِی رِضْوَانِکَ مَکْدُودا وَ مَضَى عَلَى طَاعَتِکَ وَ فِی أَوْلِیَائِکَ مَکْدُوحا وَ قَضَى إِلَیْکَ مَفْقُودا لَمْ یَعْصِکَ فِی لَیْلٍ وَ لا نَهَارٍ بَلْ جَاهَدَ فِیکَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْکُفَّارَ اللَّهُمَّ فَاجْزِهِ خَیْرَ جَزَاءِ الصَّادِقِینَ الْأَبْرَارِ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ وَ لِقَاتِلِیهِ الْعِقَابَ فَقَدْ قَاتَلَ کَرِیما وَ قُتِلَ مَظْلُوما وَ مَضَى مَرْحُوما یَقُولُ أَنَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدٍ وَ ابْنُ مَنْ زَکَّى وَ عَبَدَ فَقَتَلُوهُ بِالْعَمْدِ الْمُعْتَمَدِ قَتَلُوهُ عَلَى الْإِیمَانِ وَ أَطَاعُوا فِی قَتْلِهِ الشَّیْطَانَ وَ لَمْ یُرَاقِبُوا فِیهِ الرَّحْمَنَ. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى سَیِّدِی وَ مَوْلایَ صَلاةً تَرْفَعُ بِهَا ذِکْرَهُ وَ تُظْهِرُ بِهَا أَمْرَهُ وَ تُعَجِّلُ بِهَا نَصْرَهُ وَ اخْصُصْهُ بِأَفْضَلِ قِسَمِ الْفَضَائِلِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ زِدْهُ شَرَفا فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ وَ بَلِّغْهُ أَعْلَى شَرَفِ الْمُکَرَّمِینَ وَ ارْفَعْهُ مِنْ شَرَفِ رَحْمَتِکَ فِی شَرَفِ الْمُقَرَّبِینَ فِی الرَّفِیعِ الْأَعْلَى وَ بَلِّغْهُ الْوَسِیلَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الْجَلِیلَةَ وَ الْفَضْلَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الْکَرَامَةَ الْجَزِیلَةَ اللَّهُمَّ فَاجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا جَازَیْتَ إِمَاما عَنْ رَعِیَّتِهِ وَ صَلِّ عَلَى سَیِّدِی وَ مَوْلایَ کُلَّمَا ذُکِرَ وَ کُلَّمَا لَمْ یُذْکَرْ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلایَ أَدْخِلْنِی فِی حِزْبِکَ وَ زُمْرَتِکَ وَ اسْتَوْهِبْنِی مِنْ رَبِّکَ وَ رَبِّی فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ جَاها وَ قَدْرا وَ مَنْزِلَةً رَفِیعَةً ، إِنْ سَأَلْتَ أُعْطِیتَ وَ إِنْ شَفَعْتَ شُفِّعْتَ اللَّهَ اللَّهَ فِی عَبْدِکَ وَ مَوْلاکَ لا تُخَلِّنِی عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَ الْأَهْوَالِ لِسُوءِ عَمَلِی وَ قَبِیحِ فِعْلِی وَ عَظِیمِ جُرْمِی فَإِنَّکَ أَمَلِی وَ رَجَائِی وَ ثِقَتِی وَ مُعْتَمَدِی وَ وَسِیلَتِی إِلَى اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکَ لَمْ یَتَوَسَّلِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ بِوَسِیلَةٍ هِیَ أَعْظَمُ حَقّا وَ لا أَوْجَبُ حُرْمَةً وَ لا أَجَلُّ قَدْرا عِنْدَهُ مِنْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ لا خَلَّفَنِیَ اللَّهُ عَنْکُمْ بِذُنُوبِی وَ جَمَعَنِی وَ إِیَّاکُمْ فِی جَنَّةِ عَدْنٍ الَّتِی أَعَدَّهَا لَکُمْ وَ لِأَوْلِیَائِکُمْ إِنَّهُ خَیْرُ الْغَافِرِینَ وَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ أَبْلِغْ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلاما وَ ارْدُدْ عَلَیْنَا مِنْهُ السَّلامَ إِنَّکَ جَوَادٌ کَرِیمٌ وَ صَلِّ عَلَیْهِ کُلَّمَا ذُکِرَ السَّلامُ وَ کُلَّمَا لَمْ یُذْکَرْ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ.







امام جواد(ع)سرود



 رضا جان تهنیت بادا جواد آمد ، جوادآمد

 

جواد آمد ، جوادآمد- جواد آمد ، جوادآمد

جواد آمد ، جوادآمد- جواد آمد ، جوادآمد

 

فروغ شیعیان امشب چه شاد آمد چه شاد آمد 

 

جواد آمد ، جوادآمد- جواد آمد ، جوادآمد

جواد آمد ، جوادآمد- جواد آمد ، جوادآمد

 

تبسم بر لب زهرا ، رسیده غنچه طاها

 

جواد آمد ، جوادآمد- جواد آمد ، جوادآمد

جواد آمد ، جوادآمد- جواد آمد ، جوادآمد

 

گلی از باغ خوبی ها جواد آمد ، جواد آمد

 

جواد آمد ، جوادآمد- جواد آمد ، جوادآمد

جواد آمد ، جوادآمد- جواد آمد ، جوادآمد






حضرت زهراء-شعر ولادت

جمادى غرق شادى بود آنشب
بشارت را منادى بود آنشب
خدا را شهر مكه ، شهر قرآن
به تایید قضا شد نور باران

حرم سر تا قدم شور و شعف بود
شكوه راز خلقت را هدف بود

منا و مروه آذینى دگر داشت
خم گیسوى شب چینى دگر داشت
كمان ركن را تیرى دگر بود
صفا را سعى و تكبیرى دگر بود
مقام از بى مقامى داد مى زد
شرر بر كاخ استبداد مى زد
شفق ، شعر طلوع فجر مى خواند
حدیث ایه هاى قدر میخواند
فلق معراج شب را ساز مى كرد
گره از كار رجعت باز میكرد
سحر سوداگر شور و طرب بود
طرب چشم انتظار مرگ شب بود
قمر گیسوى خود را تاب میداد
قضا لوح قدر را اب میداد
سپیده اخم خود را باز میكرد
افق را سینه چاك ناز مى كرد
موذن دم بدم تكبیر میگفت
به ما از ایه تطهیر میگفت
غلم بر قاف شب كوبید خورشید
مى از جام فلق نوشید خورشید
زمین آبستن نص علق بود
زمان ائینه دار لطف حق بود
وجود واجب استاد هستى
تجلى كرد در ابعاد هستى
خدیجه تا زهستى نیست گردید
ز هستى نمره او بیست گردید
به روز بیست از ماه جمادى
ندا برخاست از ناى منادى
خدیجه ثروت خود را فدا كرد
فنا شد و ز فناكسب بقا كرد
زِ كارش موشكافى كرد خالق
گذشتش را تلافى كرد خالق
در رحمت به رویش نیز واكرد
به او زهراى اطهر را عطا كرد
طریقت را دلیل راه آمد
حقیقت را تجلیگاه آمد
شریعت صورت و معناست زهرا
حقیقت قطره و دریاست زهرا
چه زهرائى كه هستى هست . مستش
كلید هستى عالم بدستش
چه زهرائى ، على را پاك همسر
كه مادر هست بر شبیر و شبر
پدر او را نه ختم مرسلین است
كه او بر خاتم خاتم نگین است
خدا را شاهكار خلقت آمد
كه بر اسرار هستى علت آمد
شكوفا شد به امر وحى سرمد
گل بى خار گار محمد
به مدح او قلم درمانده گردد
به وصفش واژه ها شرمنده گردد
ورا ذرات عالم مى شناسند
زادم تا به خاتم مى شناسند
نه تنها دم زند ادم ز وصفش
زند دم خالق اعظم ز وصفش
شكوه رمز یا زهراست زهرا
قرار نوح در دریاست زهرا
به زهرا تا توسل كرد آتش
به ابراهیمِ حق شد سرد آتش
چه نامش برد موسى ، موسوى شد
كلیم حق ز فیض معنوى شد
مسیحازد چو بر دامان او دست
گسست از فرش دل ، در عرش بنشست
بلى صدیقه كبرى است زهرا
قرار كل ما فیهاست ، زهرا

شفاعت در جزا پابست زهراست
نجات ما همه در دست زهراست






امام جواد(ع)شعر ولادت


نشسته‌ام بنویسم گدا نمی‌خواهی؟

میان خانه‌ی خود بینوا نمی‌خواهی؟
نشسته‌ام بنویسم کریم یعنی تو
کریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی
شنیده‌ام که عطایت زبانزد همه است
نیازمند برای عطا نمی‌خواهی
به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد
تو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی
قسم به روی شما خوب می‌شوم آقا
فقط بیا و نگو که مرا نمی‌خواهی
منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو
من از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی.
. که منجدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم
که می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی
هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا
نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا
***
من آمدم که بگویم به تو سپاسم را
و جمع می‌کنم این بار من حواسم را
که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز
به غیر کوی شما دست التماسم را
برای آنکه بیایم به محضرت آقا
روا بُود که مرتّب کنم لباسم را
برای جلب نظر از شما بسوی خودم
من استفاده کنم عطر ناب یاسم را
میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیر
هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را
به غیر نان شما که نخورده ام هرگز
ببین زبان و دهان نمک‌شناسم را
میان دغدغه ها عطر عاشقی آید
فرو نشاند در این دل غم و هراسم را
دلم کنار شما خانه در فلک دارد
جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد
***
(یاجوادالائمه)برایذات خداوند امتدادی تو
دوباره نور خدا را به سینه دادی تو
زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیاشد
از آن زمان که بر این خاک پانهادی تو
تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی
که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو
تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردی
ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو
تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر
رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو
نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادمرا
به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را
***
به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر
دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر
من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پس
کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر
از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد
مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر
تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم
مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر
هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت
هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر
تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستی
من از دعای تو دریا شدم خدا راشکر
من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا
مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر
هزار غبطه به پای نگات می‌ریزم
تمام عمر خودم را به پات می‌ریزم
***
من از نگاه مدامت دوام می‌گیرم
ولایت از سخنان امام می‌گیرم
به خاک میکده من سر فرود آوردم
فقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم
من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا
که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم
اگرچه بال و پرم زخمی از زمانهشده
من از دوای شما التیام میگیرم
کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین
فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم
به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم
تبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم
تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم
چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم
غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد
گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهمشد
***
(آقاجان،یاجوادالائمه)توآمدی که شوی قبله‌گاه مردم ما
تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما
تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر
و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما
تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را
فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما
من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم
محبّت تو بُود باعث تفاهم ما
تو آمدی که شوی با گدات همسفره
که نان جو بخوری جای نان گندم ما
کنار حضرت معصومه یادتان کردم
چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِما؟
دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد
به سر هوای پریدن به کاظمین آمد
***

(عزیز زهرا)امیر هر دو سرایا جواد ادرکنی
نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی
به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا
بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی
خدای جودی و جود خدای منّانی
به سائلت کن عطا‌ یا جواد ادرکنی
طواف کوی تو برتر بُود ز بیت‌الله
قسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی
رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که
تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی
فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله
روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی
نشسته‌ام که بگیرم برات رفتن خود
به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی
تویی تو زاده‌ی شمسُ الشّموس یا مولا
علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا
***
نشسته مرد غریبی کنار گهواره
کنار گریه‌ی بی اختیار گهواره
رضا نشسته بخواند نوای لالایی
برای کودک زیبا عُذار گهواره
چقدر شب به سحر درد و دل کند با این
گلی که شد همه باغ و بهار گهواره
چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت
چقدر سخت گذشت انتظار گهواره
دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی
دوباره مرثیه‌ی شیرخوار گهواره
میان هُرم عطش مادری صدا می‌زد
بخواب کودک دل بیقرار گهواره
امان ز اشک رباب و غم علی اصغر
چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره
نشد که لب بزند کودکش به آب ایوای
نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای

محمدجواد پرچمی




مناچات با ماه رمضان


تو باز مرا خوانده ای، امّانگرانم

از فیض مناجات سحر، باز بمانم

 

من چندصباحی‌ست که در غفلت محضم
بیدار کن‌ ای‌دوست‌ ازاین‌ خواب‌گِرانم

 

شعبان و رجب را، به بطالت گذارندم
با دست تُهی راهی (شَهرُالرَّمَضانم)

 

این فکر که از چشم تو یک روز بیفتم
دَردی‌ست‌ که‌ مِثلِ‌خُوره‌اُفتاده ‌به‌ جانم

 

توفیق بده تا که در این ماه مبارک
جز ذکر تو چیزی نشود ورد زبانم

 

سوگند به قاری سر نیزه؛ الهی
سی وعده سر سفره‌ی قرآن بنشانم

 

بگذار که با یاد لب تشنه‌ی آن شاه
در بین مناجات کمی روضه بخوانم

 

با یاد تن بی رمقش موقع مغرب
خوب است که از کف برود تاب وتوانم

 

بَرداً وَ سَلاما)ست به من آتش دوزخ)
چون سوخته دل از غم آن سوخته جانم

 

من آرزویم کرببلا در شب قدر است
بگذار خودم را به ضریحش برسانم

 

محمد قاسمی

  






بحر طویل حضرت علی اکبر(ع)-ولادت و مدح

 

همه درحیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره‌ی شعبان معظم، شب میلاد محمد شدهیا اینه‌ی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبااین گل نورسته علی‌اکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینه‌ی طلعت طاهاست، بگو دسته‌گلفاطمه‌ی ام‌ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلقو خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه اینه‌یاحمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همهبینید در این خال و خط و چهره‌ی گل روی رسول دو سرا را.

 

خانه‌ییوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم، نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل‌آرایمحمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره‌خورده دل نور دل فاطمه برطره‌ی مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی‌هاشمیان بر گل رویش، نفسشنفخه‌ی صور و نگهش اینه‌ی نور و قدش نخله‌ی طور و به دَمَش معجز عیسی، به لبش منطقموسی، همه ماتش، همه مستش، همه دادند به هم دست به دستش، همه گل‌بوسه گرفتند ز پیشانیو لعل لب و خورشید جمالش، همه دادند سلامش، همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را.

 

نگه ازدامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعله‌ی افروخته،سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش ایه‌یایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینه‌ی پاکش هدف تیر شود، طعمه‌ی شمشیر شود، با نگه خودبه پدر کرده ز گهواره اشارت که منم کشته‌ی راهت، تو رسول‌اللهی و من چو علی شیر سپاهت،بنواز ای پدر عالم هستی علی‌اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دلخود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که در عالمزر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه! از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافرازکنم تا صف م شهدا را.

 

چه برازندهبود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خداییخدا پیش‌تر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حسب من، حسب تو، نسبمن نسب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یک‌باره زنم چون شرر ناربه قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب‌وبلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیرو به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عز و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهوارهبه عالم کنم اعلام که ای خلق جهان! من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می‌دهم امروزکه فردا به صف کرب‌وبلا یار حسینم، عجبا می‌نگرم در بغل مادر خود معرکه‌ی کرب‌وبلارا.

 

ای نبی‌رویو علی‌صولت و زهراصفت و فاطمه‌رفتار و حسن‌خو، تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسینو حسن و زینب و عباس و علی را، تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی، تو همان خونخدا یا پسر خون خدایی، تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی، تو به هر زخم شفایی،تو به هر درد دوایی، تو عزیز دل آقای تمام شهدایی، تو همان یوسف خونین‌بدن آل‌عبایی،گل پرپر شده‌ی گلبن ایثار و ولایی، نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی، توهمه صبر و ثباتی، تو همه باب نجاتی، تو به لعل لب خشکیده‌ی خود خضر حیاتی، تو در امواجعطش آبروی آب فراتی که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را.

 

نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم، به ضریحت بزنمبوسه و از شوق، همان لحظه بمیرم، تو مگر جان حسینی، نه، تو قرآن حسینی، پدر و مادر و جان و همه هستمبه فدایت، منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت، منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت،سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت، چه بخوانی چه برانی،  گفتم و گویم به دو عالم، نفروشم کفی از خاک درت را، بهخدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم، ندهم این سمت از دست، به دستم بگذارنداگر مهر و مه و ارض و سما را.






حضرت علی(ع) شعر شهادت

آبشار نور از دستار او سرشار بود
با عبای روی دوشش کعبه ای سیار بود

 

او مکرر دلبری می کرد از اهل بهشت
شیوه اش این بود، زیرا حیدر کرار بود

 

انعکاس نور رویش در رُخِ آیینه ها
خالق سلمان و حجر ومیثم تمار بود

 

کعبه رو میکرد بر ایوان آقای نجف
پنج نوبت کعبه مشغول طواف یار بود

 

خط به خط ، نهج البلاغه نوحه خوان رفتنش
روضه خوان روی زردش زردی دستار بود

 

باغبان کهنه کار یاس، هنگام وداع
درگلویش استخوان، دربین چشمش خار بود

 

از نود زخم احد،بدتر در و دیوار شد
از نود زخم احد،کاری تر آن مسمار بود


زخم او تکثیر شد تا بی نهایت در حسین
یکصد و ده زخم نه، زخم تنش بسیار بود

 

قبل از اینکه زخم، جانش رابگیرد جان سپرد
چون سخن از کاروانی بر سر بازار بود

 

محین حنیفی




آقا جانمیابن الحسن :

 

ای محوتماشای تو چشمان پری ها

از رایحهات مست،تمام سحری ها

 

خون استدل ما ز فراق رخ ماهت

محصولغم عشق تو شد خون جگری ها

 

با بادصبا من گله از زلف تو کردم

تا چندبمانیم در این بی خبری ها

 

آوای اناالمهدی تو از حرم عشق

پایانبدهد بر همه ی نوحه گری ها


یابن الحسن، یابن الحسن-یابن الحسن، یابن الحسن



 

 


خطبه آتشین حضرت زینب سلام الله علیها در شام

بر اساس نص لهوف


پس از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ در روز دهم محرم سال 61 هـ .ق اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و حرم امام به اسارت دشمن درآمدند. در بامداد دوازدهم محرم خاندان رسول اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ به رهبری زینب كبری ـ سلام الله علیها ـ و امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از كربلا بطرف كوفه حركت كردند. پس از ورود به كوفه، و خوشحالی درباریان و ابن زیاد و گرفتن مراسمی به خاطره پیروزی، به طرف شام، محل استقرار یزید حركت نمودند. وقتی سر حسین ـ علیه السّلام ـ و یارانش و اسراء در مقابل یزید حاضر شدند، تشریفات درباری به همان فراوانی بارگاه ابن زیاد انجام شد. زحر بن قیس كه كاروان را به عنوان نماینده ابن زیاد هدایت می كرد سخنرانی طولانی ایراد كرد و در آن به شرح چگونگی شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و یارانش پرداخت.» سپس از میان مردم، بعضی ها نسبت به اسارت خاندان نبوت اعتراض كردند و یزید ساكت و جوابی نداد. وقتی بزرگان و سران اهل شام كه یزید به مناسبت پیروزی خود، دعوت كرده بود، حاضر شدند، اسراء و سرهای مقدس را نیز به مجلس آوردند(1) 

پس از درخواست مرد سرخ پوستی از اهل شام برای كنیزی گرفتن فاطمه دختر حسین ـ علیه السّلام ـ از یزید،2]  و جلوگیری زینب ـ سلام الله علیها ـ از این كار و گفتگوهای تند بین یزید و ایشان و زدن چوب خیزران بر لبهای مبارك امام ـ علیه السّلام ـ بود كه حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ برخاست و خطبة‌ آتشینی ایراد كردند. متن عربی این خطبه كه در لهوف آمده است كه چنین است :


فقامت زینب بنت علی ـ علیه السّلام ـ و قالت: الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله اجمعین. صدق الله كذلك یقول: ثم كان عاقبة الذین اساءا السوی ان كذبوا بآیات الله و كانوا بها یستهزؤون» سورة روم، آیة10  اظننت یا یزید ـ حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق كما تساق الاماء ـ ان بناء علی الله هواناً و بك علیه كرامة!! و ان ربك لعظیم خطرك عنده!! فشمغت بانفك و نظرت فی عطفك، جذلا مسرورا، حین رایت الدنیا لك مستوسقة، و الامور متسقة و حین صفالك ملكنا سلطاننا، فمهلا مهلا، انیست قول الله عزوجل: 

وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأنْفُسِهِمْ 

إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ ﴿آل عمران/178

امن العدل یابن الطلقاء تخدیرك اماء ك و نساءك و سوقك بنات رسول الله سبایا؟! قد هتكت ستورهن، و ابدیت وجوهَهُنَّ، تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد، و یستشرفهن اهل المنازل و المناهل، و یتصفح وجوههن القریب و البعید، و الدنی و الشریف، لیس معهن من رجالهن ولی، و لا من هماتهن حمی، و كیف ترتجی مراقبة من لفظ فوه اكباد الاذكیاء، و نبت لحمد بدماء الشهداء؟! و كیف یستظل فی ظللنا اهل البیت من نظر الینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الاضغان؟! ثم تقول غیر متاثم و لامستعظم: فاهلوا استهلوا فرحا. ثم قالوا: یا یزید لا تشل

منتحیاً علی ثنایا ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید شباب اهل الجنة تنكتها بمخصرتك. و كیف لا تقول ذلك، و قد نكات القرحة، و استاصلت الشافة، باداقتك دماء ذریة محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و نجوم الارض من ‌آل عبدالمطلب؟! و تهتفُّ باشیاخك، زعمت انك تنادیهم! فلترون و شیكاً موردهم و لتودن انك شللت و بكمت و لم تكن قلت ما قلت و فعلت ما فعلت. اللهم خذ بحقناه و انتقم ممن ظلمنا، و احلل غضبك بمن سفك دماءنا و قتل حماتنا. فوالله مافریت الاجلدك و لا حززت الا لحمك، و لتردن علی رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ بما تحملت من سفك دماء ذریتة و انتهكت من حرمته فی عترته و لحمته و حیث یجمع الله شملهم ویلم شعشهم و یاخذ بحقهم و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» و حسبك بالله حاكماً، و بمحمد خصیماً و بجبرئیل ظهیراً، وسیعلم من سول لك و مكنك من رقاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا و ایكم شر مكاناً و اضغف جنداً. و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتك، انی لاستصغر و قدرك، و استعظم تقریعك و اسثتكثر توبیخك، لكن العیون عبری، و الصدور حری. الا فالعجب كل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء، فهذه الایدی تنصح من دمائنا، و الافواه تتحلب من لحومنا، و تلك الجثث الطواهر اواكی تتاهبها العواسل و تعفوها امهات الفواعل، و لئن اتخذتنا مغنماً لبقدنا و شیكا مغرما، حین لا تجد الا ما قدمت یداك، و ماربك بظلام للعبید، فالی الله المشتكی. و علیه المعول فكذكیدك، واسع سعیك، و ناصب جهدك فوالله لا تمعون ذكرنا، و لا تمیت وحینا، و لا تددك امرنا، و لا ترحض عنك عارها، و هل رایك الافندا و ایامك الاعددا، و جمعك الا بددا، یوم ینادی المناد، الا لعنة الله علی الظالمین، فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة، و الاخرنا بالشهادة و الرحمة. و نسال اللدان یكمل لهم الثواب و یوجب لهم المزید، و یحسن علینا الخلافة، انه رحیم و دود. و حسبنا الله و نعم الوكیل(3)


عین متن لهوف در كتاب ابو مخنف نیز وارد شده است 

و ترجمة آن از ابومخنف چنین است :


زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت 

سپاس خدای را كه پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه كه فرمود: سزای كسانی كه مرتكب كار زشت شدند زشتی است، آنان كه آیات خدا را تكذیب كردند و به آن ها استهزاء نمودند.» ای یزید آیا گمان می بری این كه اطراف زمین و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی كه ما را به مانند كنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی كه دیدی دنیا چند روزی به كام تو شده و كارها بر وفق مراد تو میچرخد، و حكومتی كه حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش كرده ای قول خداوند متعال را که فرمود:

وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأنْفُسِهِمْ 

إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ ﴿آل عمران/178

و کسانی که کافر شدند، گمان نکنند مهلتی که به آنان می دهیم به سودشان خواهد بود، جز این نیست که مهلتشان می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و برای آنان عذابی خوار کننده است.


آیا این از عدالت است، ای فرزند بردگان آزاد شده [بردگان آزاد شده ی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله] ، كه تو، ن و كنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتك كنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیك و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی كه از مردان و پرستاران ایشان كسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود كه مراقبت و نگهبانی ما كند كسی كه جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افكنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو كرده است. (كنایه از این كه از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن كسی كه كینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد آنگاه بدون آن كه خود را گناهكار بدانی و مرتكب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی (فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل) 
و با چوبی كه در دست داری بر دندانهای ابوعبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن كه دل های ما را مجروح و زخمناك نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آنگاه پدران و نیاكان خود را ندا می دهی و گمان داری كه ندای تو را      می شنوند. زود باشد كه به آنان ملحق شوی و آرزو كنی كاش شل و گنگ بودی نمی گفتی آنچه را كه گفتی و نمی كردی آنچه را كردی. بارالها بگیر حق ما را و انتقام بكش از هر كه به ما ستم كرد و فرو فرست غضب خود را بر هر كه خون ما ریخت و حامیان ما را كشت. ای یزید! به خدا سوگند نشكافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد كه بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی كه بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شكستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی كه خداوند جمع می كند پراكندگی ایشان را، و می گیرد حق ایشان را و گمان مبر آنان را كه در راه خدا كشته شدند مردگانند، بلكه ایشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.» و كافی است تو را خداوند از جهت داوری و كافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.

 
و بزودی آنكس كه كار حكومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند كه پاداش ستمكاران بد است و در یابد كه مقام كدام یك از شما بدتر و یاور او ضعیف تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت كه با تو مخاطبه و تكلم كنم ولی بدان قدر تو را كم می كنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی كه می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لكن چشمها گریان و سینه ها سوزان است. چه سخت و دشوار است كه نجیبانی كه لشكر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) كه حزب شیطانند، كشته گردند و خون ما از دستهایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاك و پاكیزه را گرگهای بیابان سركشی كنند، و كفتارها در خاك بغلطانند (كنایه از غربت و بی كسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد كه این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی كه نیابی مگر آنچه را كه از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم كننده، به خدا شكایت می كنیم و بر او اعتماد می نماییم.

 
ای یزید! هر كید و مكر كه داری بكن، هر كوشش كه خواهی بنمای، هر جهد كه داری به كار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو كنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندك و جمعیت تو رو به پراكندگی است،‌در روزی كه منادی حق ندا كند كه لعنت خدا بر ستمكاران باد   
سپاس خدای را كه اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت كرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم كه ثواب آنها را كامل كند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیكو خلف و جانشین باشد، كه اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را كافی در هر امری و نیكو وكیل است(4)


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر


.1 منتهی الامال شیخ عباس قمی

.2 تاریخ الرسل و الملوك طبری

3.نفس المهموم، شیخ عباس قمی 







امام حسین علیه السّلام-شعر مناجاتی



اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم، ضرر کردم
اگر اینگونه خود را معتبر کردم، ضرر کردم

 

من از اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت، دانستم
به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم، ضرر کردم

 

منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم
در این بازار سودی هم اگر کردم، ضرر کردم

 

مرا جـز بی قراری در هوای تو ، قراری نیست
بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم ، ضرر کردم

 

برایم دشمنی با دشمنانت، منفعت ها داشت
اگر از دوستان تو حَــذَر کردم، ضرر کردم

 

لَفی خسری که حق گفته بُـوَد، توصیف حال من
که هر لحظه بدون روضه سر کردم، ضرر کردم

 

به غیر از خاطراتِ راه تو ، ورد زبانم نیست
به غیر از کربلا، هر جا سفر کردم ضرر کردم

 

ن و منکر از من هر چه پرسیدند، یادم رفت
بجز نام تو هر نامی ز بَـر کردم، ضرر کردم

 

عمران بهروج




امام صادق(ع) روضـه



گویی مدینه رسم شده خانه سوختن
این رسم و شیوه هیچ به شهر دگر نبود

آتش اگر به خانۀ من زد هزار شکر . 


*اومدن گفتن آقا جان ؛ علت گریه چیه ؟ خانه سوخته ولی الحمدلله کسی آسیبی ندیده چرا اینقدر گریه میکنید ؟! چرا اینقدر بی‌تابی؟!*


آتش اگر به خانۀ من زد هزار شکر
گر خانه سوخت ، فاطمه ای پشت در نبود

می‌سوخت دَرُ فاطمه پشت در بود 

 

*بارک الله به غیرتتون درستم همینه دلشو میخوای به دست بیاری برای مادرش گریه کن… آی مادر*.


می‌سوخت در و فاطمه پشت در بود
دل از درِ آتش‌زده سوزان‌تر بود

چون شمع علی بر سر پروانه رسید 


(امّا)

شمعی که نبود، دگر خاکستر بود

بر فاطمه فضه بود نزدیک ولی
نزدیکتر از کنیز میخِ در بود


*شاید بعضیا تعجب کنن شب شهادتِ ، درسته . ولی فرمودند امام صادق نبود ولایت نداشتیم ، کربلا نداشتیم ، گریه نداشتیم روضه نداشتیم 

گفت چند وقته پیش ما نیومدی !گفت خدا یه دختر بهم داده . سریع پرسید اسمشو چی گذاشتی ؟ دختر برکته صدا زد آقا اسمشو فاطمه گذاشتم دید آقا سرشو پایین آورد شروع کرد گریه کردن اینقدر گریه کرد صورت مبارک رسید نزدیک به زمین …
آقا جان کار بدی کردم ؟!!! گفت بهترین اسمارو گذاشتی اما مراقب باش یه وقت تو صورتش نزنی، با صدای بلند باهاش حرف نزنی ، بهش پرخاش نکنی*.


آتش اگر به خانۀ من زد هزار شکر
گر خانه سوخت فاطمه ای پشت در نبود


اونقدر روضۀ امام صادق با روضه مادرمون گره خورده…یکی از اصحاب چند روزی غیبت داشت ، آقا سوال کردن کجا بودی؟ چند روزی پای درس ما نیومدی!گفت آقا از شما چه پنهون بچه‌دار شدم ، خدا بهم دختر داده ، آقا یه نگاهی بهش کرد گفت خدا بهش سلامتی بده ،

ان‌شاءالله عاقبت به‌خیر بشه ، حالا اسمشُ چی گذاشتی؟گفت آقاجان چه نامی بهتر از نام مادر شما زهرا …تا این حرف رو زد امام صادق شروع کرد گریه کردن … گفت آقاجان نکنه بی‌ادبی کردم! چرا گریه می‌کنید؟فرمود آخه نام مادر مارو رو بچه‌ت گذاشتی ؛ یه‌وقت نکنه بهش بی‌احترامی کنی یه‌وقت نکنه سرش داد بزنی یه‌وقت نکنه کتکش بزنی …

 

کشید بند طناب و تو را زمینت زد

میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد


همین که پا شدی از جا دوباره افتادی

دوباره کینۀ آن بی خدا زمینت زد

 

*یه پیرمرد اگه تند راه بره نفسش زود میگیره ، باید یه‌ کم بایسته استراحت کنه 

 

اما آقای من و تو رو نذاشتن استراحتی بکنه* …

 

بلند شو که دوباره جسارتی نکند

چه‌ها نگفت به تو هر کجا زمینت زد


رسیده‌ای وسط کوچۀ بنی هاشم

صدای نالۀ خیرالنسا زمینت زد

 

*یه وقته یه مرد زمین می‌افته ، زود بلند میشه ، یاعلی میگه ، سریع خودش رو جمع‌و‌جور میکنه اما نوکرا یه‌وقته یه زن زمین می‌افته وقتی یه زن زمین می‌افته خیلی خجالت میکشه ،دور‌و برش‌ُ نگاه میکنه کسی ندیده باشه تازه مادر ما باردار بوده همچین که زمین افتاد ، امام حسن دستش رو گرفت :پاشو مادر ….یازهرا….

  

خدا لعنت کنه ابن ربیع نانجیب رو ، یه جوری آقامونُ تو کوچه‌ها میبرد ،این آقای من و تو زمین می‌افتاد پا می‌شد همه روضه ها باید ختمه به کربلا بشه بریم کربلا این‌جا گرچه آقا امام صادق زمین می‌افتاد ، آقا رو رو زمین می‌کشیدن ،ولی آی نوکرا دیگه کسی آقای من و تو رو نزده …همچین که رسید ، منصور دوانقی ملعون سه بار شمشیر رو برد بالا تا آقا رو به شهادت برسونه نتونست ،بعدها ازش سوال کردن پس چرا نکشتی؟گفت آخه هرباری که شمشیر رو از نیام درآوردم دیدم پیغمبر ایستاده ،هی داره میگه اگه آسیبی به این آقا برسه زنده‌ت نمیذارم از غضبِ پیغمبر ترسیدم …معذرت خواهی کرد از امام صادق گفت آقاجان ببخشید شما رو تا اینجا آوردم، اگه کاری با من داری بفرما؟! فرمود من کاری باهات ندارم، آدمای تو منو اینجا آوردن، حالا به من میگی کار داری؟گفت نه منم باهات کار ندارم، اگه درخواستی داری بهم بگو ، فرمود منو زود برسونید خونه‌م الان زن و بچه‌م تو خونه نگرانن آخه با این وضع منو از خونه بیرون آوردید اینا الان دلشون بهم ریخته ،تازه درِ خونه‌م رو آتیش زدید می‌دیدم بچه‌ها هی دارن این‌طرف و اون‌طرف میدَوَن ، مضطربن ، نگرانن …فقط یه جمله بگم اینجا امام صادق خیلی نگران زن و بچه‌ش بود. 


(ببرمت کربلا … یه بیت هم بریم کربلا گریزمون باشه).


بردند اگر به بزم عدو نیمه شب مرا
آنجا یزید و چوب تر و تشت زر نبود …

آقای من و تو هم همچین که تو گودال افتاد یه‌مرتبه نگاه کرد دارن سمت خیمه‌ها حمله‌ور میشن با یه نیزه شکسته خودشو آروم آروم بلند کرد ،صدا زد هنوز حسین زنده‌ست داره نفس میکشه، چرا به خیمه‌ها حمله‌ور شدین…حسین.حسین.





امام زمان علیه السّلام–مناجات


کسی که از امام عصر خود خواهد، وصالش را
کسی که آرزو دارد، نظاره بر جمالش را

 

ندارد چاره ای، جز این که بشناسد در این دنیا
صراط مستقیمش را، حرامش را، حلالش را

 

خیالِ معصیت، معصیت است و مُنتظِر باید
نگه دارد از اُوهام، خطا فکر و خیالش را

 

تعجب می کنم از عاشقی که، بهر یک لذّت
به آتش می کشد، سرمایه ی هفتاد سالش را

 

چگونه ادعای بنده بودن می کند، آن که
نمی پردازد از مازاد مالش، خمس مالش را

 

چه حیف است اشک آقا، خرج رسوایی ما گردد
روان می سازد این اعمال ما، اشک زلالش را

 

محبّ آل حیدر، لحظه هایش مملو از ذکر است
همیشه مغتنم می داند از دنیا، مجالش را

 

شهید از کل دنیایش برید و در اِزای آن
از این تَـرک تعلّق یافته، راه کمالش را

 

بسوز ای دل، برای غصه های عمه ی سادات
که روی نیزه ای کامل شده بیند هلالش را

 

امان از چوبه ی محمل، بگو یک زن در این محفل
ببندد بر سر خونی زینب تکه شالش را

 

محمدجواد شیرازی






امام رضا(ع)شعر مدح/مناجات



ﻛﺘﺒﻴﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺣﺮﻳﻢ ﺗﻮ، ﻣﺼﺤﻒ ﻧﻮﺭﻧﺪ
ﻛﺒﻮﺗﺮﺍﻥ ﺗﻮ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﻫﻞ ﺩﻝ، ﺣﻮﺭﻧﺪ


ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﺖ، ﺣﺪﻳﺚ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ
ﻛﻪ ﺯﺍﺋﺮﻳﻦ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺣﺸﺮ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺤﺸﻮﺭﻧﺪ

 

ﻧﺠﺎﺕ، ﺩﻭﺭ ﺳﺮ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺘﺎﻥ ﮔﺮﺩﺩ
ﻫﻠﺎﻛﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ، ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺭﻧﺪ


ﺑﻪ ﺯﺍﺋﺮﻳﻦ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻡ، ﻛﻪ ﺑﺎ ﻏﻢ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ
ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﮕﻪ، ﻛﻪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺕ ﻛﻨﻨﺪ، ﻣﺴﺮﻭﺭﻧﺪ


ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻴﺎﻥ ﺣﺮﻳﻢ ﺗﻮ، ﻣﻲ‌ﺑﺮﻡ ﺣﺴﺮﺕ
ﻛﻪ ﮔﺮﻡ ﻋﻤﺮﻩ ﻱ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﻭ ﺳﻌﻲ ﻣﺸﻜﻮﺭﻧﺪ


ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﺎﻥ ﺍﻟﻬﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺐ ﺷﺮﻑ
ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﺑﻮﺳﻲ ﺍﻳﻦ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪ، ﻣﺄﻣﻮﺭﻧﺪ


ﻫﺰﺍﺭ ﻋﻴﺴﻲ ﻣﺮﻳﻢ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻡ ﺯﺍﺋﺮ
ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻮﺳﻲ ﻋﻤﺮﺍﻥ، ﻣﻘﻴﻢ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭﻧﺪ


ﺳﻴﺎﻩ ﺭﻭﺯﻱ ﻭﻫّﺎﺑﻴﺎﻥ ﺑﺒﻴﻦ ﻛﻪ ﺯِ ﺗﻮ
ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻛﻮﺭﻧﺪ


ﮔﺪﺍﻳﻲ ﺳﺮ ﻛﻮﻱ ﺗﻮ، ﻓﻮﻕ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺧﻮﺵ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ، ﻣﺸﻬﻮﺭﻧﺪ


ﻧﺪﺍ ﺩﻫﻨﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﻘﻌﻪ، ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻣﻴﺜﻢ
ﻛﻪ ﻧﺎﺭﻫﺎ ﻫﻤﻪ، ﺍﺯ ﻓﻴﺾ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻡ، ﻧﻮﺭﻧﺪ

 

علی اصغر خواجه زاده







امام هادی(ع)-مدح و ولادت

 

سپاس و حمد خدا را که ناز و نعمتداد

به نسل‌های بشر ذات پاک فطرت داد

 

زبان برای تشکر، دهان برای بیان

نفس برای حیات و بدن به قدرت داد

 

به عالَم از درِ توحید لطفِ بی حدکرد

به آدم از رهِ تکریم، حکمِ طاعت داد

 

هدایتِ همه با آیه های قرآنش

به خالصانِ درش هدیه ی نبوت داد

 

زِ حبِّ آل محمد محبتش جاری

به شیعیان علی نعمت ولایت داد

 

کمالِ عصمت خود را به فاطمه بخشید

تمام هستی خود را به آل عصمت داد

 

به افتخار نبی و علی به معصومین

و نسل کوثریِ فاطمه امامت داد

 

پس از حسین و حسن تا علیٍُ الهادی

علیِ چارمِ خود را به آل عترت داد

 

سخن زِ حضرت ابنُ الجواد می گویم

همانکه حضرت حق، بیرقش ز نصرت داد

 

زِ لطف خاصِ خداوندی اَش در ایندوران

بدست هادیِ دین پرچم هدایت داد

 

پس از جواد به ابنُ الرضای دوم نیز

هزارویک سخنِ نغز و بحرِ حکمت داد

 

ولادتش شده بابُ الغدیر این آقا

چقدر حضرت هادی به شیعه عزت داد

 

زِ هشت سالگی اَش شد امامتَش آغاز

قیام او به همه عاشقان کرامت داد

 

قیام کرب و بلا را دوباره احیا کرد

بهای تازه ای از شوقِ بر زیارت داد

 

زیارتی زِ غدیریه، جامعه، مبسوط

زِ نَصِّ خویش بدست تمام امّت داد

 

مبارزات فراوانِ او همه تعلیم

به شیعه با عملِ خیر، درس عبرت داد

 

چو از مدینه به تبعیدِ سامرا بُردند

به شیعیان، همه طرحی دراز مدت داد

 

شیوعِ نهضتِ نامه نگاری اَش زیباست

قیامِ نرم، به یاران عجیب وحدت داد

 

منافقان به غیابش سعایتَش(1) کردند

هزینه های زیادی از این سعایت داد

 

حرامیان حرمش را محاصره کردند

ولی خدا به ولی اَش دوباره فرصت داد

 

هزار نقشه علیهِ امام ما چیدند

ولی مقاومتِ او بما بصیرت داد

 

دگر ز دشمنیِ دشمنان هَراسی نیست

زمامداریِ هادی به شیعه شوکت داد

 

هنوز هم حرم او دفاع می خواهد

مدافعِ حرمش درس استقامت داد

 

دلِ امام زمان را بدست آوردند

به پیر و مرشد ما، حضرتش بشارت داد

 

به رغمِ خصم، که آینده را برَد دربیم

امام مژده ی آینده را به امت داد

 

فریب و فتنه و تحریم و خدعه و تهدید

به لطفِ حق به شما ابتکار و همّتداد

 

لباسِ جنگ به هر رنگ در بیاید، باز.

لباسِ رزم به تن کن که جنگ عزت داد

 

اسیرِ سامره ی او همیشه در رزم است

به آن امید که شاید به ما شهادت داد

 

غریبِ سامره بود و عزیز زهرا بود

هزار راه نشان در میان غربت داد

 

اهانتی که به بزم شراب بر او شد

پیام تازه به ما در دلِ مصیبت داد

 

زِ شعر خواندنِ خود، کاخ ظلم رالرزاند

شبیهِ خطبه ی زینب، به خصم ذلّت داد

 

گریزِ روضه ی ما مجلس شرابِ یزید.

چگونه بود که دشمن به خویش جرأت داد

 

شکستنِ لب و دندان به  جایخود، اما

به دخترِ شهِ خوبان چگونه تهمت داد

 

زِ بوسه ای که رباب از سرِ بریدهگرفت

برای گریه به آل حسین مهلت داد


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-سخن چینی کردن، بدگویی کردن، تهمت زدن









چهاردهم-مناجات المعتصمین

(رازو نیاز پناه جویان)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اشهمیشگی است.

اللّٰهُمَّ یَا مَلَاذَ اللَّائِذِینَ، وَیَامَعَاذَ الْعَائِذِینَ، وَیَا مُنْجِىَ الْهَالِكِینَ، وَیَا عَاصِمَالْبَائِسِینَ، وَیَا رَاحِمَ الْمَساكِینِ، وَیَا مُجِیبَ الْمُضْطَرِّینَ، وَیَاكَنْزَ الْمُفْتَقِرِینَ، وَیَا جابِرَ الْمُنْكَسِرِینَ ، وَیَا مَأْوَىالْمُنْقَطِعِینَ، وَیَا نَاصِرَ الْمُسْتَضْعَفِینَ، وَیَا مُجِیرَ الْخائِفِینَ،وَیَا مُغِیثَ الْمَكْرُوبِینَ، وَیَا حِصْنَ اللَّاجِینَ، إِنْ لَمْ أَعُذْبِعِزَّتِكَ فَبِمَنْ أَعُوذُ؟ وَ إِنْ لَمْ أَلُذْ بِقُدْرَتِكَ فَبِمَنْأَلُوذُ؟ 

خدایا، ای پشتیبان پناه‌جویان وای پناه پناهندگان و ای رهایی بخش هلاک شدگان و ای نگهدار بینوایان و ای مهرورز بی‌چیزانو ای اجابت کننده درماندگان و ای گنجینه تهیدستان و ای جبران کننده شکست خوردگان وای جایگاه آوارگان و ای یاور ناتوان‌شمردگان و ای پناه‌دهنده ترسیدگان و ای غمگسارغم‌زدگان و ای دژ پناهندگان، اگر به عزّتت پناه نیاورم پس به که پناه برم و اگر بهقدرتت پناهنده نشوم، به که 

پناهنده شوم؟

وَقَدْ أَلْجَأَتْنِى الذُّنُوبُ إِلَىالتَّشَبُّثِ بِأَذْیَالِ عَفْوِكَ، وَأَحْوَجَتْنِى الْخَطَایَا إِلَىاسْتِفْتاحِ أَبْوَابِ صَفْحِكَ؛ وَدَعَتْنِى الْإِساءَةُ إِلَى الْإِناخَةِبِفِنَاءِ عِزِّكَ، وَحَمَلَتْنِى الْمَخَافَةُ مِنْ نِقْمَتِكَ عَلَىالتَّمَسُّكِ بِعُرْوَةِ عَطْفِكَ، وَمَا حَقُّ مَنِ اعْتَصَمَ بِحَبْلِكَ أَنْیُخْذَلَ، وَلَا یَلِیقُ بِمَنِ اسْتَجَارَ بِعِزِّكَ أَنْ یُسْلَمَ أَوْ یُهْمَلَ .

گناهان وادارم ساخته که به دامان گذشتت چنگزنم و خطاها محتاجم کرده که از تو خواهم، درهای چشم‌پوشی‌ات را بر من بگشایی؛ وبدی‌ها مرا فراخوانده تا به آستان عزّتت بار اندازم و هراس از انتقام وادارم کردهکه به دستاویز مهرت چنگ زنم، کسی که به ریسمانت چنگ زده سزاوار نیست خوار گردد وآن‌که به عزّتت پناهنده شده، شایسته نیست رها گردد یا واگذاشته شود،

إِلٰهِى فَلا تُخْلِنا مِنْ حِمَایَتِكَ،وَلَا تُعْرِنا مِنْ رِعَایَتِكَ، وَذُدْنا عَنْ مَوارِدِ الْهَلَكةِ، فَإِنَّابِعَیْنِكَ وَفِى كَنَفِكَ وَلَكَ، أَسْأَلُكَ بِأَهْلِ خَاصَّتِكَ مِنْمَلَائِكَتِكَ وَالصَّالِحِینَ مِنْ بَرِیَّتِكَ، أَنْ تَجْعَلَ عَلَیْنا واقِیَةًتُنْجِینا مِنَ الْهَلَكَاتِ، وَتُجَنِّبُنا مِنَ الْآفاتِ، وَتُكِنُّنا مِنْدَوَاهِى الْمُصِیبَاتِ، وَأَنْ تُنْزِلَ عَلَیْنا مِنْ سَكِینَتِكَ، وَأَنْتُغَشِّىَ وُجُوهَنا بِأَ نْوارِ مَحَبَّتِكَ، وَأَنْ تُؤْوِیَنا إِلَىٰ شَدِیدِرُكْنِكَ، وَأَنْ تَحْوِیَنا فِى أَكْنافِ عِصْمَتِكَ، بِرَأْفَتِكَ وَرَحْمَتِكَیَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدایا ما را از حمایتت محروم مکن و از پوششرعایتت مساز و از پرتگاه‌های هلاک دورم کن، زیرا ما در سایه توجه تو و درحمایت تو به سر می‌بریم و از توییم، از تو می‌خواهم به‌حق خاصان از فرشتگانت وشایستگان از بندگانت که برای ما سپری قرار دهی که ما را از هلاکت‌ها برهاند و ازآفات برکنار دارد و از بلاهای سخت نگهداری کند و هم اینکه آرامش خود را بر ما نازلکنی و چهره‌های ما را به انوار محبتت پرفروغ گردانی و ما را در پناهگاه محکمت پناهدهی و در کناره‌های نگهداری خویش بگنجانی، به‌حق مهر و رحمتت ای مهربان‌ترینمهربانان.








پانزدهم-مناجات اّاهدین

(رازو نیاز پارسایان)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اشهمیشگی است؛

إِلٰهِى أَسْكَنْتَنا داراً حَفَرَتْ لَناحُفَرَ مَكْرِها، وَعَلَّقَتْنا بِأَیْدِى الْمَنایا فِى حَبَائِلِ غَدْرِها،فَإِلَیْكَ نَلْتَجِئُ مِنْ مَكَائِدِ خُدَعِها، وَبِكَ نَعْتَصِمُ مِنَالاغْتِرارِ بِزَخَارِفِ زِینَتِها، فَإِنَّهَا الْمُهْلِكَةُ طُلَّابَهَا،الْمُتْلِفَةُ حُلَّالَهَا، الْمَحْشُوَّةُ بِالْآفاتِ، الْمَشْحُونَةُبِالنَّكَبَاتِ.

خدایا، ما را در خانه‌ای ساکن نموده‌ای کهگودال‌های فریبش را برای ما آماده ساخته و در شبکه‌های خیانتش به دست‌های مرگآویخته، از دام‌های فریبش به تو پناه می‌آوریم و چنگ می‌زنیم از مغرور شدن بهزیورهای آراسته‌اش به عنایت تو که این دنیا خواهندگانش را هلاک می‌سازد و واردینشرا نابود می‌کند، آکنده به آفت‌هاست، انباشته از نکبت‌هاست.

إِلٰهِى فَزَهِّدْنا فِیها، وَسَلِّمْنامِنْها بِتَوْفِیقِكَ وَعِصْمَتِكَ، وَانْزَعْ عَنَّا جَلابِیبَ مُخالَفَتِكَ،وَتَوَلَّ أُمُورَنا بِحُسْنِ كِفایَتِكَ؛ وَأَوْفِرْ مَزِیدَنا مِنْ سَعَةِرَحْمَتِكَ، وَأَجْمِلْ صِلاتِنا مِنْ فَیْضِ مَواهِبِكَ، وَاغْرِسْ فِىأَفْئِدَتِنا أَشْجارَ مَحَبَّتِكَ، وَأَتْمِمْ لَنا أَنْوارَ مَعْرِفَتِكَ،وَأَذِقْنا حَلاوَةَ عَفْوِكَ وَلَذَّةَ مَغْفِرَتِكَ، وَأَقْرِرْ أَعْیُنَنایَوْمَ لِقائِكَ بِرُؤْیَتِكَ، وَأَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قُلُوبِنا كَمافَعَلْتَ بِالصَّالِحِینَ مِنْ صَفْوَتِكَ وَالْأَبْرارِ مِنْ خَاصَّتِكَ،بِرَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، وَ یَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِینَ.

خدایا ما را به دنیا بی‌رغبت کن و به توفیق وعصمتت ما را از آن سلامت بدار و جامه‌های مخالفت را از هستی‌مان برکن و با حسنکفایتت امور ما را سرپرستی فرما؛ و فزونی سهم ما را از رحمت گسترده‌ات کامل گردانو از چشمه‌سار مواهبت عطای ما را نیکو گردان و در سرزمین دل‌های ما درختان محبتترا بکار و انوار معرفتت را بر ما کامل کن و شیرینی گذشت و لذّت آمرزشت را به مابچشان و دیدگان ما را در جهان دیگر به دیدارت روشن فرما و محبّت دنیا را از دل مابیرون کن، آن‌گونه که درباره نیکوکاران برگزیده‌ات و خاصان نیکوکردارت انجام دادی،به‌حق مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان و ای گرامی‌ترین گرامیان.








یازدهم-مناجات المُفتَقِرین

(راز و نیاز نیازمندان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اشهمیشگی است.

إِلٰهِى كَسْرِى لَایَجْبُرُهُ إِلّا لُطْفُكَوَحَنانُكَ، وَفَقْرِى لَایُغْنِیهِ إِلّا عَطْفُكَ وَ إِحْسَانُكَ، وَرَوْعَتِىلَایُسَكِّنُها إِلّا أَمانُكَ، وَذِلَّتِى لَایُعِزُّها إِلّا سُلْطانُكَ،وَأُمْنِیَّتِى لَایُبَلِّغُنِیها إِلّا فَضْلُكَ، وَخَلَّتِى لَایَسُدُّها إِلّاطَوْلُكَ، وَحَاجَتِى لَا یَقْضِیها غَیْرُكَ، وَكَرْبِى لَایُفَرِّجُهُ سِوَىٰرَحْمَتِكَ، وَضُرِّى لَایكْشِفُهُ 

غَیْرُ رَأْفَتِكَ،

خدایا، شکستگی‌ام را جز لطف و محبتت جبراننکند و تهیدستی‌ام را بی‌نیازی نرساند جز مهر و احسانت و هراسم را جز امان تو آرامننماید و خواری‌ام را جز توانایی‌ات به عزّت تبدیل نکند و مرا جز فضلت به آرزویمنرساند و شکاف فقرم را جز احسان تو پر نکند و حاجتم را کسی جز تو بر نیاورد و غم‌زدگی‌امرا جز رحمتت برطرف ننماید و بدحالی‌ام را جز مهرت نگشاید.

وَغُلَّتِى لَایُبَرِّدُها إِلّا وَصْلُكَ،وَلَوْعَتِى لَایُطْفِیها إِلّا لِقاؤُكَ، وَشَوْقِى إِلَیْكَ لَایَبُلُّهُ إِلّاالنَّظَرُ إِلَىٰ وَجْهِكَ، وَقَرارِى لَایَقِرُّ دُونَ دُنُوِّى مِنْكَ؛وَلَهْفَتِى لَا یَرُدُّها إِلّا رَوْحُكَ، وَسُقْمِى لَایَشْفِیهِ إِلّا طِبُّكَ،وَغَمِّى لَایُزِیلُهُ إِلّا قُرْبُكَ، وَجُرْحِى لَایُبْرِئُهُ إِلّا صَفْحُكَ،وَرَیْنُ قَلْبِى لَایَجْلُوهُ إِلّا عَفْوُكَ، وَوَسْوَاسُ صَدْرِى لَایُزِیحُهُإِلّا أَمْرُكَ،

 و سوزسینه‌ام را جز وصل تو خنک نکند و آتش درونم را جز دیدارت خاموش نگرداند و بر حرارتشوقم به تو جز نگاه به جمالت آب نریزد و آرامشم بدون نزدیک شدن به حضرتت برقرارنشود؛ و حسرتم را جز نسیم رحمتت برنگرداند و بیماری‌ام را جز درمانت شفا ندهد وغمم را جز مقام قربت برطرف نسازد و زخمم را جز چشم‌پوشی‌ات التیام ندهد و آلودگیدلم را جز گذشت تو نزداید و وسواس سینه‌ام را جز فرمانت از میان نبرد، ای نهایتآرزوی آرزومندان،

فَیَا مُنْتَهىٰ أَمَلِ الْآمِلِینَ، وَیَاغَایَةَ سُؤْلِ السَّائِلِینَ، وَیَا أَقْصَىٰ طَلِبَةِ الطَّالِبِینَ، وَیَاأَعْلَىٰ رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ، وَیَا وَلِىَّ الصَّالِحِینَ، وَیَا أَمانَالْخَائِفِینَ، وَیَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ، وَیَا ذُخْرَالْمُعْدِمِینَ، وَیَا كَنْزَ الْبَائِسِینَ، وَیَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ؛وَیَا قَاضِىَ حَوَائِجِ الْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِینِ، وَیَا أَكْرَمَالْأَكْرَمِینَ، وَیَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ،

ای غایت خواهش خواهندگان، ای دورترین مطلوبجویندگان، ای والاترین رغبت راغبان، ای سرپرست شایستگان، ای امان ترسیدگان، ایاجابت کننده دعای بیچارگان، ای ذخیره ناداران، ای گنج بینوایان، ای فریادرسدادخواهان؛ ای برآورنده حاجات تهیدستان و بر خاک‌نشستگان، ای کریم‌ترین کریمان، ایمهربان‌ترین مهربانان،

لَكَ تَخَضُّعِى وَسُؤالِى، وَ إِلَیْكَتَضَرُّعِى وَابْتِهالِى، أَسْأَلُكَ أَنْ تُنِیلَنِى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِكَ،وَتُدِیمَ عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِكَ، وَهَا أَنَا بِبابِ كَرَمِكَ واقِفٌ، وَ لِنَفَحاتِبِرِّكَ مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِكَ الشَّدِیدِ مُعْتَصِمٌ، 

وَبِعُرْوَتِكَالْوُثْقىٰ مُتَمَسِّكٌ،

فروتنی و خواهشم به پیشگاه توست و زاری و ناله‌امبسوی تو، از تو می‌خواهم مرا به نسیم خرسندی‌ات برسانی و نعمت‌های نیکویت را بر منتداوم بخشی، من اینک بر در خانه کرمت ایستاده‌ام و در معرض نسیم‌های نیکی‌ات قراردارم و به رشته محکمت چنگ زده‌ام و به دست‌آویز استوارت دست آویختم،

إِلٰهِى ارْحَمْ عَبْدَكَ الذَّلِیلَ، ذَااللِّسَانِ الْكَلِیلِ، وَالْعَمَلِ الْقَلِیلِ، وَامْنُنْ عَلَیْهِ بِطَوْلِكَالْجَزِیلِ، وَاكْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّكَ الظَّلِیلِ، یَا كَرِیمُ یَا جَمِیلُ، 

یَاأَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدایا بر بنده خوارت که زبانش گنگ و عملش اندکاست رحم کن و با احسان پیوسته و برجسته‌ات بر او منّت گذار و او را زیر سایه بلندتحمایت فرما، ای گرامی، ای زیبا، ای مهربان‌ترین مهربانان.








دوازدهم-مناجات العـارفــین

(راز و نیاز عارفان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اشهمیشگی است.

إِلٰهِى قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِثَنائِكَ كَما یَلِیقُ بِجَلالِكَ، وَعَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ إِدْراكِ كُنْهِجَمالِكَ، وَانْحَسَرَتِ الْأَبْصارُ دُونَ النَّظَرِ إِلىٰ سُبُحاتِ وَجْهِكَ،

وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِیقاً إِلَىٰمَعْرِفَتِكَ، إِلّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ .خدایا، زبان‌ها از ادای ثنایت آن‌چنان‌که شایسته عظمت توست کوتاهاست و خِردها از درک ژرفای جمالت ناتوان است و دیده‌ها از تماشای بزرگی‌های ذاتتدرمانده است، برای خلق راهی به‌سوی شناسایی‌ات جز ناتوانی از شناختت قرار ندادی،

إِلٰهِى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذِینَتَرَسَّخَتْ أَشْجارُ الشَّوْقِ إِلَیْكَ فِى حَدائِقِ صُدُورِهِمْ، وَأَخَذَتْلَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ، فَهُمْ إِلَىٰ أَوْكارِ الْأَفْكارِیَأْوُونَ، وَفِى رِیاضِ الْقُرْبِ وَالْمُكاشَفَةِ یَرْتَعُونَ، وَ مِنْ حِیَاضِالْمَحَبَّةِ بِكَأْسِ الْمُلاطَفَةِ یَكْرَعُونَ.

خدایا ما را از کسانی قرار ده که شاخسارهایاشتیاق به سویت در بوستان‌های سینه‌هایشان استوار و پابرجا شده است و سوز عشقت درکانون دل‌هایشان برافروخته، از این روی به آشیانه اندیشه‌های والا جای گیرند و درگلستان قرب و مکاشفه‌ات می‌گردند و از حوض ‌های محبّتت با جام ملاطفت می‌نوشند.

وَ شَرائِعَ الْمُصافاةِ یَرِدُونَ، قَدْكُشِفَ الْغِطاءُ عَنْ أَبْصارِهِمْ، وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُ الرَّیْبِ عَنْعَقَائِدِهِمْ وَ ضَمَائِرِهِمْ، وَانْتَفَتْ مُخَالَجَةُ الشَّكِّ عَنْقُلُوبِهِمْ وَسَرَائِرِهِمْ، وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقِیقِ الْمَعْرِفَةِصُدُورُهُمْ، وَ عَلَتْ لِسَبْقِ السَّعَادَةِ فِى اَّهَادَةِ هِمَمُهُمْ، وَ عَذُبَفِى مَعِینِ الْمُعَامَلَةِ شِرْبُهُمْ، وَطَابَ فِى مَجْلِسِ الْأُنْسِسِرُّهُمْ، وَأَمِنَ فِى مَوْطِنِ الْمَخَافَةِ سِرْبُهُمْ، وَاطْمَأَنَّتْبِالرُّجُوعِ إِلَىٰ رَبِّ الْأَرْبابِ أَنْفُسُهُمْ؛

و در کنار نهرهای صفا وارد می‌شوند، درحالیکهپرده از دیدگانشان برداشته شده و تاریکی دودلی از باورها و ضمایرشان زدوده گشته وخلجان شک از دل‌ها و باطنشان بیرون رفته و سینه‌هایشان با تحقّق معرفت، گشوده شدهو همّت شان برای پیشی گرفتن در میدان خوشبختی بر اثر زهد، بلندی گرفته و نوشیدنشاندر چشمه زلال کردار، گوارا شده و باطنشان در مجلس انس، پاکیزه گشته و راهشان درجای ترسناک، ایمنی یافته و جانشان با رجوع به رب الارباب، اطمینان یافته.

وَ تَیَقَنَتْ بِالْفَوْزِ وَالْفَلَاحِأَرْواحُهُمْ، وَ قَرَّتْ بِالنَّظَرِ إِلَىٰ مَحْبُوبِهِمْ أَعْیُنُهُمْ،وَاسْتَقَرَّ بِإِدْرَاكِ السُّؤْلِ وَنَیْلِ الْمَأْمُولِ قَرارُهُمْ، وَرَبِحَتْفِى بَیْعِ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ تِجَارَتُهُمْ .

و ارواحشان به نیکبختی و رستگاری، یقین یافتهو دیدگانشان با نظر به محبوبشان، روشنی گرفته و آرامش شان با دریافت خواهش و رسیدنبه آرزو، استقرار یافته و تجارتشان در فروش دنیا به آخرت 

سود بخش بوده،

إِلٰهِى مَا أَلَذَّ خَواطِرَ الْإِلْهامِبِذِكْرِكَ عَلَى الْقُلُوبِ! وَ مَا أَحْلَى الْمَسِیرَ إِلَیْكَ بِالْأَوْهامِفِى مَسالِكِ الْغُیُوبِ ! وَمَا أَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّكَ ! وَمَا أَعْذَبَ شِرْبَقُرْبِكَ، فَأَعِذْنا مِنْ طَرْدِكَ وَ إِبْعادِكَ، وَاجْعَلْنا مِنْ أَخَصِّ عَارِفِیكَ،وَأَصْلَحِ عِبَادِكَ، وَأَصْدَقِ طَائِعِیكَ، وَأَخْلَصِ عُبَّادِكَ، یَا عَظِیمُیَا جَلِیلُ، یَا كَرِیمُ یَا مُنِیلُ، بِرَحْمَتِكَ وَمَنِّكَ یَا أَرْحَمَالرَّاحِمِینَ.

خدایا، چه لذّت‌بخش است در دل‌ ها خاطراتالهام گرفته از یادت و چقدر شیرین است پویش به‌سوی تو با مرکب اندیشه‌ها در راه‌هایغیب و طعم عشقت چه خوش و شربت مقام قربت چقدر گوارا است، پس ما را از راندن و دورکردنت پناه ده و از خاص‌ترین عارفانت و شایسته‌ترین بندگانت و راست‌گوترین فرمان‌برانتو خالص‌ترین پرستندگانت قرار داده، ای بزرگ، ای باشکوه، ای گرامی، ای بخشنده، بهمهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان.








سیزدهم-مناجات الذّاکــرین

(راز و نیاز اهل ذکر)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اشهمیشگی است.

إِلٰهِى لَوْلَا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِأَمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْرِى إِیَّاكَ عَلَىٰ أَنَّ ذِكْرِى لَكَبِقَدْرِى لَابِقَدْرِكَ، وَمَا عَسَىٰ أَنْ یَبْلُغَ مِقْدارِى حَتَّىٰ أُجْعَلَمَحَلّاً لِتَقْدِیسِكَ، وَمِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیَانُ ذِكْرِكَعَلَىٰ أَلْسِنَتِنا، وَ إِذْنُكَ لَنا بِدُعائِكَ وَتَنْزِیهِكَ وَ تَسْبِیحِكَ .

خدایا، اگر پذیرش فرمانت بر من واجب نبود هرآینه پاک نگاه می‌داشتمت از اینکه ذکر تو گویم، چه ذکر من تو را به‌اندازه کاستیمن است نه برازنده کمال تو، شأن و اندازه من چقدر می‌تواند بالا رود تا ظرف تقدیستو قرار گیرم؟ از بزرگ‌ترین نعمت‌ها بر ما جاری شدن ذکر تو بر زبان ماست و اجازه‌اتبه ماست که تو را بخوانیم و تنزیه و 

تسبیح گوییم،

إِلٰهِى فَأَلْهِمْنا ذِكْرَكَ فِى الْخَلَاءِوَالْمَلَاءِ، وَاللَّیْلِ وَالنَّهارِ، وَالْإِعْلانِ وَالْإِسْرارِ، وَ فِىالسَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ، وَ آنِسْنا بِالذِّكْرِ الْخَفِیِّ، وَاسْتَعْمِلْنابِالْعَمَلِ اَّكِیِّ وَالسَّعْىِ الْمَرْضِیِّ، وَجازِنا بِالْمِیزانِالْوَفِیِّ.

خدایا پس ذکرت را به ما الهام کن در نهان وآشکار و شب و روز و پیدا و پنهان و در خوشی و ناخوشی و ما را به ذکر پنهان مأنوسفرما و به عمل پاکیزه و کوشش پسندیده بکار گیر و به میزان کامل پاداشمان ده،

إِلٰهِی بِكَ هامَتِ الْقُلُوبُ الْوَالِهَةُ،وَعَلَىٰ مَعْرِفَتِكَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبایِنَةُ؛ فَلَاٰ تَطْمَئِنُّالْقُلُوبُ إِلّا بِذِكْرَاكَ، وَ لَا تَسْكُنُ النُّفُوسُ إِلّا عِنْدَ رُؤْیاكَ،أَنْتَ الْمُسَبَّحُ فِى كُلِّ مَكَانٍ، وَالْمَعْبُودُ فِى كُلِّ زَمَانٍ،وَالْمَوْجُودُ فِى كُلِّ أَوَانٍ، وَالْمَدْعُوُّ بِكُلِّ لِسَانٍ،وَالْمُعَظَّمُ فِى كُلِّ جَنانٍ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَیْرِذِكْرِكَ، وَمِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَیْرِ أُنْسِكَ، وَمِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِقُرْبِكَ، وَمِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طَاعَتِكَ .

خدایا دل‌های عاشق، شیفته تو هستند و خردهایجدای از هم، بر معرفتت گرد آمده‌اند؛ بدین خاطر دل‌ها آرام نگیرند جز به یاد تو وجان‌ها جز به هنگام مشاهده‌ات راحتی نیابند، تو تنزیه‌شده‌ای در هرجا و پرستیدهگشته‌ای در هرگاه و در همواره روزگار بوده‌ای و به هر زبان خوانده شده‌ای و در هردلی بزرگداشت شده‌ای و از هر لذّتی به جز ذکر تو و از هر آسایشی جز همدمی با تو واز هر شادمانی به غیر قرب تو و از هر شغلی جز طاعت تو پوزش می‌جویم،

إِلٰهِى أَنْتَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ ﴿یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّٰهَذِكْراً كَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً﴾ وَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ:﴿فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ﴾،  فَأَمَرْتَنا بِذِكْرِكَ، وَ وَعَدْتَناعَلَیْهِ أَنْ تَذْكُرَنا تَشْرِیفاً لَنا وَتَفْخِیماً وَ إِعْظَاماً، وَهَا نَحْنُذَاكِرُوكَ كَما أَمَرْتَنا، فَأَنْجِزْ لَنا مَا وَعَدْتَنا، یَا ذاكِرَالذَّاكِرِینَ، 

وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدایا تو گفتی و گفتارت حق است که: ای کسانیکه ایمان آورده‌اید خدا را بسیار یاد کنید و در بامداد و شامگاه او را تسبیحگویید» و تو گفتی و گفتارت حق است: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم» ما را به یادکردنت فرمان دادی و وعده فرمودی که تو نیز از روی شرافت و عزّت و کرامت بخشیدن بهما، ما را یاد کنی، اکنون برابر با فرمانت تو را یاد می‌کنیم، پس تو نیز به وعده‌اتوفا کن، ای یادآور یادکنندگان و ای مهربان‌ترین مهربانان.





امام رضا(ع)شعربا زمزمه

ایمرقد نورانی تو خانه خورشید

ازهر شبکه پنجره ات روزن امید

 

یا ضامن آهو – یا ضامن آهو

 

مندرد دلم با کسی ابراز نـکردم

منسفره دل پیش کسی بازنکردم

 

یا ضامن آهو – یا ضامن آهو

 

میدانیو دانم که بدی دارم وپستم

بیرونمکن ازخانه که مهمان توهستم

 

یا ضامن آهو – یا ضامن آهو

 

برما تو امیدی تو پناهی تو مرادی

همباب مرادی تو و هم باب جوادی

 

یا ضامن آهو – یا ضامن آهو

 

حـرفهایمـرا بـر سر کوی تو حواله

آمـدزِ درِ خـانه گدای همه ساله

 

یا ضامن آهو – یا ضامن آهو

 

منآمـده ام بر در تـو سر بسـپارم

منجای دگر جز در این خانه ندارم

 

یا ضامن آهو – یا ضامن آهو









اوّل-مناجات التّائبین

(راز و نیاز توبه کنندگان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

إِلٰهِى أَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَمَذَلَّتِى، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتِى، وَأَماتَقَلْبِى عَظِیمُ جِنایَتِى، فَأَحْیِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْكَ یَا أَمَلِىوَبُغْیَتِى، وَیَا سُؤْلِى وَمُنْیَتِى، فَوَعِزَّتِكَ ما أَجِدُ لِذُنُوبِىسِواكَ غافِراً، وَلَا أَرَىٰ لِكَسْرِى غَیْرَكَ جابِراً، وَقَدْ خَضَعْتُبِالْإِنابَةِ إِلَیْكَ، وَعَنَوْتُ بِالاسْتِكانَةِ لَدَیْكَ، فَإِنْ طَرَدْتَنِىمِنْ بابِكَ فَبِمَنْ أَلُوذُ؟ وَإِنْ رَدَدْتَنِى عَنْ جَنابِكَ فَبِمَنْ أَعُوذُ؟ فَوا أَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتِى وَافْتِضاحِى، وَوا لَهْفاهُ مِنْ سُوءِ عَمَلِىوَاجْتِراحِى .

خدایا! گناهان بر من لباس خواری پوشانده ودوری از تو جامه درماندگی بر تنم پیچیده و بزرگی جنایتم دلم را میرانده، پس آن رابا توبه به درگاهت زنده کن، ای آرزویم و مرادم و خواسته‌ام و امیدم، به عزّتتسوگند برای گناهانم آمرزنده‌ای جز تو نمی‌یابم و برای دل‌شکستگی ‌ام جبران‌کننده‌ایجز تو نمی‌بینم، به پیشگاهت با توبه و انابه فروتنی نمودم و با ذلّت و خواری، بهدرگاهت تسلیم شدم، اگر مرا از درگاهت برانی به که روی آورم؟ و اگر از آستانتبازگردانی به که پناه برم؟ در این حال افسوس از شرمندگی و رسوایی‌ام و دریغ اززشتی کردار و فراهم آوردن گناهانم،

أَسْأَلُكَ یَا غافِرَ الذَّنْبِ الْكَبِیرِ،وَیَا جابِرَ الْعَظْمِ الْكَسِیرِ، أَنْ تَهَبَ لِى مُوبِقاتِ الْجَرائِرِ،وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ السَّرائِرِ، وَلَا تُخْلِنِى فِى مَشْهَدِالْقِیامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِكَ وَغَفْرِكَ، وَلَا تُعْرِنِى مِنْ جَمِیلِصَفْحِكَ وَسَتْرِكَ .

ای آمرزنده گناهان بزرگ و ای جبران‌کنندهاستخوان شکسته، از تو درخواست می‌کنم که گناهان تباه‌کننده‌ام را بر من ببخشایی وبر من بپوشانی پنهان‌کاری‌های رسواکننده‌ام را و مرا در عرصه قیامت از نسیم گذشت وآمرزشت بی‌بهره مگذاری و از پوشش زیبای چشم‌پوشی‌ات عریان و بی‌پوشش رها نسازی،

إِلٰهِى ظَلِّلْ عَلىٰ ذُنُوبِى غَمامَرَحْمَتِكَ، وَأَرْسِلْ عَلىٰ عُیُوبِى سَحابَ رَأْفَتِكَ؛خدایا سایه رحمتت را برگناهانم بینداز و ابر مهربانی‌ات را به‌سوی عیب‌هایم گسیل کن؛إِلٰهِى هَلْیَرْجِعُ الْعَبْدُ الْآبِقُ إِلّا إِلىٰ مَوْلاهُ ؟ أَمْ هَلْ یُجِیرُهُ مِنْسَخَطِهِ أَحَدٌ سِواهُ ؟ إِلٰهِى إِنْ كانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَةًفَإِنِّى وَعِزَّتِكَ مِنَ النَّادِمِینَ، وَ إِنْ كانَ الاسْتِغْفارُ مِنَالْخَطِیئَةِ حِطَّةً فَإِنِّى لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، لَكَ الْعُتْبَىٰحَتَّىٰ تَرْضَىٰ .خدایا!

آیا برده فراری جز به‌جانب مولایش باز می‌گردد؟یا کسی به او از خشم مولایش، جز مولایش پناه می‌دهد؟ خدایا اگر پشیمانی از گناهتوبه است، پس به عزّتت سوگند که من از پشیمانانم و اگر آمرزش طلبی از خطاکاری سببفروریختن خطاها از پرونده است، من از آمرزش خواهانم، حق رضایت با توست تا راضیشوی،

إِلٰهِى بِقُدْرَتِكَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ،وَبِحِلْمِكَ عَنِّى اعْفُ عَنِّى، وَبِعِلْمِكَ بِى ارْفَقْ بِى . إِلٰهِى أَنْتَالَّذِى فَتَحْتَ لِعِبادِكَ بَاباً إِلىٰ عَفْوِكَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ،فَقُلْتَ ﴿تُوبُوا إِلَى اللّٰهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾؛ فَمَاعُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ ؟ إِلٰهِى إِنْ كانَ قَبُحَالذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ .

خدایا با قدرتت بر من، توبه‌ام را بپذیر و بابردباری‌ات نسبت به من، از من درگذر و با آگاهی‌ات از حال من، با من مدارا فرما،خدایا تویی که به روی بندگانت دری به‌سوی بخششت گشودی و آن را توبه نامیدی و خودفرمودی: بازگردید به‌جانب خدا، بازگشتی خالصانه»؛ پس عذر کسی که از ورود به ایندر پس از گشوده شدنش غفلت ورزد چه می‌تواند باشد؟ خدایا اگر نافرمانی و گناه ازبنده‌ات زشت بود، پس گذشت از جانب تو زیباتر است،

إِلٰهِى مَا أَنَا بِأَوَّلِ مَنْ عَصَاكَفَتُبْتَ عَلَیْهِ، وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِكَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ، یَا مُجِیبَالْمُضْطَرِّ، یَا كَاشِفَ الضُّرِّ، یَا عَظِیمَ الْبِرِّ، یَا عَلِیماً بِمَافِى السِّرِّ، یَا جَمِیلَ السِّتْرِ، اسْتَشْفَعْتُ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَإِلَیْكَ، وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِكَ وَتَرَحُّمِكَ لَدَیْكَ، فَاسْتَجِبْ دُعائِى،وَلَا تُخَیِّبْ فِیكَ رَجائِى، وَتَقَبَّلْ تَوْبَتِى، وَكَفِّرْ خَطِیئَتِى،بِمَنِّكَ وَرَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدایا نخستین کسی نیستم که تو را نافرمانیکرده و حضرتت توبه پذیرش شدی و خود را در معرض احسانت قرار داده و تو مورد احسانشقرار دادی، ای پاسخگوی درماندگان، ای برطرف‌کننده زیان، ای بزرگ نیکی، ای داناینهان، ای زیبا پرده‌پوش، به جود و کرمت به‌سوی تو شفاعت می‌جویم و توسّل می‌کنمنزد تو، به فضل و رحمتت دعایم را اجابت کن، امیدم را به خود ناامید مساز و توبه‌امرا بپذیر و با احسان و مهرت خطاهایم را نادیده گیر، ای مهربان‌ترین مهربانان.








دوّم-مناجات الشّاكین

(راز و نیاز شاکیان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

إِلٰهِى إِلَیْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِأَمَّارَةً، وَ إِلَى الْخَطِیئَةِ مُبادِرَةً، وَبِمَعاصِیكَ مُولَعَةً، وَلِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً، تَسْلُكُ بِى مَسالِكَ الْمَهَالِكِ، وَتَجْعَلُنِىعِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ، كَثِیرَةَ الْعِلَلِ، طَوِیلَةَ الْأَمَلِ، إِنْمَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ، وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ، مَیَّالَةًإِلَى اللَّعِْبِ وَاللَّهْوِ، مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَالسَّهْوِ، تُسْرِعُبِى إِلى الْحَوْبَةِ ، وَتُسَوِّفُنِى بِالتَّوْبَةِ .

خدایا از نفسی که فراوان به بدی فرمان می‌دهدبه تو شکایت می‌کنم، همان نفسی که شتابنده به‌سوی خطا و آزمند به انجام گناهان ودر معرض خشم توست، نفسی که مرا به راه هلاکت می‌کشاند و هستی‌ام را نزد تو از پست‌ترینتباه‌شدگان قرار می‌دهد، بیماری‌هایش بسیار، آرزویش دراز است، اگر گزندی به او دررسد بی‌تابی می‌کند و اگر خیری به او رسد از انفاقش دریغ می‌ورزد، به بازی وهوسرانی میل بسیار دارد، از غفلت و اشتباه آکنده است، مرا به‌تندی به‌جانب گناه می‌راندو با من در توبه و ندامت امروز و فردا می‌کند،

الِٰهِى أَشْكُو إِلَیْكَ عَدُوّاًیُضِلُّنِى، وَشَیْطاناً یُغْوِینِى، قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْواسِ صَدْرِى،وَأَحاطَتْ هَواجِسُه بِقَلْبِى، یُعاضِدُ لِىَ الْهَوىٰ، وَیُزَیِّنُ لِى حُبَّالدُّنْیا، وَیَحُولُ بَیْنِى وَبَیْنَ الطَّاعَةِ وَاُّلْفىٰ؛

خدایا از دشمنی که گمراهم می‌کند و از شیطانیکه به بی‌راهه‌ام می‌برد به تو شکایت می‌کنم، شیطانی که سینه‌ام را از وسوسهانباشته و زمزمه‌های خطرناکش قلبم را فرا گرفته است، شیطانی که با هوا و هوس برایمکمک می‌کند و عشق به دنیا را در دیدگانم زیور می‌بخشد و بین من و بندگی و مقام قربپرده می‌افکند؛

إِلٰهِى إِلَیْكَ أَشْكُو قَلْباً قاسِیاًمَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً، وَبِالرَّیْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبِّساً،وَعَیْناً عَنِ الْبُكاءِ مِنْ خَوْفِكَ جامِدَةً، وَ إِلىٰ ما تَسُرُّها طامِحَةً .

خدایا از دل همچون سنگی که با وسوسه زیرورو می‌شودو به آلودگی گناه و سیاهی نافرمانی آلوده شده به تو شکایت می‌کنم، خدایا از چشمیکه از گریه ناشی از هراس تو خشک شده و در عوض به مناظری که خوش‌آیند آن است خیرهگشته به تو گلایه می‌کنم،

إِلٰهِى لَاحَوْلَ لِى وَلَا قُوَّةَ إِلّابِقُدْرَتِكَ، وَلَا نَجاةَ لِى مِنْ مَكارِهِ الدُّنْیا إِلّا بِعِصْمَتِكَ،فَأَسْأَلُكَ بِبَلاغَةِ حِكْمَتِكَ، وَنَفاذِ مَشِیئَتِكَ، أَنْ لَاتَجْعَلَنِىلِغَیْرِ جُودِكَ مُتَعَرِّضاً، وَلَا تُصَیِّرَنِى لِلْفِتَنِ غَرَضاً، وَكُنْلِى عَلَى الْأَعْداءِ ناصِراً، وَعَلَى الْمَخازِى وَالْعُیُوبِ ساتِراً، وَمِنَالْبَلاءِ واقِیاً، وَعَنِ الْمَعاصِى عاصِماً، بِرَأْفَتِكَ وَرَحْمَتِكَ یَاأَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدایا توان و نیرویی برای من جز به قدرت تونیست، راه نجاتی از گرفتاری‌های دنیا جز نگهداری تو برایم نمی‌باشد، از توخواستارم به رسایی حکمتت و نفوذ اراده‌ات که مرا جز جودت در معرض چیزی قرار ندهی وهدف فتنه‌ها نگردانی و علیه دشمنانم یاور باشی و پرده‌پوش رسوایی‌ها و عیوبم گردیو از بلا نگهدار و از گناهان بازدارنده‌ام باشی، به مهر و رحمتت ای مهربان‌ترینمهربانان.








سوّم-مناجات الخائفین

(راز و نیاز ترسیدگان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

إِلٰهِى أَتَراكَ بَعْدَ الْإِیمانِ بِكَتُعَذِّبُنِى ؟ أَمْ بَعْدَ حُبِّى إِیَّاكَ تُبَعِّدُنِى؟ أَمْ مَعَ رَجائِىلِرَحْمَتِكَ وَصَفْحِكَ تَحْرِمُنِى ؟ أَمْ مَعَ اسْتِجارَتِى بِعَفْوِكَتُسْلِمُنِى؟ حَاشَا لِوَجْهِكَ الْكَرِیمِ أَنْ تُخَیِّبَنِى .

خدایا آیا چنین می‌نمایی که پس از ایمانم بهتو، عذابم نمایی؟ یا پس از عشقم به تو، از خود دورم سازی؟ یا با امید به رحمت وچشم‌پوشی‌ات محرومم سازی؟ یا با پناه جویی‌ام به گذشتت رهایم نمایی؟ هرگز چنیننیست! از ذات بزرگوارت به دور است که محرومم کنی،

لَیْتَ شِعْرِى أَلِلشَّقاءِ وَلَدَتْنِىأُمِّى؟ أَمْ لِلْعَناءِ رَبَّتْنِى ؟ فَلَیْتَها لَمْ تَلِدْنِى، وَلَمْتُرَبِّنِى، وَلَیْتَنِى عَلِمْتُ أَمِنْ أَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلْتَنِى،وَبِقُرْبِكَ وَجِوارِكَ خَصَصْتَنِى، فَتَقِرَّ بِذٰلِكَ عَیْنِى، وَتَطْمَئِنَّلَهُ نَفْسِى.

 ای کاشمیدانستم که آیا مادرم مرا برای بدبختی به دنیا آورده، یا برای رنج کشیدن و زحمتپرورانده است؟ اگر چنین است کاش مرا نزاده و نپرورانده بود و ای کاش آگاه بودم کهآیا مرا از اهل سعادت قرار داده و به قرب و جوارت اختصاص داده‌ای تا به این سببچشمم روشن و جانم آرام گیرد؟

إِلٰهِى هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْساجِدَةً لِعَظَمَتِكَ ؟ أَوْ تُخْرِسُ أَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّناءِ عَلىٰمَجْدِكَ وَجَلالَتِكَ؟ أَوْ تَطْبَعُ عَلىٰ قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلىٰ مَحَبَّتِكَ؟ أَوْ تُصِمُّ أَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِكْرِكَ فِى إِرادَتِكَ؛

خدایا آیا چهره‌هایی که در برابر عظمتت سجده‌کنانبه خاک افتاده سیاه می‌کنی؟ یا زبان‌هایی را که برای بزرگی و شکوهت به ستایش گویاشده ناگویا می‌نمایی؟ یا بر دل‌هایی که به محبتت پیچیده شده مُهر می‌زنی؟

یا گوش‌هایی را که از شنیدن ذکرت در راه رضایتلذّت برده؟ ناشنوا می‌کنی؟أَوْ تَغُلُّ أَكُفّاً رَفَعَتْهَا الْآمالُ إِلَیْكَرَجاءَ رَأْفَتِكَ ؟ أَوْ تُعاقِبُ أَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِكَ حَتَّىٰنَحِلَتْ فِى مُجاهَدَتِكَ ؟ أَوْ تُعَذِّبُ أَرْجُلاً سَعَتْ فِى عِبادَتِكَ؟إِلٰهِى لَاتُغْلِقْ عَلىٰ مُوَحِّدِیكَ أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَلَا تَحْجُبْمُشْتاقِیكَ عَنِ النَّظَرِ إِلىٰ جَمِیلِ رُؤْیَتِكَ .

یا دست‌هایی را که آرزوهای به امید مهرورزی‌ات،به سویت بلند کرده به زنجیر می‌بندی؟ یا بدن‌هایی را که در طاعتت کوشیده تا جاییکه در راه کوشش در بندگی‌ات لاغر شده، مجازات می‌کنی؟ یا پاهایی را که در راهعبادتت پوییده، به عذاب دچار می‌نمایی؟ خدایا درهای رحمتت را بر یکتاپرستان مبند وشیفتگانت را از نگاه به زیبایی دیدارت محروم مساز،

إِلٰهِى نَفْسٌ أَعْزَزْتَها بِتَوْحِیدِكَكَیْفَ تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِكَ ؟ وَضَمِیرٌ انْعَقَدَ عَلىٰ مَوَدَّتِكَكَیْفَ تُحْرِقُهُ بِحَرارَةِ نِیرانِكَ ؟ إِلٰهِى أَجِرْنِى مِنْ أَلِیمِغَضَبِكَ، وَعَظِیمِ سَخَطِكَ، یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ، یَا رَحِیمُ یَارَحْمانُ، یَا جَبَّارُ یَا قَهَّارُ، یَا غَفَّارُ یَا سَتَّارُ، نَجِّنِىبِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِ النَّارِ، وَفَضِیحَةِ الْعارِ، إِذَا امْتازَالْأَخْیارُ مِنَ الْأَشْرارِ، وَحَالَتِ الْأَحْوالُ وَهَالَتِ الْأَهْوالُ، وقَرُبَ الْمُحْسِنُونَ وَبَعُدَ الْمُسِیئُونَ، ﴿وَ وُفِّیَتْ كُلُّ نَفْسٍ ماكَسَبَتْ وَهُمْ لَایُظْلَمُونَ﴾.

خدایا جانی را که به توحیدت عزّت بخشیدی،چگونه به خواری هجرانت ذلیل می‌کنی و باطنی که بر دوستی‌ات پیمان بسته، چگونه بهسوز آتشت می‌سوزانی؟ خدایا، از دردناکی خشمت و بزرگی ناخشنودی‌ات پناهم ده، ای پرمهر،ای منت‌گذار، ای مهربان، ای بخشاینده، ای جبّار، ای چیره، ای آمرزنده، ای پرده‌پوش،به مهرت مرا از شکنجه آتش و رسوایی ننگ، رهایی‌بخش، آنگاه که نیکان از بدان جداشوند و حالت‌ها دگرگون گردد و هراسنده‌ها بهراسند و نیکوکاران به خوشبختی نزدیکشوند و بدکاران از آن دور گردند و به هرکسی برابر آنچه انجام داده، جزای برازندهداده شود و هرگز به آنان ستم نشود.








پنجم-مناجات الرّاجین

(راز و نیاز امیدواران)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

یَا مَنْ إِذا سَأَلَهُ عَبْدٌ أَعْطاهُ، وَإِذا أَمَّلَ ما عِنْدَهُ بَلَّغَهُ مُناهُ، وَ إِذا أَقْبَلَ عَلَیْهِ قَرَّبَهُوَأَدْناهُ، وَ إِذا جاهَرَهُ بِالْعِصْیانِ سَتَرَ عَلىٰ ذَنْبِهِ وَغَطَّاهُ، وَإِذا تَوَكَّلَ عَلَیْهِ أَحْسَبَهُ وَكَفاهُ .

ای آنکه هرگاه بنده‌ای از او بخواهد عطایش کندو هرگاه چیزی را که نزد اوست آرزو کند، به آرزویش برساند و زمانی که به او رویآورد، مقرّب و نزدیکش کند و گاهی که تظاهر به گناه کند، گناهش را پرده‌پوشی نمایدو آنگاه که بر او توکل نماید، او را بس باشد و کفایت کند،

إِلٰهِى مَنِ الَّذِى نَزَلَ بِكَ مُلْتَمِساًقِراكَ فَما قَرَیْتَهُ؟ وَمَنِ الَّذِى أَناخَ بِبابِكَ مُرْتَجِیاً نَداكَ فَماأَوْلَیْتَهُ؟ أَیَحْسُنُ أَنْ أَرْجِعَ عَنْ بابِكَ بِالْخَیْبَةِ مَصْرُوفاً،وَلَسْتُ أَعْرِفُ سِواكَ مَوْلىً بِالْإِحْسانِ مَوْصُوفاً؟! كَیْفَ أَرْجُوغَیْرَكَ وَالْخَیْرُ كُلُّهُ بِیَدِكَ؟ وَكَیْفَ أُؤَمِّلُ سِواكَ وَالْخَلْقُوَالْأَمْرُ لَكَ؟! أَ أَقْطَعُ رَجائِى مِنْكَ وَقَدْ أَوْلَیْتَنِى ما لَمْأَسْأَلْهُ مِنْ فَضْلِكَ؟ أَمْ تُفْقِرُنِى إِلىٰ مِثْلِى وَأَنَا أَعْتَصِمُبِحَبْلِكَ؟

خدای من، کیست که بر آستانت وارد شده و خواهانمهمان‌پذیری‌ات باشد و تو از او پذیرایی نکرده باشی و کیست که مرکب حاجت را باامید به سخاوتت به درگاهت خوابانده باشد و تو احسانش ننموده باشی؟ آیا خوشایند استکه از درگاهت با محرومیت بازگردم، درحالی‌که جز تو سروری که به احسان متصّف باشدنشناسم؟ چگونه به غیر تو امید بندم درحالی‌که هر خوبی به دست توست و چگونه جز تورا آرزو کنم درحالی‌که آفرینش و فرمان خاص تو است؟ آیا امیدم را از تو بِبُرمدرحالی‌که از روی احسان آنچه از تو نخواستم به من عطا فرمودی یا آیا به مانند خودممحتاجم می‌کنی درحالی‌که به رشته محکمت چنگ می‌زنم؟

یَا مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ،وَلَمْ یَشْقَ بِنِقْمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ؛ كَیْفَ أَنْساكَ وَلَمْ تَزَلْذاكِرِى؟! وَكَیْفَ أَ لْهُو عَنْكَ وَأَنْتَ مُراقِبِى؟

 !ای آن‌کهقصدکنندگان به رحمتش خوشبخت شدند و آمرزش خواهان به انتقامش بدبخت نشدند؛ چگونهفراموشت کنم که همیشه به یادم بوده‌ای و چگونه از تو غافل شوم که تو نگهبانم هستی،

إِلٰهِى بِذَیْلِ كَرَمِكَ أَعْلَقْتُ یَدِى،وَ لِنَیْلِ عَطایاكَ بَسَطْتُ أَمَلِى، فَأَخْلِصْنِى بِخالِصَةِ تَوْحِیدِكَ،وَاجْعَلْنِى مِنْ صَفْوَةِ عَبِیدِكَ،خدای من دستم را به دامن کرمت آویختم و برایرسیدن به عطایت سفره آرزویم را گستردم، مرا به خلوص توحیدت خالص کن و از بندگانبرگزیده‌ات قرار ده،یَا مَنْ كُلُّ هارِبٍ إِلَیْهِ یَلْتَجِئُ، وَكُلُّ طالِبٍإِیَّاهُ یَرْتَجِى، یَا خَیْرَ مَرْجُوٍّ، وَیَا أَكْرَمَ مَدْعُوٍّ، وَیَا مَنْلَایُرَدُّ سائِلُهُ، وَلَا یُخَیَّبُ آمِلُهُ، یَا مَنْ بابُهُ مَفْتُوحٌلِداعِیهِ، وَحِجابُهُ مَرْفُوعٌ لِراجِیهِ، أَسْأَلُكَ بِكَرَمِكَ أَنْ تَمُنَّعَلَىَّ مِنْ عَطائِكَ بِما تَقَِرُّ بِهِ عَیْنِى، وَمِنْ رَجائِكَ بِماتَطْمَئِنُّ بِهِ نَفْسِى، وَمِنَ الْیَقِینِ بِما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَىَّمُصِیباتِ الدُّنْیا، وَتَجْلُو بِهِ عَنْ بَصِیرَتِى غَشَواتِ الْعَمىٰ،بِرَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.ای آن‌که هر گریزانی به او پناه می‌جوید و هر جوینده‌ای به او امیدمی‌بندد، ای بهترین امیدبخش، ای کریم‌ترین خوانده، ای آن‌که پرستنده‌اش برگرداندهنشود و آرزومندش محروم نگردد، ای آن‌که در رحمتش به روی خوانندگان باز است و پردهدرگاهش برای امیدواران گشوده است، از تو می‌خواهم به بزرگواری‌ات که ببخشی از عطایخود بر من آن‌چنان‌که دیده‌ام به آن روشن شود و از امید به تو سرشارم سازی بهاندازه‌ای که نهادم آرامش یابد و از یقین آن‌چنان بر من منّت نهی که با آن ناگواری‌هایدنیا را برایم آسان نمایی و با آن از دیدگان دلم پرده‌های نابینایی را برگیری، بهمهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان.








پنجم-مناجات الرّاغبین

(راز و نیاز دلدادگان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

إِلٰهِى إِنْ كانَ قَلَّ زادِى فِى الْمَسِیرِإِلَیْكَ، فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنِّى بِالتَّوَكُّلِ عَلَیْكَ، وَ إِنْ كانَ جُرْمِىقَدْ أَخافَنِى مِنْ عُقُوبَتِكَ، فَإِنَّ رَجائِى قَدْ أَشْعَرَنِى بِالْأَمْنِمِنْ نِقْمَتِكَ، وَ إِنْ كانَ ذَنْبِى قَدْ عَرَضَنِى لِعِقابِكَ، فَقَدْآذَنَنِى حُسْنُ ثِقَتِى بِثَوابِكَ، وَ إِنْ أَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِالاسْتِعْدادِ لِلِقائِكَ، فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِكَوَآلائِكَ، وَ إِنْ أَوْحَشَ ما بَیْنِى وَبَیْنَكَ فَرْطُ الْعِصْیانِوَالطُّغْیانِ، فَقَدْ آنَسَنِى بُشْرَى الْغُفْرانِ وَالرِّضْوانِ؛

خدایا هرچند در آمدن به‌سویت توشه‌ام اندک استولی، گمانم بر توکل به تو همواره نیکو است و هرچند گناهم مرا از عذاب تو به هراسافکنده، ولی چشم امیدم ایمنی از انتقامت را به من خبر می‌دهد و هرچند نافرمانی‌اممرا در معرض عذابت قرار داده، ولی حُسن اعتمادم مرا به پاداشت آگاهی می‌دهد وهرچند بی‌خبری مرا از آمادگی برای دیدارت به خواب غفلت انداخته، ولی آشنایی به کرمو عطاهایت مرا بیدار نموده است و اگر زیاده‌روی در گناه و سرکشی، میانه من و تو راتیره ساخته ولی مژده آمرزش و خشنودی‌ات با من انس گرفته است؛

أَسْأَلُكَ بِسُبُحاتِ وَجْهِكَ وَبِأَنْوارِقُدْسِكَ، وَأَبْتَهِلُ إِلَیْكَ بِعَواطِفِ رَحْمَتِكَ، وَلَطائِفِ بِرِّكَ، أَنْتُحَقِّقَ ظَنِّى بِما أُؤَمِّلُهُ مِنْ جَزِیلِ إِكْرامِكَ، وَجَمِیلِإِنْعامِكَ، فِى الْقُرْبىٰ مِنْكَ وَاُّلْفىٰ لَدَیْكَ، وَالتَّمَتُّعِبِالنَّظَرِ إِلَیْكَ، وَهَا أَنَا مُتَعَرِّضٌ لِنَفَحاتِ رَوْحِكَ وَعَطْفِكَ،وَمُنْتَجِعٌ غَیْثَ جُودِكَ وَلُطْفِكَ، فارٌّ مِنْ سَخَطِكَ إِلىٰ رِضاكَ،هارِبٌ مِنْكَ إِلَیْكَ، راجٍ أَحْسَنَ ما لَدَیْكَ، مُعَوِّلٌ عَلىٰ مَواهِبِكَ،مُفْتَقِرٌ إِلىٰ رِعایَتِكَ.

از تو می‌خواهم به درخشش‌های جلوه‌ات و بهانوار قدست و هم به‌سویت زاری می‌کنم به عواطف مهرت و لطایف احسانت که تحقق بخشیگمانم را در آنچه از تو آرزومندم از بزرگی اکرامت و زیبایی انعامت، در راه تقرّببه تو و نزدیکی به بارگاهت و بهره‌مندی از نگاه به‌سویت، هم اینک متعرّض نسیم‌هایرحمت و توّجه تو و خواهان باران جود و لطف بی‌پایان تو می‌باشم و از خشمت به‌سویخشنودی‌ات گریزان و از تو به‌سوی خودت فراری‌ام، نیکوترین چیزی را که نزد توستامید دارم، بر بخشش‌هایت اعتماد می‌نمایم، به عنایتت نیازمندم،

إِلٰهِى مَا بَدَأْتَ بِهِ مِنْ فَضْلِكَفَتَمِّمْهُ، وَما وَهَبْتَ لِى مِنْ كَرَمِكَ فَلا تَسْلُبْهُ، وَما سَتَرْتَهُعَلَىَّ بِحِلْمِكَ فَلا تَهْتِكْهُ، وَما عَلِمْتَهُ مِنْ قَبِیحِ فِعْلِىفَاغْفِرْهُ؛

خدایا آنچه را از فضلت بر من آغاز کردی بهانجام رسان و آنچه را از کرمت به من دادی از من مگیر و آنچه را با بردباری‌ات برمن پوشاندی آشکار مکن و آنچه را از زشتی کردارم دانستی بیامرز؛

إِلٰهِى اسْتَشْفَعْتُ بِكَ إِلَیْكَ،وَاسْتَجَرْتُ بِكَ مِنْكَ، أَتَیْتُكَ طامِعاً فِى إِحْسانِكَ، راغِباً فِىامْتِنانِكَ، مُسْتَسْقِیاً وَابِلَ طَوْلِكَ، مُسْتَمْطِراً غَمامَ فَضْلِكَ،طالِباً مَرْضاتَكَ، قاصِداً جَنابَكَ، وَارِداً شَرِیعَةَ رِفْدِكَ، مُلْتَمِساًسَنِىَّ الْخَیْراتِ مِنْ عِنْدِكَ، وَافِداً إِلىٰ حَضْرَةِ جَمالِكَ، مُرِیداًوَجْهَكَ، طارِقاً بابَكَ، مُسْتَكِیناً لِعَظَمَتِكَ وَجَلالِكَ، فَافْعَلْ بِىما أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ، وَلَا تَفْعَلْ بِى ماأَنَا أَهْلُهُ مِنَ الْعَذابِ وَالنِّقْمَةِ، بِرَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَالرَّاحِمِینَ.

خدایا! از تو به تو شفاعت می‌جویم و از تو بهتو پناهنده می‌شوم، با امید بسیار به احسانت به‌سوی تو آمدم، به خوبی‌هایت که برمن منّت گذاری دل‌بسته‌ام، به فراوانی کرمت تشنه‌ام، ابر فضلت را باران طلبم،خشنودی‌ات را خواهانم، آهنگ آستانت را دارم، به جویبار عطایت وارد آمدم، برترینخیرات را از پیشگاهت خواهشمندم، به‌جانب حضرت جمالت روانم، ذاتت را اراده دارم،کوبنده دَرِ رحمتت هستم، درمانده‌ام در برابر شکوه و جلالت، با من از آمرزش و رحمتآن‌گونه کن که شایسته آنی و نه آن‌گونه که سزاوار عذاب و انتقامم، به مهربانی‌اتای مهربان‌ترین مهربانان.








ششم-مناجات الشّاکرین

(راز و نیاز شاکران)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

إِلٰهِى أَذْهَلَنِى عَنْ إِقامَةِ شُكْرِكَتَتابُعُ طَوْلِكَ، وَأَعْجَزَنِى عَنْ إِحْصاءِ ثَنائِكَ فَیْضُ فَضْلِكَ،وَشَغَلَنِى عَنْ ذِكْرِ مَحامِدِكَ تَرادُفُ عَوائِدِكَ، وَأَعْیانِى عَنْ نَشْرِعَوارِفِكَ تَوَالِى أَیادِیكَ، وَهٰذا مَقامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِالنَّعْماءِ وَقابَلَها بِالتَّقْصِیرِ، وَشَهِدَ عَلىٰ نَفْسِهِ بِالْإِهْمالِوَالتَّضْیِیعِ، وَأَنْتَ الرَّؤُوفُ الرَّحِیمُ الْبَرُّ الْكَرِیمُ، الَّذِىلَایُخَیِّبُ قاصِدِیهِ، وَلَا یَطْرُدُ عَنْ فِنائِهِ آمِلِیهِ، بِساحَتِكَتَحُطُّ رِحالُ الرَّاجِینَ، وَبِعَرْصَتِكَ تَقِفُ آمالُ الْمُسْتَرْفِدِینَ، فَلَاٰتُقابِلْ آمالَنا بِالتَّخْیِیبِ وَالْإِیآسِ، وَلَا تُلْبِسْنا سِرْبالَالْقُنُوطِ وَالْإِ بْلاسِ؛

خدایا، پیاپی آمدن کرمت، برپاداشتن سپاست رااز یاد من برد و فراوانی بخششت، مرا از شمارش ستایشت درمانده ساخت و در پی هم آمدناحسانت، مرا از یاد اوصاف نیکت بازداشت و پشت هم رسیدن نعمت‌هایت مرا از گسترشخوبی‌هایت درمانده نمود، این است جایگاه آن‌که به برازندگی نعمت‌های تو در برابرآن به کوتاهی خود اعتراف دارد و به زیان خود به سستی در بندگی و هدر دادن نعمت‌هاگواهی می‌دهد و تویی دلجو، مهربان، نیکوکار، کریم که خواهنده‌اش را محروم نمی‌کندو آرزومندش را از درگاهش نمی‌راند، به آستانت فرود می‌آید، بار امیدواران و دردرگاه رحمت تو می‌ایستد، آرزوهای عطاخواهان، پس آرزوهایمان را با محرومیت وناامیدی روبرو مساز و جامه ناامیدی و دوری از رحمت را بر ما مپوشان؛

إِلٰهِى تَصَاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ آلائِكَشُكْرِى، وَتَضَاءَلَ فِى جَنْبِ إِكْرامِكَ إِیَّاىَ ثَنائِى وَنَشْرِى،جَلَّلَتْنِى نِعَمُكَ مِنْ أَنْوارِ الْإِیمانِ حُلَلاً، وَضَرَبَتْ عَلَىَّلَطائِفُ بِرِّكَ مِنَ الْعِزِّ كِلَلاً، وَقَلَّدَتْنِى مِنَنُكَ قَلائِدَلَاتُحَلُّ، وَطَوَّقَتْنِى أَطْواقاً لَاتُفَلُّ، فَآلاؤُكَ جَمَّةٌ ضَعُفَلِسانِى عَنْ إِحْصَائِها، وَنَعْماؤُكَ كَثِیرَةٌ قَصُرَ فَهْمِى عَنْ إِدْراكِهافَضْلاً عَنِ اسْتِقْصَائِها؛ فَكَیْفَ لِى بِتَحْصِیلِ الشُّكْرِ وَشُكْرِىإِیَّاكَ یَفْتَقِرُ إِلىٰ شُكْرٍ ؟ فَكُلَّما قُلْتُ لَكَ الْحَمْدُ وَجَبَعَلَىَّ لِذٰلِكَ أَنْ أَقُولَ لَكَ الْحَمْدُ .

خدایا در برابر بزرگی نعمت‌هایت، سپاسم کوچکمی‌نماید و در کنار اکرامت بر من، ستایش و گزارشم از آن خود را پست و ناچیز نشانمی‌دهد، نعمت‌هایت از انوار ایمان، زینت‌هایی به من پوشاند و لطایف نیکی‌ات خیمه‌هاییاز عزت بالای سرم افراشت و عطاهایت گردنبندهای زیبنده‌ای به گردنم افکند که هرگزباز نشود و طوق‌هایی بر من آویخت که به هیچ روی گسسته نگردد، عطاهای انبوهت زبانمرا از شمردنش ناتوان ساخته و نعمت‌های فراوانت فهمم را از دریافت شان کوتاه نمودهتا چه رسد به بررسی کامل آن‌ها؛ سپاسگزاری‌ات چگونه برای من امکان‌پذیر است درحالی‌کهسپاسم نسبت به تو خود نیازمند سپاسی دیگر است، پس هر نوبت که گفتم تو را سپاس، برمن واجب شد که به خاطر آن باز بگویم تو را سپاس،

إِلٰهِى فَكَما غَذَّیْتَنا بِلُطْفِكَ، وَرَبَّیْتَنابِصُنْعِكَ، فَتَمِّمْ عَلَیْنا سَوَابِغَ النِّعَمِ، وَادْفَعْ عَنَّا مَكارِهَالنِّقَمِ، وَآتِنا مِنْ حُظُوظِ الدَّارَیْنِ أَرْفَعَها وَأَجَلَّها عاجِلاًوَآجِلاً، وَلَكَ الْحَمْدُ عَلىٰ حُسْنِ بَلائِكَ، وَسُبُوغِ نَعْمَائِكَ،حَمْداً یُوافِقُ رِضَاكَ، وَیَمْتَرِى الْعَظِیمَ مِنْ بِرِّكَ وَنَدَاكَ، یَاعَظِیمُ یَا كَرِیمُ، بِرَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خدا همانگونه که ما را به لطفت طعام دادی و بااحسانت پروریدی، پس نعمت‌های سرشارت را بر ما به انجام رسان و ناگواری‌هایناخوشایند را از ما دور کن و از بهره‌های هر دو جهان بالاتر و برترش را چه اینک وچه در آینده به ما عنایت کن، تو را سپاس بر خوبی آزمونت و بر نعمت‌های سرشارت،سپاسی که درخور خشنودی‌ات باشد و خیر وجودت را به‌جانب ما جلب کند، ای بزرگ، ایکریم، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان.








هفتم-مناجات المُطیعین لله

(راز و نیاز فرمانبران خدا)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

اللّٰهُمَّ أَلْهِمْنا طَاعَتَكَ، وَجَنِّبْنامَعْصِیَتَكَ، وَیَسِّرْ لَنا بُلُوغَ مَا نَتَمَنَّىٰ مِنِ ابْتِغاءِ رِضْوانِكَ،وَأَحْلِلْنا بُحْبُوحَةَ جِنانِكَ، وَاقْشَعْ عَنْ بَصائِرِنا سَحابَالارْتِیابِ، وَاكْشِفْ عَنْ قُلُوبِنا أَغْشِیَةَ الْمِرْیَةِ وَالْحِجابِ،وَأَزْهِقِ الْباطِلَ عَنْ ضَمائِرِنا، وَأَثْبِتِ الْحَقَّ فِى سَرائِرِنا،فَإِنَّ الشُّكُوكَ وَالظُّنُونَ لَواقِحُ الْفِتَنِ، وَمُكَدِّرَةٌ لِصَفْوِالْمَنائِحِ وَالْمِنَنِ.

خدایا، فرمانبری‌ات را به ما الهام فرما و مارا از نافرمانیت دور کن و راه رسیدن به آنچه از خشنودی‌ات آرزومندیم آسان کن و مارا در میان بهشت‌هایت جای ده و از برابر دیدگان دل‌هایمان، ابرهای شک و دودلی رابزدای و از قلوبمان پرده‌های تردید و کوردلی را کنار زن و از نهادمان باطل را زایلکن و حق را در درون ما استوار گردان، زیرا شک‌ها و گمان‌ها، بارور کننده‌ی آشوب‌هاو تیره کننده‌ی عطاها و بخشش‌های زلال و بی‌آلایش‌اند،

اللّٰهُمَّ احْمِلْنا فِى سُفُنِ نَجاتِكَ،وَمَتِّعْنا بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِكَ، وَأَوْرِدْنا حِیَاضَ حُبِّكَ؛ وَأَذِقْناحَلاوَةَ وُدِّكَ وَقُرْبِكَ، وَاجْعَلْ جِهادَنا فِیكَ، وَهَمَّنا فِى طَاعَتِكَ،وَأَخْلِصْ نِیَّاتِنا فِى مُعامَلَتِكَ، فَإِنَّا بِكَ وَلَكَ وَلَا وَسِیلَةَلَنا إِلَیْكَ إِلّا أَنْتَ.

خدایا ما را بر کشتی‌های نجاتت بنشان و ازلذّت راز و نیازت بهره‌مند گردان و به حوض‌های دوستی‌ات وارد کن؛ و شیرینی محبّت ومقام قربت را به ما بچشان، کوششمان را در راهت و همّتمان را در طاعتت قرار ده ونیّت‌هایمان را در معامله با خود خالص گردان، چراکه ما با تو و از توییم و برای ماوسیله‌ای جز به‌سوی تو نیست،

إِلٰهِى اجْعَلْنِى مِنَ الْمُصْطَفَیْنَالْأَخْیارِ، وَأَلْحِقْنِى بِالصَّالِحِینَ الْأَبْرارِ، السَّابِقِینَ إِلَىالْمَكْرُماتِ، الْمُسارِعِینَ إِلَى الْخَیْراتِ، الْعامِلِینَ لِلْباقِیاتِالصَّالِحاتِ، السَّاعِینَ إِلَىٰ رَفِیعِ الدَّرَجاتِ، إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّشَىْءٍ قَدِیرٌ، وَبِالْإِجابَةِ جَدِیرٌ، بِرَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَالرَّاحِمِینَ.

خدایا، مرا از گزیدگان بندگان خوبت قرار ده وبه شایستگان نیکوکار ملحق کن، هم آنان‌که به بندگی پیشی گرفتند و به‌سوی خیراتشتافتند و برای باقیات صالحات تلاش کردند و برای رسیدن به درجات بلند کوشش نمودند،همانا تو بر هر چیز توانایی و به اجابت دعا سزاواری، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترینمهربانان.








هشتم-مناجات المُریدین

(راز و نیاز ارادتمندان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

سُبْحانَكَ مَا أَضْیَقَ الطُّرُقَ عَلَىٰمَنْ لَمْ تَكُنْ دَلِیلَهُ، وَمَا أَوْضَحَ الْحَقَّ عِنْدَ مَنْ هَدَیْتَهُسَبِیلَهُ!

منزّهی تو، چه سخت و ظلمانی است راهها، بر کسیکه تو راهنمایش نباشی و چه آشکار و روشن است حق، نزد کسی که راه را نشانش دادی،

إِلٰهِى فَاسْلُكْ بِنا سُبُلَ الْوُصُولِإِلَیْكَ، وَسَیِّرْنا فِى أَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَیْكَ، قَرِّبْعَلَیْنَا الْبَعِیدَ، وَسَهِّلْ عَلَیْنَا الْعَسِیرَ الشَّدِیدَ، وَأَلْحِقْنابِعِبادِكَ الَّذِینَ هُمْ بِالْبِدارِ إِلَیْكَ یُسارِعُونَ، وَبابَكَ عَلَىالدَّوامِ یَطْرُقُونَ،

خدایا، ما را به راههای رسیدن به سرایت بکشانو ما را از نزدیک‌ترین راه‌های ورود به بارگاهت ببر، دور را بر ما نزدیک کن ودشوار و سخت را بر ما آسان گردان و ما را به آن بندگانت که با چالاکی به‌سویت می‌شتابندو همواره درِ رحمتت را می‌کوبند، ملحق نما،

وَ إِیَّاكَ فِى اللَّیْلِ وَالنَّهارِیَعْبُدُونَ، وَهُمْ مِنْ هَیْبَتِكَ مُشْفِقُونَ، الَّذِینَ صَفَّیْتَ لَهُمُالْمَشَارِبَ، وَبَلَّغْتَهُمُ الرَّغائِبَ؛ وَأَنْجَحْتَ لَهُمُ الْمَطالِبَ،وَقَضَیْتَ لَهُمْ مِنْ فَضْلِكَ الْمَآرِبَ، وَمَلَأْتَ لَهُمْ ضَمائِرَهُمْ مِنْحُبِّكَ، وَرَوَّیْتَهُمْ مِنْ صافِى شِرْبِكَ، فَبِكَ إِلَىٰ لَذِیذِ مُناجاتِكَوَصَلُوا، وَمِنْكَ أَقْصىٰ مَقاصِدِهِمْ حَصَّلُوا،

آنان‌که در هر شب و روز تو را عبادت می‌کنند واز هیبتت در هراسند، بندگانی که آبشخورها را برای آنان زلال کردی و به خواسته‌هایشانبا کامیابی رساندی؛ و آنان را بر جوینده‌های شان کامروا نمودی و از روی فضلتحاجاتشان را برآوردی و نهادشان را از محبّتت آکنده ساختی و از زلال چشمه‌اتسیرابشان نمودی، اینان به‌وسیله تو به لذّت مناجاتت دست یافتند و از حسن عنایتت تودورترین مقاصدشان را فراتر از آنچه خواستند به چنگ آوردند،

فَیا مَنْ هُوَ عَلَى الْمُقْبِلِینَ عَلَیْهِمُقْبِلٌ، وَبِالْعَطْفِ عَلَیْهِمْ عائِدٌ مُفْضِلٌ، وَبِالْغافِلِینَ عَنْذِكْرِهِ رَحِیمٌ رَؤُوفٌ، وَبِجَذْبِهِمْ إِلَىٰ بابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ،

ای کسی که بر روی آورندگان بر خویش، روی آوردو با مهرورزی بر ایشان روی‌آور و بخشنده است و به غفلت ورزان از یادش، دلسوز ومهربان است و برای جلب آنان به درگاهش با محبّت و عطوفت است،

أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْأَوْفَرِهِمْ مِنْكَ حَظّاً، وَأَعْلاهُمْ عِنْدَكَ مَنْزِلاً، وَأَجْزَلِهِمْمِنْ وُدِّكَ قِسْماً، وَأَفْضَلِهِمْ فِى مَعْرِفَتِكَ نَصِیباً،

از تو می‌خواهم مرا از کسانی قرار دهی که بهرهبیشتری از تو دارند و برترین جایگاه را نزد تو نصیب خود ساخته‌اند و از دوستی‌ اتسهم برجسته‌تری به آنان رسیده و در معرفتت بهره بیشتری نصیب آنان گشته است،

فَقَدِ انْقَطَعَتْ إِلَیْكَ هِمَّتِى،وَانْصَرَفَتْ نَحْوَكَ رَغْبَتِى، فَأَنْتَ لَاغَیْرُكَ مُرادِى، وَلَكَ لَالِسِوَاكَسَهَرِى وَسُهادِى، وَ لِقاؤُكَ قُرَّةُ عَیْنِى، وَوَصْلُكَ مُنَىٰ نَفْسِى؛ وَإِلَیْكَ شَوْقِى، وَفِى مَحَبَّتِكَ وَلَهِى، وَ إِلَىٰ هَواكَ صَبابَتِى،وَرِضاكَ بُغْیَتِى، وَرُؤْیَتُكَ حاجَتِى، وَجِوارُكَ طَلَبِى، وَقُرْبُكَ غایَةُسُؤْلِى، وَفِى مُناجَاتِكَ رَوْحِى وَرَاحَتِى، وَعِنْدَكَ دَواءُ عِلَّتِى،وَشِفاءُ غُلَّتِى ، وَبَرْدُ لَوْعَتِى ، وَكَشْفُ كُرْبَتِى،

همانا همّتم از همه‌جا بریده و تنها متوجّه توگشته است و رغبتم به‌جانب تو منصرف شده است، پس تنها تو مراد منی نه غیر تو و شب‌زنده‌داریو بی‌خوابی‌ام تنها برای توست نه برای غیر تو و دیدارت نور دیدگان من است و وصالتآرزوی هستی‌ام؛ و تنها به‌سوی توست اشتیاقم، تنها در مسیر عشق توست شیفتگی‌ام و درهوای توست دلدادگی‌ام و خشنودی‌ات مقصود من و دیدارت نیاز من و جوارت مطلوب من وقربت نهایت خواسته من است، آسودگی و راحتم در رازونیاز با توست، داروی دردم ودرمان بیماری سینه‌ام و خنکای آتش قلبم و برآمدن اندوهم تنها پیش توست،

فَكُنْ أَنِیسِى فِى وَحْشَتِى، وَمُقِیلَعَثْرَتِى، وَغافِرَ زَلَّتِى، وَقابِلَ تَوْبَتِى، وَمُجِیبَ دَعْوَتِى،وَوَلِىَّ عِصْمَتِى، وَمُغْنِىَ فاقَتِى، وَلَا تَقْطَعْنِى عَنْكَ، وَلَاتُبْعِدْنِى مِنْكَ، یَا نَعِیمِى وَجَنَّتِى، وَیَا دُنْیَاىَ وَآخِرَتِى، یَاأَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.پس در هنگام ترس همدمم باش و لغزشم را نادیده گیر و گناهم رابیامرز، توبه‌ام را بپذیر و دعایم را اجابت کن و سرپرست زمامم و توانگری گاهتهیدستی‌ام باش، مرا از خود جدا مکن و از خویشتن دورم مساز، ای نعمت و بهشت من وای دنیا و آخرتم، ای مهربان‌ترین مهربانان.








نهم-مناجات المُحبّین

(راز و نیاز شیفتگان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

إِلٰهِى مَنْ ذَا الَّذِى ذاقَ حَلاوَةَمَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً؟ وَمَنْ ذَا الَّذِى اَنِسَ بِقُرْبِكَفَابْتَغَىٰ عَنْكَ حِوَلاً؟

خدایا کیست آن‌که شیرینی محبتت را چشید پس به‌جایتو دیگری را برگزید؟ و کیست آن‌که با مقام قرب تو انس یافت پس مایل به روی برتافتناز تو شد؟

إِلٰهِى فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَیْتَهُلِقُرْبِكَ وَوِلایَتِكَ، وَأَخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ، وَشَوَّقْتَهُإِلَىٰ لِقائِكَ، وَرَضَّیْتَهُ بِقَضَائِكَ، وَمَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ إِلَىٰوَجْهِكَ، وَحَبَوْتَهُ بِرِضَاكَ، وَأَعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِكَ وَقِلَاكَ،وَبَوَّأْتَهُ مَقْعَدَ الصِّدْقِ فِى جِوارِكَ، وَخَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ،وَأَهَّلْتَهُ لِعِبادَتِكَ، وَهَیَّمْتَ قَلْبَهُ لِإِرادَتِكَ، وَاجْتَبَیْتَهُلِمُشَاهَدَتِكَ؛ وَأَخْلَیْتَ وَجْهَهُ لَكَ، وَفَرَّغْتَ فُؤادَهُ لِحُبِّكَ،وَرَغَّبْتَهُ فِیما عِنْدَكَ، وَأَلْهَمْتَهُ ذِكْرَكَ، وَأَوْزَعْتَهُ شُكْرَكَ،وَشَغَلْتَهُ بِطَاعَتِكَ، وَصَیَّرْتَهُ مِنْ صَالِحِى بَرِیَّتِكَ،وَاخْتَرْتَهُ لِمُنَاجَاتِكَ، وَقَطَعْتَ عَنْهُ كُلَّ شَىْءٍ یَقْطَعُهُ عَنْكَ .

خدایا، ما را از کسانی قرار ده که برای قربولایتت برگزیدی و برای دوستی و محبتت خالص نمودی و برای دیدارت مشتاق کردی و بهقضایت راضی ساختی و نعمت نگاه به جمالت را عطایش کردی و به خشنودی‌ات مخصوصگرداندی و از غم هجران و دوری‌ات پناه دادی و در جوارت در جایگاه راستی جای دادی وبه شناخت خود اختصاص دادی و برای بندگی‌ات سزاوار کردی و به اراده‌ات دلباختهفرمودی و برای تماشای جمالت برگزیدی؛ و رویش را برای خود از غیر، پاک کردی و دلشرا برای عشقت فارغ نمودی و آن را به‌سوی آنچه نزد توست راغب فرمودی و یادت را بهاو الهام کردی و شکرت را نصیبش نمودی و به طاعتت مشغول ساختی و او را از بندگانشایسته‌ات گرداندی و برای راز و نیازت انتخاب کردی و جدا کردی از او هرچه که او رااز تو جدا می‌کند،

اللّٰهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَأْبُهُمُالارْتِیاحُ إِلَیْكَ وَالْحَنِینُ، وَدَهْرُهُمُ اَّفْرَةُ وَالْأَنِینُ،جِباهُهُمْ سَاجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ، وَعُیُونُهُمْ سَاهِرَةٌ فِى خِدْمَتِكَ،وَدُمُوعُهُمْ سَائِلَةٌ مِنْ خَشْیَتِكَ، وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌبِمَحَبَّتِكَ، وَأَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِكَ؛

خدایا ما را از کسانی قرار ده که شیوه‌هاشانآرام گرفتن به درگاه توست در حال زاری و روزگارشان آه و ناله است و پیشانی‌شان درپیشگاه عظمتت بر سجده و دیدگانشان در خدمتت بی‌خواب گشته است و اشکشان از خشیت توروان و قلوبشان به عشقت آویخته و دل‌هایشان از هیبتت از جا کنده است؛

یَا مَنْ أَنْوارُ قُدْسِهِ لِأَبْصَارِمُحِبِّیهِ رَائِقَةٌ ، وَسُبُحَاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عَارِفِیهِ شَائِفَةٌ ،یَا مُنَىٰ قُلُوبِ الْمُشْتَاقِینَ، وَیَا غَایَةَ آمَالِ الْمُحِبِّینَ،أَسْأَلُكَ حُبَّكَ، وَحُبَّ مَنْ یُحِبُّكَ، وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ یُوصِلُنِىإِلَىٰ قُرْبِكَ، وَأَنْ تَجْعَلَكَ أَحَبَّ إِلَىَّ مِمَّا سِوَاكَ، وَأَنْتَجْعَلَ حُبِّى إِیَّاكَ قائِداً إِلَىٰ رِضْوَانِكَ، وَشَوْقِى إِلَیْكَذَائِداً عَنْ عِصْیانِكَ، وَامْنُنْ بِالنَّظَرِ إِلَیْكَ عَلَىَّ، وَانْظُرْبِعَیْنِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ إِلَىَّ، وَلَا تَصْرِفْ عَنِّى وَجْهَكَ،وَاجْعَلْنِى مِنْ أَهْلِ الْإِسْعادِ وَالْحِظْوَةِ عِنْدَكَ، یَا مُجِیبُ، یَاأَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

ای آنکه انوار قدسش برای دیدگان عاشقانش جلوه‌گراست و بزرگی‌های جمالش برای قلوب عارفانش دیدنی است، ای آرمان دل مشتاقان، اینهایت آروزهای عاشقان، از تو درخواست می‌کنم دوستی خودت را و دوستی آنان‌که تو رادوست دارند و دوستی هر کاری که مرا به میدان قرب تو می‌رساند و اینکه خودت را نزدمن محبوب‌تر از دیگران قرار دهی و عشقم را به وجودت راهبر به‌سوی خرسندی‌اتبگردانی و شوقم را به حضرتت بازدارنده از نافرمانی‌ات سازی، خدایا تماشای زیباییوجودت را بر من منّت گذار و به من به دیده عشق و عاطفه بنگر و روی از من متاب ومرا نزد خود از اهل خوشبختی و بهره‌مندی قرار ده، ای اجابت کننده، ای مهربان‌ترینمهربانان.








دهم-مناجات المُتوسّلین

(راز و نیاز توسّل کنندگان)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است.

إِلٰهِى لَیْسَ لِى وَسِیلَةٌ إِلَیْكَ إِلّاعَوَاطِفُ رَأْفَتِكَ، وَلَا لِى ذَرِیعَةٌ إِلَیْكَ إِلّا عَوَارِفُ رَحْمَتِكَ،وَشَفَاعَةُ نَبِیِّكَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ، وَمُنْقِذِ الْأُمَّةِ مِنَالْغُمَّةِ، فَاجْعَلْهُما لِى سَبَباً إِلَىٰ نَیْلِ غُفْرانِكَ، وَصَیِّرْهُمالِى وُصْلَةً إِلَى الْفَوْزِ بِرِضْوَانِكَ، وَقَدْ حَلَّ رَجَائِى بِحَرَمِكَرَمِكَ، وَحَطَّ طَمَعِى بِفِنَاءِ جُودِكَ، فَحَقِّقْ فِیكَ أَمَلِى، وَاخْتِمْبِالْخَیْرِ عَمَلِى، وَاجْعَلْنِى مِنْ صَفْوَتِكَ الَّذِینَ أَحْلَلْتَهُمْبُحْبُوحَةَ جَنَّتِكَ، وَبَوَّأْتَهُمْ دَارَ كَرامَتِكَ؛ وَأَقْرَرْتَأَعْیُنَهُمْ بِالنَّظَرِ إِلَیْكَ یَوْمَ لِقائِكَ، وَأَوْرَثْتَهُمْ مَنَازِلَالصِّدْقِ فِى جِوارِكَ.

خدایا، به پیشگاهت وسیله‌ای جز عواطف مهرتندارم و به درگاهت دست‌آویزی جز از آنچه از رحمتت شناخته شده و جز شفاعت پیامبرت،پیامبر رحمت رهایی بخش امت از رنج و ناراحتی ندارم، خدایا! این دو وسیله را برایمن سبب رسیدن به آمرزشت قرار ده و آن دو را رابطه‌ای برای دست‌یابی به خشنودی‌اتبگردان، همانا امیدم به حریم کرمت فرود آمده و مرکب طمعم به آستانه جودت بارانداخته است، پس درباره خودت آرزویم را محقّق ساز و کارم را به خیر پایان ده و مرااز آن برگزیدگانی قرار ده که در میان بهشت قرارشان دادی و خانه کرامتت را دراختیارشان گذاردی؛ و دیده آنان را در روز قیامت با نگاه به‌سوی جمال خویش روشننمودی و جایگاه راستی را در جوارت به آنان واگذار نمودی،

یَا مَنْ لَایَفِدُ الْوَافِدُونَ عَلَىٰأَكْرَمَ مِنْهُ، وَلَا یَجِدُ الْقَاصِدُونَ أَرْحَمَ مِنْهُ، یَا خَیْرَ مَنْخَلَا بِهِ وَحِیدٌ، وَیَا أَعْطَفَ مَنْ أَوَىٰ إِلَیْهِ طَرِیدٌ، إِلَىٰ سَعَةِعَفْوِكَ مَدَدْتُ یَدِى، وَبِذَیْلِ كَرَمِكَ أَعْلَقْتُ كَفِّى، فَلا تُولِنِىالْحِرْمَانَ، وَلَا تُبْلِنِى بِالْخَیْبَةِ وَالْخُسْرانِ، یَا سَمِیعَالدُّعاءِ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

ای آن‌که باریافتگان بر کریم‌تر از او بارنیابند و قصدکنندگان مهربان‌تر از او را نیابند، ای بهترین کسی که شخص تنها با اوخلوت کند و ای مهربان‌ترین کسی که انسان رانده به‌جانب او روی آورد، به‌سویگستردگی عفوت دست گدایی دراز کردم و به دامن کرمت چنگ آویختم، مرا سزاوار حرمانمکن و به ناامیدی و زیان دچار مساز، ای شنوای دعا، ای مهربان‌ترین مهربانان.





امام زمان علیه السّلام–شعر آغاز امامت

در ربیع شادمانی با خدا

می نویسم شعر لبخند تو را

 

می نویسم با بهشتی از سرور

با قلم هایی که دارد رنگ نور

 

ای ربیع آرزوهایم سلام!

برگ سبز گفتگوهایم سلام!

 

ذکر ما را با حضورت، دم بده

مژدگانی های ما را، هم بده

 

مژدگانی هایی از جنس حضور

مژدگانی های ایام سرور

 

اول از مدح تو مینوشم عسل

کوزه ای از دست کندوی ازل

 

آب زمزم را تو شیرین کرده ای

کام آدم را تو شیرین کرده ای

 

آسمان با نور تو، تزیین شده

با قدم هایت زمین، سنگین شده

 

ای تپش های زلال آسمان

زندگی بی زوال آسمان

 

جانشین مطلق آئینه ها

ای امام جمعه ی آدینه ها

 

بعد بسم الله رحمان رحیم

نام تو برده است موسای کلیم

 

خلوت سجاده های انبیاء

گرمی حال و هوای انبیاء

 

می وزی مثل نسیمی کو به کو

با صدای دل نواز هو و هو

 

میوزی و دشت را پر می کنی

خارها را می بری، گل می کنی

 

راستی روز نهم عید شماست

روز خوشحالی خورشید شماست

 

تو که خوشحالی! خدا خوشحال تر

فاطمه با مصطفی خوشحال تر

 

ای ربیع شادمانی ها سلام

عید اهل آسمانی ها سلام

 

باید این جا سنگ بردارد غزل

تا بکوبد بر رخ لات و هبل

 

سنگ بر پیشانی شیطان بزن

یک قدم در حج مظلومان بزن

 

آری احساس برائت می کنم

چون ولایت را قرائت می کنم

 

با تولی می شوم مرغ سحر

با تبری می پرم من بیشتر

 

با تولی می شوم مثل بلور

با تبری می رسم تا پای نور

 

با تولی سرمه می سایم به چشم

با تبری خوب می آیم به چشم

 

گفته بودم سنگ بردارد غزل

تا بکوبد بر رخ لات و هبل

 

من چه گویم که خدا فرموده است

در بیان شأن شان "بل هم ازل"

 

کیست "شر" جز منکر فضل علی

کیست جز مولای ما خیرالعمل!

 

گندم از گندم بروید جو ز جو

این هم از آوردن ضرب المثل

 

هر که با آل علی شد رو به رو

زیر و رو شد، زیر و رو شد، زیر و رو 





امام زمان علیه السّلام–سرود آغاز امامت

ای اهل ولا، اومده باز عید ولایت
روشن شده دلها همه از نور هدایت

میخونن همه اهل زمین اهل سماوات
مبارکه به حجت خدا تاج امامت

مهدی شده رهبر(بگو الله اکبر)
شده غدیر ثانی واسه ی آل پیمبر


بگو الله اکبر - بگو الله اکبر
                               

مولا اباصالح - مولا اباصالح- مولااباصالح - مولا اباصالح


ای شیعه بگو با تمومه بغض و عداوت
لعنت به همه اهل سقیفه، اهل بدعت

تا کور بشه هر کی که نمیتونه ببینه
با مهدی زهرا تو بکن تجدید بیعت

بگو یا علی مولا    عیده، عیدزهرا
عیدی میده امشب به همه ام ابیها


بگو یا علی مولا - بگو یا علی مولا
 

مولا اباصالح - مولا اباصالح- مولا اباصالح - مولااباصالح

ای یوسف گم گشته زهرا، اباصالح
ای خیمه نشینِ دل صحرا، اباصالح

دستی بکش از روی محبّت به سَرِ ما
مجنون توایم و تویی لیلا اباصالح

تویی ماه منیرم    به دام تواسیرم
چی میشه که بیایی به پیش پات بمیرم


آره میخام بمیرم- آرهمیخام بمیرم


مولا اباصالح - مولا اباصالح- مولااباصالح - مولا اباصالح


ای آقایی که زمین میچرخه به نگاهت
مخلوق خداست به زیر چتر و در پناهت

من یه جون ناقابل دارم اونم آقا جون
هر موقع بگی فدای اون خال سیاهت

تا کی دعا بگیریم   و ندبه ها بگیریم
بیا جشن ظهورِتو، تو کربلا بگیریم


با تو صفا بگیریم - با تو صفا بگیریم


مولا اباصالح - مولا اباصالح- مولااباصالح - مولا اباصالح





امام زمان علیه السّلام–سرود آغاز امامت

به عشقِ صاحب امان
امشب رو شادی می کنم
زِ رحمت و کرامتش
دوباره  یادی  می کنم

میگم مبارکت باشه
تاجِ  امامتت  آقا
خوشَم که بوده از ازل
تو دل ولایتت آقا

یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن

بی تو نفس کشیدنم
آقا محاله، برا من
چه تقدیر خوبی دارم
تو پادشاه و، گدا من

تو سایه سارِ عالمی
چرخِ فلک به دست توست
نه تنها ما زمینی ها
جنّ و ملک پابست توست

یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن

هم آدم و هم مصطفی
هم فاطمه هم حیدری
هر چی بگم در وصف تو
خیلی آقا تو برتری

سلام ما به محضرت
که هر زمان با ما، تویی
هم در بقیع، هم کربلا
هم مشهد الرضا، تویی

یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن

آقا بهانه ای شده
جشن امامت شما
تاکه بگم دوست دارم
ای صاحب ارض و سما

تو پور زهرا و علی
هستی نبی را نورعین
ای پاره ی تن حسن
ای خونِ تو خونِ حسین

یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن

در انتظار تو دلم
آقا پر از تلاطمه
شرمندتم که عشق تو
بین زمینی ها گُمه

آقا بیا با دست خود
پاک و زلالمون بِکُن
آه ای غریب شهر ما
مارو حلالمون بِکُن

یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن

تو چون اباالفضلِ علی
دلیر و با شهامتی
اوجِ شكوه و غیرتی
تو اوجِ استقامتی

تو  چون  علیِ  اکبری
رُخسار تو، چون مصطفاست
در خطبه چون، زینب تویی
صوت تو، صوت مرتضاست

یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن

 

از کعبه میرسی یه روز

با پرچمِ سُرخِ حسین

تا میگی نام علی رو

دلها میشه به شوروشین

 

تولی و تبری رو

باید باهم داشته باشیم

باید با حیدر بِمونیم

از دشمنش جدا بشیم

 

یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن - یابن الحسن




امام زمان علیه السّلام–سرود آغاز امامت


یا حضرت صاحب امان شمس ولایت
شد ماه ربیع جان دوعالم به فدایت

لحظه لحظه به جمال تو بود درود ما
نظری کن به همین هیات و این سرود ما

یامولا یامهدی-  یامولا یامهدی

امشب میخونن فرشته ها قدر و تبارک
آغاز امامت شما بود مبارک

امشب این صوت منادی به همه فلک میره
قاتل مادر تو جهنم و درک میره

یامولا یامهدی-  یامولا یامهدی


امشب شب قدر است و شب صفای ما شد
عجل لولیک الفرج دعای ما شد

وقتی از کعبه میشه ظهور اون بی قرینه
بعد از آن با لشکرش میاد تو شهر مدینه

یامولا یامهدی-  یامولا یامهدی


یوسف حق پرست(غریب)





امام زمان علیه السّلام–شعر آغاز امامت

این اولین شبی است که مولای من، تویی
خوش دین و مذهبی است که آقای من، تویی

با یک نگاه و گوشه ی چشم سیاه خود
زنده نما مرا که مسیحای من، تویی

زیباترین بهانه ی بودن برای من
خوش یار و دلبرِ دل شیدای من، تویی

مرغ خیال اگر به هوای تو پر زند
در باغ آرزو همه رویای من، تویی

بی بودنِ تو بودنِ من چون، نبودن است
چون هستی و وجود و تمنای من، تویی

در آرزوی دیدن روی تو، جان دهم
چون بهترین نمای تماشای من، تویی

گر چه چنین شبی تو امامم شدی، ولی
تو از ازل ستاره و مولای من، تویی

محمد مبشری


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

خرید دزدگیر جادویی پشت درب و پنجره پادری سنسور دار 2020 dokhi2015 زندگی آرام Arthur's life orabtico ~best order~ نظافت، نظافت منزل، نظافت محل كار، انجام کلیه امور نظافتی و خدماتی باکادری مجرب(شبانه روزی)، مراکز خصوصی و دولتی creakguematli خدمات كامپیوتری كاظمیان وبلاگ امین باخدا